ثبت است بر جریده عالم دوام ما

من دون کیشوتی مضحکم که بجای سرنیزه و کلاه خود مدادی در دست و قابلمه ای بر سر دارد! عکسی به یادگار از من بگیرید من انسان قرن بیست و یکم هستم!

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

من دون کیشوتی مضحکم که بجای سرنیزه و کلاه خود مدادی در دست و قابلمه ای بر سر دارد! عکسی به یادگار از من بگیرید من انسان قرن بیست و یکم هستم!

دل اگر تنهاست

دل اگر تنها است . . . دل اگر غمگین است . . . تو چرا غمگینی ؟؟


مگر این دل . . . دل توست ؟؟


من اگر شادانم . . . من اگر خندانم . . . همه از بودن توست . . .


تو که در قلب منی . . . لحظه لحظه با منی . . . 


بودنت بودن من . . . رفتنت رفتن من . . .


من و تو گمشده در دشت غمیم . . .


در نگاه من و تو ‚ دشت غم . . . دریاییست !!


با تو بودن زیباست . . . همچو پرواز پرستو در باد . . .


همچو شبنم که در آغوش گل است . . . 


آسمان همچو نگاهت آبی است . . . 


که من از آبی آن خرسندم . . . و در آن آبی نیلی ‚ آزاد . . .


آسمانم . . . . آرزویم دیدن لبخندیست !!


که به مانند گلی ساده و زیباست هنوز . . .

ارزانی!!!

چه کسی می گوید:


که گرانی شده است؟ دوره ارزانی است!


دل ربودن ارزان، دل شکستن ارزان!


قیمت عشق چقدر کم شده است، کمتر از آب روان!

لحظه های دلتنگی

دوستت دارم را کجا بنویسم که ماندگار باشد؟

روی تن شبنم؟ اگر از شاخه چکید چه؟

روی لبخند گلبرگ؟ با زمستان چه کنم؟

روی بستر ساحل؟ پس چگونه جلوی رقص موج را بگیرم؟

پس بهتر آنست که در لحظه لحظه ی دلتنگی هایم دوستت دارم را زمزمه کنم

چرا که همیشه دلتنگ توام

غم انگیز ترین چیز!

تا چشم کار می کند نیستی 

این غم انگیزترین چیزیست که میشه دید 

کاش کور بودم 

چشمانم را بی حضورت نمی خواهم 

دلتنگی نبودنت را به رخ لحظه هایم میکشند 

از نبودنت و بودنم بیزارم !

خدایا هواست هست؟!

خـُدایا حـَواسـِت هـَست

صـِدای هـق هـق گـِریه هام

از هـمون گـلویی میـاد که

تـو از رگش بـه مـَن نـَزدیک تـَری

دوستت دارم...

واژه ی دوستت دارم برای عظمت و شکوه قلب مهربانت!


چقدر بی رنگ است وقتی تو سرچشمه ی تمام خوبی ها هستی . . .

مانده ام و یک برگ سفید

من مانده ام و یک برگه سفید!!!

یک دنیا حرف نا گفتنی!!!

و یک بغل تنهایی و دلتنگی...

درد دل من در این کاغذ کوچک جا نمی شود!!!

در این سکوت بغض آلود

قطره کوچکی هوس سرسره بازی می کند!

و برگ سفیدم

عاشقانه قطره را به آغوش می کشد!

عشق تو نوشتنی نیست...

در برگه ام , کنار آن قطره

یک قلب کوچک می کشم !

قهر ثانیه ها

قهر ثانیه ها و

توقف دقیقه ها ست،

نبودن هایت!

ساعتم هم

اعتصاب میکند در انتظارت.

کش می آید زمان

بی تو!

نمیگذرد

نمیگذرد

نمیگذرد !

گاهی خسته می شوی

گاهی خسته می شوی، کم می آوری،


نه می توانی خودت را به خواب بزنی و نه توان بیدار ماندن داری.


ترس از دست دادن آدمهایی که دوستشان داری بغض می شود

 

توی گلویت، 


می چسبی به سکوتت و دم نمی زنی مبادا که بترکد این بغض لعنتی.

دلم معجزه می خواهد

دلــــــــم یکــــــــ اتفــــــاق...

نـــــــــــــه!

یکـــــــ معجـــــزه مــــی خــــواهـــد

کـــه ســرم را بــه شـــانـــه تـــــــو بــرســانــد

و ...

بـبــــــــــارم همــــه ی ایـــن ســـالهــــا را ...!

پر می کشد دلم...

 

چقدر پر می کشد دلم ...!

به هوای تـــــو! 

انگار تمام پرنده های جهان در قلبم آشیانه کرده اند!

دلچسب

هنوز هم

از بین کارهای دنیا

دل بستن به دلت 

بیشتر به دلم می چسبد.

از زبان تو...!!!

دلـم می گیـرد


وقـتـی با تمـام وجـود


میخواهـمت


امـا کنـارم که نـبــاشـی


تمـام دلخـوشـی ام می شود
عـروسکـی کــه بــرایـم خریـدی!

خلاصه این روزها...

خلاصه ی این روزهایم

همـیـن دو سـطـر می شـود :

تـــــــو ایـنـــجـا نیستی

و حـال من بد است؛ بدِ ، بدِ ، بدِ

این روزها...

این روزها...

دستم به نوشتن نمیــــــــــــرود

تقصیر من نیست

نوک مدادم شکسته است

دلم هم ...

چه بگویم؟

آن هم شکستـــــــه است!!!

این روزها...

زندگی را سرد

سر میکشم

طعم بیهودگــــــــــی میدهد

و اجبار!

این روزها...

میل و رغبتم را

چیزی شبیه به مرگ

جویده است!

به خوابم بیا

به خوابم بیا 


تا به یاد آورم 


رنگ چشمهایت را ...


و حس دستهایت را ...

محال

ودنت ،


حتی همین قدر محال ، 


تن پوشی ست بر عریانی روح خالی ام ...


باش 


حتی همین قدر دور ...


حتی همین قدر محال ...


هر چه هستی ، باش ...


شاید سهم من از تو همین دوری و محال بودن است 


همین خواستن ها 


نرسیدن ها ... !

دلم خیلی تنگ شده!

دلـم برای تــو کــه نه, ولـی َبرای روزهــا ی باهم  بودنمـان تَنـگ شده

برای تــو که نه ، ولی برای "مواظِــب خودت باش" شنیدن تَنـگ شده

برای تـوکه نه،ولی برای نگاهی که تا پیچ سَرکوچه تعقیبم میکرد تَنـگ شده

برای تـــو که نه ، ولی برای دلی که نگرانم میشد تَنـگ شده

راستش !


برای اینها که نه . . . 


برای خودت ...


دلَم خیــلی تَنـگــ شده...

حس یک برگ

رسیده ام به حس برگی که...

میداند باد از هر طرف که بیاید...


سرانجامش افتادن است...

غربت یعنی...!

غربت یعنی از گرمی نفس های کسی که دوسِش داری دور باشی...


و من همیشه غریبه ام بی تو...