ثبت است بر جریده عالم دوام ما

من دون کیشوتی مضحکم که بجای سرنیزه و کلاه خود مدادی در دست و قابلمه ای بر سر دارد! عکسی به یادگار از من بگیرید من انسان قرن بیست و یکم هستم!

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

من دون کیشوتی مضحکم که بجای سرنیزه و کلاه خود مدادی در دست و قابلمه ای بر سر دارد! عکسی به یادگار از من بگیرید من انسان قرن بیست و یکم هستم!

اختیارات شاعری

اختیارات شاعری بدین معناست که شاعر در به کاربردن قافیه ی صحیح، دو راه در پیش داشته باشد و در انتخاب هر یک از آن دو (با توجه به شرایطی) مختار باشد.

به عنوان مثال شاعر مجاز است به جای آن که «شاعری» را با «ساحری» قافیه سازد، آن را با «عنصری» قافیه کند.

 

ü اختیارات شاعری در سه دسته خلاصه می شود:

 

1)    روی متحرک (قافیه موصوله):

قبلاً در مورد روی متحرک و روی ساکن توضیحاتی ذکر شد؛ حال برای فهم بیشتر و بهتر مطلب نخست مثالی می آوریم از حضرت سعدی:

الف)  (مثال هجای cvc)

دنیی آن قدر ندارد که بر او رشک برند

 

یا وجود و عدمش را غم بیهوده خورند

کاشکی قیمت انفاس بدانندی خلق

 

تادمیچندکه مانده است،غنیمت شمرند

در این جا می بینیم که بعد از روی، مصوت کوتاه آمده است. چرا که روی «ر» متحرک بود و شاعر توانست bar و xar (یا xor) و mor را با هم قافیه کند.

 

بنابراین هر گاه روی (یعنی آخرین صامت) دو هجای cvc   (صامت مصوت صامت) و cvcc  (صامت مصوت صامت صامت) متحرک شود، (یعنی بعد از آن مصوت بیاید)، شاعر جایز است که همسانی مصوت کوتاه هجا (توجیه و حذو) را رعایت نکند.

 

بدیهی است که مراد وضع کلمه ی قافیه است به صورت مجرد؛ نه در قرائت عروضی که به صامت تنها در وسط شعر مصوت می افزاییم.

 

مثلاً در بیتی از حافظ این چنین آمده است:

روضه ی خلد برین خلوت درویشان است

 

مایه ی محتشمی خدمت درویشان است

که در اینجا کلمه ی قافیه خلوت و خدمت است و روی ساکن است نه متحرک.

 

و باز شاهد مثالی دیگر از شیخ اجل:

یک امشبی که در آغوش شاهد شکرم

 

گرم چو عود بر آتش نهند، غم نخورم

سخن بگوی که بیگانه پیش ماکس نیست

 

به غیر شمع و همین ساعتش زبان ببرم

 

ب) بعد از روی مصوت بلند بیاید:

در مثال زیر نیز با متحرک ساختن روی، عیب قافیه محفوظ و شاعر از اختیارات شاعری بهره برده است، منتها با این تفاوت که این بار به جای مصوت کوتاه از مصوت بلند استفاده کرده است.

ای نفس اگر به دیده ی تحقیق بنگری

 

درویشی اختیار کنی بر توانگری

این غول روی بسته ی کوته نظر فریب

 

دل می برد به غالیه اندوده چادری

هاروت را که خلق جهان سحر از او برند

 

در چَه فکند غمزه ی خوبان به ساحری

«سعدی»

دیدیم که اگر روی «ر» متحرک نبود، شاعر حق این را نداشت که واژه هایی چون (بنگر) و (توانگر) را با (چادر) و (ساحر) قافیه کند.

بد نیست در این جا اشاره ای به معنای بیت آخر نیز داشته باشیم. در این بیت شاعر تلمیح دارد به هاروت بابلی که در ساحری خبره بوده است، اما غمزه ی خوبان و ناز طنازان او را هم مسحور خود کرد و در چاه عشق افکند.

 

مثالی دیگر برای روی ای که بعد از آن مصوت بلند آمده است:

دنیا نیرزد آن که پریشان کنی دلی

 

زنهار بد مکن که نکردست عاقلی

باری نظر به خاک عزیزان رفته کن

 

تا مجمل وجود ببینی مفصلی

درویش و پادشه نشنیدم که کرده اند

 

بیرون از این دو لقمه ی روزی، تناولی

«سعدی»

در این جا هم اگر روی «ل» متحرک نبود، شاعر حق نداشت که عاقل و مفصل و تناول را با هم هم قافیه قرار دهد.

 

و آخرین مثال برای هجای cvc که باز هم وامدار حضرت سعدی هستیم:

دانمت آستین چرا پیش جمال می بری

 

رسم بود کز آدمی روی نهان کند پری

گفتم اگر نبینمت، مهر فرامشم شود

 

می روی و مقابلی، غایب و در تصوری

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد