ثبت است بر جریده عالم دوام ما

من دون کیشوتی مضحکم که بجای سرنیزه و کلاه خود مدادی در دست و قابلمه ای بر سر دارد! عکسی به یادگار از من بگیرید من انسان قرن بیست و یکم هستم!

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

من دون کیشوتی مضحکم که بجای سرنیزه و کلاه خود مدادی در دست و قابلمه ای بر سر دارد! عکسی به یادگار از من بگیرید من انسان قرن بیست و یکم هستم!

مولانا جلال الدین رومی

ازخدا جوییم  توفیق  ادب                     بی ادب محروم شد از لطف رب

 بی ادب تنها نه خود را داشت بد                بلکه  آتش  در همه  آفاق  زد

 

 ادب در لغت به معنی فرهنگ ، دانش ، هنر ، حسن معاشرت ، آزرم و حرمت . امّا ادب در اصطلاح عرفانی ؛ یعنی ، نگاهداشت و رعایت شرایط هر چیز  و در اصطلاح ملکه ای است در شخص که اورا از کارهای زشت باز دارد . نیکلسون در شرح مثنوی  ادب را مجموعه ی خصلت ها ، حالات و رفتاری دانست که ثمر فرهنگ روحانی است . با توجّه به این مطالب  می توان گفت که ادب بر دونوع ظاهری و باطنی تقسیم می شود . که در نزد عرفا ، ادب باطنی از ادب ظاهر مهم تر و بیشتر درخور اعتناست . ادب باطنی همان تهذیب اخلاق است و یقین داشتن به این که همه جا محضر خداست و در محضر خدا هیچ کوتاهی از طرف بنده پسندیده نیست .  مولوی در اثرش به این موضوع اشاره دارد که در نزد افرادی که اسیر جسمانیات هستند ، رعایت ادب تنها به ظواهر منحصر می شود ، چون خداوند راز های پنهانی را از ایشان می پوشاند .

     مولوی در مورد رعایت ادب در مثنوی سخن های زیادی دارد امّا در دفتر اوّل از بیت 79 الی 92 ضرورت ادب را همراه با عکس آن یعنی ترک ادب و عقوبت آن بیان می کند . رعایت ادب یک توفیق الهی است و باید آن را از خدا خواست . انسان بی ادب کسی است که گناه می کند و از لطف پروردگار محروم می شود . مولوی برای اثبات این نکته نمونه های ذکر می کند از جمله این که قوم موسی (ع) که پس از سال ها آواره گی در بیابان و برخورداری از نعمات الهی گستاخی کردند و موجب قطع نعمات الهی بر این قوم شد .یا قوم حضرت عیسی (ع) که به بیابانی رسیدند که هیچ طعامی نبود . عیسی از خداوند طعام خواست و خداوند خوان فرستاد . امّا گستاخی عدّه ای بی ادب  موجب شد در رحمت به روی آنان بسته شود . به نظر مولانا اگر ابرهای باران زای رحمت الهی نمی بارند به خاطر این است که عدّه ای دادن زکات مال خود را فراموش کرده اند و اگر بیماری وبا به جان مردم می افتد به خاطر گناه زنا می باشد :

                          ابر برناید پی منع زکات                        وز زنا افتد وبا اندر جهان

      خلاصه این که اگر انسان به ظلمات گمراهی و دوری از معرفت الهی دچار می شود به علّت بی ادبی و گناه در محضر خداست .

                      هرچه بر تو آید از ظلمات و غم                آن ز بی باکی و گستاخیست هم

                      هرکه بی باکی کند در راه دوست               ره زن مردان شد و نا مرد اوست

    مولوی در این باره مثال هایی  ذکر می کند و می گوید :  نورانی بودن فلک از ادب آن است . ( گفته اند چون آسمان خمیده  به نظر می رسد مانند کسی است که به قصد تعظیم قامت خود را خمیده کرده است .) و بر عکس اگر خورشید می گیرد و کسوف رخ می دهد ، به علّت گستاخی  و بی ادبی است .( در مورد گستاخی خورشید گفته اند که چون خورشید در فلک چهارم تنهاست ، گاه متکبّر می شود پس خداوند برای تنبیه آن ، نورش را مدّتی از بین می برد .)

    پاک و معصوم بودن فرشتگان به دلیل آن است که همواره فرمان الهی را می برند و بر عکس رانده شدن شیطان از درگاه الهی از گستاخی اوست در نپذیرفتن فرمان حضرت دوست مبنی بر سجده کردن انسان .

     نتیجه ی سخن این که  ادب در اندیشه ی مولانا  از معنای ظاهری می گذرد . ادب کامل کسی دارد که تسلیم محض  و بی قید  و شرط  در مقابل فرامین الهی باشد . لطف خدا فراگیر است و اگر بی ادبی از آن محروم می شود ، این محرومیت را خود به وجود آورده است و گاه گناه فرد آن قدر بزرگ است که مانع رسیدن نور رحمت الهی به تمامی افراد جامعه می گردد .

نظرات 1 + ارسال نظر
ghazal سه‌شنبه 26 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 22:29

بهتر باشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد