ثبت است بر جریده عالم دوام ما

من دون کیشوتی مضحکم که بجای سرنیزه و کلاه خود مدادی در دست و قابلمه ای بر سر دارد! عکسی به یادگار از من بگیرید من انسان قرن بیست و یکم هستم!

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

من دون کیشوتی مضحکم که بجای سرنیزه و کلاه خود مدادی در دست و قابلمه ای بر سر دارد! عکسی به یادگار از من بگیرید من انسان قرن بیست و یکم هستم!

لحن موسیقیایی در معنای دو واژه در شعر حافظ


دربارة حافظ و اشعارش، کم کندوکاو نشده است؛ دربارة او از هر دری سخن رانده‌اند و از زوایای مختلف غزلیاتش را کاویده‌اند؛ اما هنوز هم می‌توان ناگفته‌هایی دربارة او یافت که از چشم پژوهشگران پنهان مانده است.

یکی از موضوعاتی که همیشه دربارة حافظ مطرح بوده است، مسئلة موسیقی‌دانی اوست. در اینکه حافظ با موسیقی و آواز آشنا بوده، تردیدی نیست. شارحان دیوان حافظ اغلب بر این موضوع تأکید کرده‌اند؛ علاوه بر آنکه وی خود نیز بارها به آوازخوانی‌اش اشاره کرده است(1). برای آوازخوانی به­طورقطع آگاهی از ردیف‌ها و گوشه‌های موسیقی الزامی بوده است؛ چنانکه به گفتة ملاح، قرائت قرآن با صوت خوش نیز بدون آشنایی با موسیقی میسر نبوده‌ است و حافظان قرآن می‌بایست پرده‌های موسیقی را بشناسند (ملاح، 1367ب: 10). حافظ به تصریح خودش، حافظ قرآن بوده(2) و این موضوع نیز الزام دیگری بر موسیقی‌شناسی او بوده است؛ علاوه بر آن­که چند موسیقی‌دان نامدار عصر حافظ را می‌شناسیم که به احتمال زیاد با حافظ مؤانست و مجالست داشته‌اند(3). از این رو حافظ بسیاری از اصطلاحات موسیقیایی را به‌دلیل موسیقی‌دانی خود و شناخت ردیف‌های آوازی، آگاهانه در شعرش گنجانده و تناسبات لفظی‌ای در اشعارش ایجاد کرده‌ است که در نگاه ‌اول از چشم خواننده پنهان می‌ماند. بسیاری از این اصطلاحات را پژوهندگان توضیح داده‌اند؛ حسینعلی ملاح کتاب حافظ و موسیقی را به این موضوع اختصاص داده، بسیاری از حافظ‌پژوهان در این زمینه سخن گفته‌اند و شارحان دیوان حافظ به اصطلاحات مربوط به موسیقی در غزل‌های او اشاره کرده‌اند؛ اما هنوز هم می‌توان واژه‌هایی در شعر حافظ یافت که هاله‌ها‌ی موسیقیایی تنیده­شده در اطراف آنها از چشم پژوهندگان مخفی مانده است؛ در حالی­که بدون توجه به این هاله‌های معنایی، درک کامل زیبایی‌های بلاغی شعر حافظ محقق نمی‌گردد. این مقاله می‌خواهد از رهگذر ارائة این یافته‌ها و تناسب‌های ایجاد شده با آنها، هم به لذت هنری خوانندگان شعر حافظ بیفزاید و هم گوشه‌ای دیگر از هنر این شاعر بزرگ را بنمایاند و بخش دیگری از راز ماندگاری سخن او را آشکار سازد.

2. موسیقی و شعر

موسیقی ایرانی شامل تعدادی دستگاه است که هرکدام از تعدادی گوشه (سازی و آوازی) تشکیل شده‌ است و مبتنی بر نظم و انضباطی خاص و یادگیری‌اش سخت و مستلزم صرف وقت می‌باشد. در این میان، گوشه‌های آوازی به دلیل همراهی با کلام، دلپذیرتر و فراگیرتر و حتی ماندگارترند؛ چنان­که از ترانه‌ها و تصنیف‌های کهن، اشعارشان برجا مانده‌ است و امروزه هم می‌توان با استفاده از امکانات دنیای مدرن آنها را بازسازی کرد.

به دلیل کم بودن تعداد مقام‌ها و سازها، موسیقی ایرانی نمی‌تواند به تنهایی از عهدة تمامی احساسات و عواطف و حالات نوایی برآید و به ناچار همیشه محتاج شعر بوده‌ است (نفری، 1380: 91). همین موضوع، ارتباط شعر و موسیقی را به صورت سنتی دیرپا درآورده است؛ به‌طوری‌که از گذشته‌های دور موسیقی و شعر با هم همراه بوده‌اند: گوسانان یا خنیاگران پارتی، نوازندگان دوره‌گردی بودند که شعرشان را فی‌البداهه می‌سروده و  با موسیقی همراه می‌کرده‌اند و بعدها آنها که دارای مهارت و هنر بیشتری بودند به  دربار راه می‌یافتند؛ چنانکه نوازندگان دورة ساسانی مانند باربد و نکیسا را از همین گروه دانسته‌اند (رک؛ اخیانی، 1388: 183). ملاح پیوند شعر و موسیقی را از این هم دورتر می‌برد و به زمان کوروش هخامنشی می‌رساند که او و سربازانش سرود جنگی می‌خواندند (نک به: ملاح، 1367الف: 99).

پس از اسلام نیز با برقراری حکومت‌های ایرانی، سنت گوسانی دوباره احیا شد؛ چنانکه رودکی، شاعر و خواننده و نوازندة دربار سامانیان، یادآور باربد و نکیسای ساسانی است (رک؛ اخیانی، 1388: 184) همچنان که امروز نیز عاشیق‌ها (عاشق‌ها)ی آذربایجان ادامه‌دهندگان این سنت دیرپا هستند.

بر اساس همین پیوند دیرین شعر و موسیقی است که کمتر شاعر پارسی‌گویی را می‌شناسیم که به موسیقی و ابزار و ادوات آن توجه نداشته و در شعرش از آن استفاده نکرده باشد. نیز از آنجا که برخلاف امروز که ما اکثراً موسیقی را تنها از راه گوش و بصورت غیر زنده می‌شنویم، موسیقی مورد استفاده در گذشته، تنها موسیقی زنده بوده و شنوندگان، نوازندگان و سازهایشان را هم می‌دیده‌اند؛ طبیعتاً توجه به خصوصیات این سازها بیشتر از امروز بوده و شاعران می‌توانسته‌اند بسیاری از مضامین شعرشان را با استفاده از خصوصیات همین سازها بسازند؛ همچنان­که وقتی سعدی می‌گوید:

سـر نـتـوانـم کـه بـرآرم چـو چـنـگ            ور چــو دفــم پـوست بـدرد قـفـا

(سعدی، 1363: 412)

روشن است که این مضامین را از دقت در شکل ظاهری چنگ و دف ساخته است. به همین ترتیب، آنها شاهد آوازخوانی خوانندگان و همراهی کلامشان با ساز بوده و از این رو اگر شاعری مانند حافظ خود اهل آواز هم می‌بوده، طبیعتاً دقت وی به عناصر مربوط به آواز و ردیف‌ها و گوشه‌های آوازی، بیشتر از شنوندة امروزی جلب می‌شده است.

 

3. بازنگری دو واژه در شعر حافظ

چنانکه گفته شد، دربارة اصطلاحات موسیقیایی شعر حافظ زیاد سخن گفته شده‌، اما    به نظر می‌رسد معنای موسیقیایی دو واژة«حزین» و «کار» از قلم افتاده است. پیش از آنکه به این دو واژه بپردازیم، از یادآوری یک نکته نیز ناگزیریم و آن اینکه « در سبک‌شناسی حافظ، ایهام از عناصر سبک‌ساز مهم است» (شمیسا، 1374: 102). ایهام خود به چندین نوع تقسیم می‌شود که تقریباً همة آنها را می‌توان به فراوانی در دیوان حافظ یافت (رک؛ راستگو، 1379: 123 به بعد). یکی از انواع ایهام، ایهام تناسب است که کثرت آن از مختصات سبکی حافظ است (شمیسا، 1374: 103). در ایهام تناسب «فقط یکی از دو معنی کلمه در کلام حضور دارد، اما معنی غایب با کلمه یا کلماتی از کلام، رابطه و تناسب دارد» (همان: 102). به عبارت دیگر این نوع ایهام، به نوعی مراعات نظیر پنهانی در بیت ایجاد می‌کند که در نگاه اول دیده نمی‌شود. آنچه دربارة هاله‌های موسیقیایی واژه‌های مذکور گفته خواهد شد، صرفاً از همین نوع است؛ یعنی از نوع ایهام تناسب یا مراعات نظیر پنهان. این موضوع به این معنی است که عدم آگاهی از معانی پنهان این واژه‌ها، ابهامی در معنای بیت به وجود نمی‌آورد؛ اما آشکار شدن این مناسبات پنهانی، لذت هنری خواننده را مضاعف می‌سازد.

در ادامه به بررسی واژه‌های مورد نظر در اشعار حافظ می‌پردازیم.

1.3. حزین

«حزین» فرمی است در موسیقی ردیف با مضراب مخصوصی که مشخصة حالت آن است و به مناسبت محل و جایگاه اجرائی‌اش در دستگاه‌ها و آوازهای ایرانی اجرا می‌شود (ستایشگر، 1374: 377). «در ردیف کنونی موسیقی ایرانی، گوشه‌ای در دستگاه شور نواخته می‌شود که به آن "نغمة حزین" می‌گویند» (ملاح، 1367ب: 277).

حافظ واژة «حزین» را سه بار در اشعارش بکار برده و به نظر می‌رسد در هر سه مورد، معنای موسیقیایی آن را هم در نظر داشته است؛ ابیات مورد بحث از این قرار است:

الف) سر فرا گوش من آورد به آواز حزین          گفت ای عاشق دیرینة من خوابت هست

(حافظ، 1368: 109)

«آواز» در اینجا به معنی «آوا» و «صدا» است؛ ولی «آواز» معنای موسیقیایی هم دارد و آن «به معنی عام نغمه، سرود، آهنگ و بانگ موزون زیر و بمی است که از گلوی انسان و یا از سیم انواع سازها برآید» (ستایشگر، 1374: 37). به این ترتیب میان «حزین» و «آواز» در معنای موسیقیایی‌شان ایهام تناسب به‌وجود می‌آید. قرینه‌ای که این گمان را که حافظ معنای موسیقیایی این دو واژه را هم در نظر داشته– و به این ترتیب، نه ایهام تناسب که حتی ایهام را مورد نظر داشته‌ است - قوت می‌بخشد، بیت قبل آن است که در آن، معشوقی که به سراغ حافظ آمده، «غزل‌خوان» هم هست و می‌توانسته غزلش را با «آواز حزین» در معنای موسیقیایی‌‌اش بخواند:

زلف‌آشفته و خوی کرده و خندان‌لب و مست          پیرهن چاک و غزل‌خوان و صراحی در دست

(حافظ، 1368: 109)

ب) ای نور چشم مستان در عین انتظارم         چنـگ حـزیـن و جـامی بنـواز یـا بگـردان

                                                                       (همان: 302)

در بیت فوق، «حزین» به معنی «حزن‌آلود» و «اندوهناک» است؛ اما میان این واژه در معنای موسیقیایی‌اش با «چنگ» و «نواختن» ایهام تناسب وجود دارد؛ در عین حال که «چنگ حزین» می‌تواند معنای «چنگی که نغمة حزین بنوازد» را هم تداعی کند.

 

ج) کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد         یک نکته ازین معنی گفتیم و همین باشد

(همان: 181)

روشن است که در این بیت «حزین» به معنای «اندوهگین» است، ولی با در نظر گرفتن معنای موسیقیایی این واژه، میان واژة «شعر» و «حزین» ایهام تناسب به‌وجود می‌آید.

نکتة قابل یادآوری در این زمینه اینکه ملاح معتقد است که «حزین» در شعر حافظ به معنای موسیقیایی به کار نرفته‌ است (ملاح، 1367ب : 277)؛ اما وی به تناسبات لفظی ایجادشده به‌وسیلة معنای موسیقیایی این واژه، توجه نکرده است.

2.3. کار

واژة دیگری که به احتمال زیاد معنای موسیقیایی آن هم مورد نظر حافظ بوده است، واژة «کار» است. «کار عمل» یا «کار و عمل» اصطلاحی موسیقیایی است که به دو معنی مورد نظر بوده است: یکی به معنی ابداع آهنگ و لحن بر شعری. به عبارت دیگر، ترکیب از قبل تعیین نشدة آهنگ و شعر که به قوة توانایی و سلیقه و ذوق هنرمند بستگی داشته‌ است (ستایشگر، 1374: 256) و دیگر به معنی نوعی تصنیف‌ که وزنی سنگین داشته و اشعارش عارفانه بوده و از قدیم متداول بوده‌ است (ملاح، 1367ب : 162). حافظ در چند بیت، واژة «کار» را در کنار اصطلاحات موسیقی به کار گرفته و این گمان را که شاید علاوه بر معنای متداول این واژه، اصطلاح «کار عمل» را هم برایش تداعی می‌کرده‌، دامن زده است؛ از جمله در ابیات زیر:

الف) دلم ز پرده برون شد کجایی ای مطرب         بنال هان که از این پرده کار ما به نواست

(حافظ، 1368: 107)

از آنجا که در این بیت، واژه‌های «پرده»، «مطرب» و «نوا» که از اصطلاحات پرکاربرد و مشهور موسیقی هستند، به­کار رفته‌اند، قرار گرفتن واژة «کار» در کنار این اصطلاحات، می‌تواند تداعی‌کنندة اصطلاح موسیقیایی «کار عمل» نیز باشد و از این رو میان معنای موسیقیایی آن با این واژه‌ها ایهام تناسب به وجود آید. آنچه به این گمان قوت می‌بخشد، این است که «کار عمل» از گوشه‌هایی است که در دستگاه «نوا» هم اجرا می‌شود (شجریان، 1381، توضیح از علیزاده) و کشف این تناسب، لذت هنری دیگری به خواننده می‌بخشد:

ب) مطرب کجاست تا همه محصول زهد و علم       در کــار چنگ و بــربـط و آواز نـی کنـم

(حافظ، 1368: 284)

چنانکه ملاحظه می­گردد، در بیت مذکور، واژة «کار» در کنار واژه‌های موسیقیایی «چنگ»، «بربط»، «آواز» و «نی» قرار گرفته و می‌تواند «کار عمل» را هم به ذهن بیاورد و از این رو با واژه‌های مذکور، ایهام تناسب بسازد و به این ترتیب حتی توسعاً می‌تواند معنی «چنگ و بربط و نیی که نغمة کار عمل بنوازند» را هم به مصراع دوم، تزریق کند.

ج) کــه تــا وجــد را کــارســازی کـنــم       بــه رقـص آیـم و خــرقــه‌بــازی ‌کـنـم

                                                                                   (همان: 382)

در این بیت، حافظ، واژة «کار» را با واژة «رقص» همراه کرده و به­نظر می‌رسد «ساختن نغمة کار عمل برای وجد» را هم در ذهن داشته؛ علاوه بر اینکه «ساز» در واژة «کارسازی» نیز قابل توجه است.

د) ز شـور عـربـدة شـاهـدان شیـریــن‌کـار       شکـر شکستـه سمـن ریـختـه ربـاب زده

(همان: 324)

« شیرین‌کار» در اینجا به معنی «خوش‌حرکات» است؛ ولی از آنجا که در ارتباط با «شور» که در معنای موسیقیایی‌اش از مقام‌های بسیار قدیمی موسیقی ایرانی است (ستایشگر، 1374: 112) و «رباب» که یکی از آلات موسیقی است، قرار گرفته است، الهام‌بخش معنای «نغمة خوش کار عمل» هم می‌تواند بود.

ه) فغان کاین لولیان شوخ شیرین‌کار شهر‌آشوب      چنان بردند صبر از دل که ترکان خوان یغما را

(حافظ، 1368: 98)

«لولیان» یا «لوریان» نوازندگان دوره‌گردی بودند که در زمان بهرام­گور برای خوانندگی و نوازندگی از هند به ایران آمدند (دایرة‌المعارف مصاحب، ذیل کولی). حافظ هر جا «لولی» را به کار برده، طرب‌انگیزی و شادی را هم در نظر داشته ‌است(4). در این بیت نیز هالة معنایی «کار عمل» در واژة «کار» با «لولیان» ایهام تناسب می‌سازد و حتی تداعی‌کنندة لولیانی که به شیرینی نغمة کار عمل را می‌نوازند هم تواند بود.

 

4. نتیجه‌

با اینکه دربارة موسیقی در شعر حافظ، بسیار نوشته شده؛ اما باز هم می‌توان ناگفته‌هایی در این زمینه یافت. در این مقاله دو واژة «حزین» و «کار» (کار عمل) که معنای موسیقیایی آنها از نظر پژوهندگان دور مانده است، مورد بررسی قرار گرفت و شواهد مربوط به آنها از شعر حافظ ارائه شد. توجه به معنای موسیقیایی این واژه‌ها می‌تواند خواننده را به ایهام تناسب ایجادشده به‌وسیلة واژه‌های مذکور با دیگر واژه‌های بیت رهنمون سازد و بر لذت هنری وی بیفزاید.

 

پی­نوشت­ها

1. غــزل‌سـرایـی نـاهیـد صـرفــه‌ای نـبـرد              در آن مـقـام که حـافـظ بـرآورد آواز

                                                                       (حافظ، 1368: 231)

ز چنگ زهـره شنیدم کـه صبحـدم می‌گفت              غـلام حـافـظ خوش‌لهجة خوش‌آوازم

                                                                                              (همان: 273)

غزل گفتی و در سفتی بیا و خوش بخوان حافظ              که بر نظم تو افشاند فلک عقد ثریا را

                                                                                                (همان: 98)

2. ز حافظان جهان کس چو بنده جمع نکرد              لـطـایـف حکمـی بـا نـکـات قـرآنـی

(همان: 88 )

 عشقت رسد بـه فریاد ار خود بسان حـافـظ               قرآن زبـر بـخـوانی در چـارده روایت

                                                                                  (همان : 143)

 نــدیــدم خــوش‌تـر از شـعـر تـو حـافـظ               بـه قـرآنـی کــه انـدر سـینـه داری

                                                                                (همان : 341)

3. محمود بن محمود آملی مؤلف کتاب نفائیس الفنون فی عرایس العیون، علی بن محمد گرگانی که از نظریه‌دان‌های موسیقی و رهبر ارکستر بوده و کتابی به نام مقالید العلوم نوشته‌ است و موسیقی‌دان دیگری به نام یوسف شاه (نک: ملاح، 1367ب: 272)

 

 4. بندة طالـع خویشـم کـه در این قحط وفا            عشق آن لولی سرمست خریدار من است

(حافظ، 1368: 121)

 دلـم رمـیدة لـولـی‌وشـی است شــورانگیـز            دروغ‌وعــده و قـتـال‌وضـع و رنـگ‌آمیـز

                                                                                (همان : 235)

 صـبــا زان لــولــی شـنـگـول سـرمـسـت            چــه داری آگــهــی چــونست حـالش

(همان : 242)

 


مراجع

اخیانی، جمیله، (1388)، بزم‌آرایی در منظومه‌های داستانی تا پایان قرن ششم، چاپ اول، انتشارات سخن، تهران.

حافظ، شمس‌الدین محمد، (1368)، دیوان حافظ، قزوینی ـ غنی، به کوشش عبدالکریم جربزه‌دار، چاپ دوم، انتشارات اساطیر، تهران.

راستگو، سید محمد، (1379)، ایهام در شعر فارسی، چاپ اول، انتشارات سروش، تهران.

ستایشگر، مهدی، (1374)، واژه‌نامه موسیقی ایران‌زمین، چاپ اول، انتشارات اطلاعات، تهران.

سعدی، مصلح‌الدین، (1363)، کلیات سعدی، به اهتمام محمدعلی فروغی، چاپ چهارم، امیرکبیر، تهران.

شجریان، محمدرضا، (1381)، آلبوم بی تو بسر نمی‌شود، شرکت دل‌آواز، تهران.

شمیسا، سیروس، (1374)، نگاهی تازه به بدیع، چاپ هفتم، انتشارات فردوس، تهران.

مصاحب، غلامحسین، دایرةالمعارف فارسی، (1387)، جلد دوم- بخش اول، چاپ پنجم، شرکت سهامی کتاب‌های جیبی، تهران.

ملاح ، حسینعلی، (1367الف)، پیوند موسیقی و شعر، چاپ اول، نشر فضا ، تهران.

ملاح ، حسینعلی، (1367ب)، حافظ و موسیقی، چاپ سوم، انتشارات هنر و فرهنگ، تهران.

نفری، بهرام، (1380)، اطلاعات جامع موسیقی، چاپ پنجم، انتشارات مارلیک، تهران

نظرات 1 + ارسال نظر
ریاضی پنج‌شنبه 14 بهمن‌ماه سال 1395 ساعت 11:39 http://www.musicreport.ir

سلام آقای مهراب
بنده از ماهنامه گزارش موسیقی پیام میدم. مایلیم از مطلب شما با عنوان "لحن موسیقایی دو واژه در اشعار حافظ" بازنشر داشته باشیم. آیا این مطلب غیراز این وبلاگ در نشریه دیگری هم به چاپ رسیده است؟
ممنون

سلام دوست عزیز
مشگلی نداره با ذکر منبع و نام بنده بلا مانع است.خیر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد