ثبت است بر جریده عالم دوام ما

من دون کیشوتی مضحکم که بجای سرنیزه و کلاه خود مدادی در دست و قابلمه ای بر سر دارد! عکسی به یادگار از من بگیرید من انسان قرن بیست و یکم هستم!

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

من دون کیشوتی مضحکم که بجای سرنیزه و کلاه خود مدادی در دست و قابلمه ای بر سر دارد! عکسی به یادگار از من بگیرید من انسان قرن بیست و یکم هستم!

غرور


چشمهایت را باز کن

کافی ست کمی

به درون خودت بنگری

و فکر کنی

من باعث تنهایی تو نیستم

دیو خودخواهی و نفرت

این منم منم گفتن هایت

همه و همه 

فرهاد پراکن است

منی که آمده بودم

تا کوهی را برایت جابجا کنم

منفور دل ِ خودخواهت شدم

زیرا که با زبان دلم سخن می گفتم

و تو با زبان ِ عقلت تفسیرش می کردی

رفتم

تا تنهایی را بیابم

و در کنارش زندگی کنم

فارغ از همه ی منیت ها ، غرورها و دو رنگی ها

نظرات 1 + ارسال نظر
sahra جمعه 4 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 10:55

شب شرابی خوردم و مستی مرا در بر گرفت / دوریت آمد به یادم هستی ام آتش گرفت . . .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد