ثبت است بر جریده عالم دوام ما

من دون کیشوتی مضحکم که بجای سرنیزه و کلاه خود مدادی در دست و قابلمه ای بر سر دارد! عکسی به یادگار از من بگیرید من انسان قرن بیست و یکم هستم!

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

من دون کیشوتی مضحکم که بجای سرنیزه و کلاه خود مدادی در دست و قابلمه ای بر سر دارد! عکسی به یادگار از من بگیرید من انسان قرن بیست و یکم هستم!

زمزمه عاشقانه

دریاست! با غرور صدا می‌زند بیا

می‌خواهمش دوباره و می‌خواهد او مرا


دستانِ باد  گُم شده در گیسوانِ من

نجوای آب کرده مرا از خودم جدا


من با هراس می‌روم و تاب می‌خورم

با موج‌های سرکشِ او که رسیده تا... 


من گوش می‌دهم که ازو بشنوم: نرو

او گوش می‌دهد که ز من بشنود: بیا


می‌خوانَدم به زمزمه‌ی عاشقانه‌ای

بر شانه‌ها و سینه‌ی او می‌شوم رها


تا موج‌های مست  کجا را نشان کنند

چشمِ من است یا لب من؟ گونه‌هام یا...!


سردم شده‌ست، گرمْ مرا در برَت بگیر

بر من بپیچ نرم و ببَر تا به ناکجا


گیسوی آب ریخته بر گیسوانِ من

از هوش رفته‌ام که تو را می‌زنم  صدا

نظرات 1 + ارسال نظر
راحله دوشنبه 27 آبان‌ماه سال 1398 ساعت 22:47 http://Khaneylimooie.blogsky.com

مدتها بود میخواستم وبلاگمو آب و جارو کنم،امشب فرصتش پبدا شد، نظراتی که زیر مطالبم بود رو میخوندم و به ادرس وبلاگها سر میزدم، تا اینجا شما تنها کسی هستین که وبلاگتون فعاله و به روز شده
(از وبلاگ خانه لیمویی اومدم)

سلام
لطف کردید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد