ثبت است بر جریده عالم دوام ما

من دون کیشوتی مضحکم که بجای سرنیزه و کلاه خود مدادی در دست و قابلمه ای بر سر دارد! عکسی به یادگار از من بگیرید من انسان قرن بیست و یکم هستم!

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

من دون کیشوتی مضحکم که بجای سرنیزه و کلاه خود مدادی در دست و قابلمه ای بر سر دارد! عکسی به یادگار از من بگیرید من انسان قرن بیست و یکم هستم!

آماده ام...

آماده ام تا عشقمان ضرب‌المثل باشد
البته چشمانت اگر مرد عمل باشد

قد نگاهت کاش لبهایت به حرف آیند
تا عشق, نه ... اسطوره حتی محتمل باشد

اینجا لب از لب وا کنی فرصت فراهم هست
تا بیت آخر صحبت از ماه عسل باشد

بهمن به تن دارم تو با آغوش مردادیت
اردیبهشتم کن که اوضاع معتدل باشد!

اینجا بگو, اینجا همین مصرع که تا فردا
آوازه مان پیچیده در بین الملل باشد

لب وا کنی لبهای من...- استغفرالله - من
می ترسم امشب حرفهایم مبتذل باشد

می ترسم امشب واژه ها هم عاشقت باشند
تصویر هر بیتم فقط بوس و بغل باشد!

دارم شبیه مادرم حوا... نمی دانم
شاید برای عشقمان امروز, ازل باشد

کم کم جنون می گیرم از لبهای خاموشت
اصلا همین بیت, آخرین ضرب الاجل باشد

حرفی نزد شاید دلش راضی نبود اصلن
ماه عسل در کوچه باغ این غزل باشد

دستی به در کوبید و دردی قلب ما را...کاش
یا دست او یا دست بی روح اجل باشد!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد