ثبت است بر جریده عالم دوام ما

من دون کیشوتی مضحکم که بجای سرنیزه و کلاه خود مدادی در دست و قابلمه ای بر سر دارد! عکسی به یادگار از من بگیرید من انسان قرن بیست و یکم هستم!

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

من دون کیشوتی مضحکم که بجای سرنیزه و کلاه خود مدادی در دست و قابلمه ای بر سر دارد! عکسی به یادگار از من بگیرید من انسان قرن بیست و یکم هستم!

عوارض تزریقات وریدی


نشت مایع یا دارو را به خارج از فضای داخل سیاهرگ - به بافتهای نرم اطراف - اینفیلتراسیون می گویند. عموماً به علت جاگذاری نامناسب نیدل یا آنژیوکت در فضای خارج لومن رگ به وجود می آید. از نظر بالینی با تورم بافت نرم اطراف محل تزریق، مشخص می شود. همچنین پوست، سرد، سفت، و رنگ پریده می شود. اگر مایع نشت یافته اندک باشد، عواقب کمی را به دنبال دارد، اما داروهای خاصی هستند که ولو به میزان بسیار اندک، برای بافتهای نرم اطراف صدمه زا خواهند بود.

  

هماتوم

 

هماتوم حالتی است که در اثر نشت خون از رگ به بافت های نرم اطراف به وجود می آید. اگر آنژیوکت بیش از یک دیواره از یک رگ را پاره کند؛ و یا در صورتی که پس از در آوردن آنژیوکت روی محل ورود آنژیوکت فشار وارد نشود این حالت ایجاد می شود. هماتوم با فشار مستقیم قابل کنترل بوده و پس از یک دوره دو هفته ای خود به خود برطرف می شود.

 

آمبولی هوا

 

آمبولی هوا در اثر ورود مقادیر زیاد هوا به داخل سیاهرگ بیمار از طریق ست سرم به وجود می آید. تیوب های ست سرم در حدود 13 سی سی هوا را در خود نگه می دارند؛ هر بیمار می تواند عموماً تا 1cc/kg هوا را تحمل کند. بچه های کوچک در معرض خطر بیشتری قرار دارند. آمبولی هوا به آسانی با هواگیری ست های سرم قابل پیشگیری است. خوشبختانته این عارضه بسیار نادر است.

  

فلبیت و ترومبوفلبیت

 

فلبیت و تروبوفلبیت شیوع بالایی دارند. فلبیت التهاب دیواره رگ است که در اثر pH ماده دارویی تجویز شده به وجود می آید. اما ترومبوفلبیت، التهابی است که در اثر ترومبوز ایجاد می شود. هر دو این عوارض در رگهای پشت دست، نسبت به رگهای آنتی کوبیتال، شایع ترند. این عوارض مشخصاً در بیماران بستری در بیمارستان که یک آنژیوکت برای چند روز در جای خود باقی می ماند به وجود می آیند.  در بیمارستان ها معمولاً از آنژیوکت  برای تزریق استفاده می شود که این وسیله در مقایسه با نیدل های فلزی خطر فلبیت را افزایش می دهند. چون نیدل های فلزی برای اندوتلیوم عروق حساسیت زایی کمتری دارند. ( نیدل ها معمولاً در تزریقات کوتاه مدت سیاهرگی، - کمتر از سه ساعت - استفاده می شوند؛ در حالیکه آنژیوکت ها زمان بیشتری در جا می مانند.) ماده تزریق شده نیز به خودی خود می تواند فلبیت ایجاد کند و برای پوست محرک باشد. بیماران سالمند نیز استعداد بیشتری برای ابتلا به فلبیت دارند.

  

تزریق خارج از رگ

 

تزریق خارج رگ یک دارو ممکن است منجر به درد، تاخیر در جذب، و یا صدمه بافتی شود (در صورتی که pH ماده تزریق شده بسیار پایین یا بسیار بالا باشد). چنانچه حجم تزریق شده زیاد بوده، و پوست برآمده شده و ایسکمیک به نظر برسد؛ باید پروکایین1% در ناحیه مورد نظر تزریق شود. پروکایین یک گشاد کننده عروقی است. این دارو هم خونرسانی به ناحیه و هم تخلیه سیاهرگی را افزایش داده و باعث بیرون راندن دارو از بافت می گردد.

  

تزریق داخل سرخرگی

 

تزریق داخل سرخرگی، به ندرت اتفاق می افتد، اما بسیار خطرناک تر است. بهترین اقدام پیشگیری و مطمئن شدن از ورود نیدل به داخل سرخرگ به هنگام رگ گیری است. به یاد داشته باشید که سیاهرگ ها نسبت به سرخرگ ها سطحی ترند. چنانچه موقع رگ گیری وارد سرخرگ بشوید، پمپاژ خون روشن را به درون آنژیوکت خواهید دید. این حالت زمان وارد شدن به سیاهرگ دیده نمی شود. تزریق داخل سرخرگ معمولاً باعث اسپاسم سرخرگ شده و نهایتاً به علت گانگرن، سبب از دست رفتن عضو می گردد.

  

در موارد تزریق داخل سرخرگ، تشخیص وضعیت اهمیت فوق العاده ای دارد. رنگ پوست و  پر شدن مجدد مویرگی را مورد مشاهده قرار داده و نبض رادیال را لمس کنید. پر شدن مجدد مویرگی (زمان لازم برای بازگشت رنگ قرمز به نوک انگشتان پس از فشار دادن آن) انعکاسی از خونرسانی به بافت است. اگر زمان پر شدن مجدد مویرگی کاهش یافته باشد؛ می توان گفت که خونرسانی به اندام نیز کاهش یافته است.

  

 درمان: در موارد تزریق درون سرخرگ، داروها بیش از سرم ها مشکل سازند.نیدل را درون سرخرگ رها کرده و به آرامی در حدود 10 سی سی پروکایین 1% را از آن طریق تزریق کنید. پروکایین یک داروی گشاد کننده عروقی است. این دارو اندکی خاصیت اسیدی دارد ( pH = 5) و لذا با داروهای قلیایی اگر به تازگی مصرف شده باشند، تداخل ایجاد می کند. در ادامه درمان بیمار باید در بیمارستان بستری شده و اغلب به یک بلاک کننده سمپاتیکی احتیاج خواهد داشت. Endarterectomy و هپارینه کردن نیز ممکن است جهت جلوگیری از عوارض بعدی لازم باشد.

هالیتوز ( بوی بد دهان و بینی ) علل ایجاد و درمان آن


هالیتوز یا بدبویی دهان یک شکایت شایع در بین بیماران مراجعه کننده به مطب متخصصین داخلی و گوش و حلق و بینی ، دندانپزشکان و پزشکان عمومی می باشد. اکثر بیماران بدون گرفتن نتیجه خاصی ، از مراکز درمانی خارج می شوند و گاه این پدیده باعث بروز مسایل جدی در خود و خانواده آنها می گردد.دلایل هالیتوز به سه دسته تقسیم می شوند. علل غیر پاتولوژیک ،علل پاتولوژیک و علل روحی روانی . علاوه بر مسایل مطرح شده در کتب و مقالات اخیرا ارتباط محکمی را بین وجود هلیکوباکترپیلوری و پدیده بدبویی دهان عنوان کرده اند که روش درمان این عارضه را تغییر داده است.

در این مقاله سعی در جمع آوری اطلاعات مفید برای درک بهتر بدبویی دهان و چگونگی برخورد و درمان با آن شده است . همچنین ارتباط بین هلیکوباکترپیلوری و بدبویی نیز مورد بحث قرار گرفته است.

واژه های کلیدی : هالیتوز ، بوی بد دهان ، هلیکوباکترپیلوری

مقدمه
هالیتوز از واژه halitus   به معنای بازدم ریشه گرفته است و عبارت از نفس بدبو ، زننده یا ناپسندی است که از حفره دهان –  بینی خارج می شود و به آن fetor oris  یا fetor ex ore نیز می گویند. زمانی پزشکان سعی می کردند بین هالیتوز و دو اصطلاح اخیر تفاوت قایل شوند و هالیتوز را فقط به مواردی می گفتند که بوی بد دهان منشا سیستمیک داشته و دفع بو از طریق ریه باشد. امروزه به چنیــــــن تفاوتی معتقد نیستند و به هر بوی بدی که از حفره دهان –  بینی بیرون آید صرف نظر از آنکه منشا آن در همین حفره باشد از سایر نقاط بدن منشا گیرد ، هالیتوز اطلاق می شود. به علت عدم وجود  معادل فارسی که تعریف هالیتوز را به صورت بدبویی غیر طبیعی دهان و بینی در یک کلمه بگنجاند از همان کلمه استفاده شد. هالیتوز مشکلی شایع است و گفته می شود می تواند به طور متناوب اکثر افراد بالغ را دچار کند . در یک بررسی که در ژاپن به روی دانشجویان زن بهداشت دندان انجام شده ، نیمی از آنان معتقد بوده اند که گاه هالیتوز دارند.

هالیتوز حداقل از سه جهت مهم است :

1)     با آزار دیگران به صورت یک مانع در برخوردهای اجتماعی عمل می کند و باعث کاهش کارآیی فرد می شود.

2)  فردی که از بوی بد دهان خود آگاه است ممکن است بگونه ای نسبت به پاکی دهان دچار وسواس شود که با کارایی وی مداخله کند.

3)     هالیتوز نشانه ای از یک وضعیت غیر طبیعی است که نیاز به تشخیص و درمان دارد.

با وجود چنین شیوع و اهمیتی بررسیهای انجام شده روی آن اندک است و غالب کتابهای درسی دندانپزشکی و پزشکی درباره آن چیزی نگفته اند یا حاوی نکات اندکی هستند. برای همین دانش آموختگان، اغلب برخورد با این مسئله را مشکل می یابند. اندک بودن بررسیهای انجام شده عمدتا به علت مشکل اندازه گیری علمی هالیتوز است . از سوی دیگر شرکتهای بزرگ سازنده وسایل بهداشت دهان که قاعدتا باید چنین تحقیقاتی را پشتیبانی مالی کنند ، غالبا فقط مایل به پشتیبانی از تحقیقاتی هستند که محصولات آنها را بررسی کرده و فروش تجاری داشته باشد.

جدول شماره (1) : عوامل موثر در ایجاد هالیتوز
 
1-    علل غیر پاتولوژیک
-  تغییرات بالینی
-  تنفس صبحگاهی
-  تنفس گرسنگی
-  تنفس قاعدگی
-  تنفس سیگاری
-  غذا
-  دارو
2- علل پاتولوژیک
-  با منشا دهان و دندان
-  با منشا بینی
-  با منشا سینوس ها
-  با منشا لوزه ها و حلق
-  با منشا دستگاه گوارش
-  با منشا ریوی
-  با منشا بیماریهای سیستمیک
3-علل روانی
-   توهم بویایی
*با منشا خارجی
*با منشا داخلی
-  صرع و لوب گیجگاهی
 
عوامل و آسیب زایی
همیشه نمی توان علتی برای هالیتوز یافت و معمولا نیز چنین است. این امر به علت تنوع علل آن و اندک بودن بررسیهای انجام شده است . هنگام برخورد با بیمار شاکی از هالیتوز باید سه گروه اتیولوژیک را در نظر داشت : گروه غیر پاتولوژیک ، گروه پاتولوژیک و گروه با منشا روانی ( جدول 1 ).
الف – علل غیر پاتولوژیک

1-افزایش سن
 بوی دهان شیرخواران و کودکان شیرین ، بوی دهان در دوره بلوغ غیر ناخوشایند ، بوی دهان بالغین تند و بوی دهان افراد سالخورده سنگین و زننده توصیف شده است. همراه با افزایش سن باکتریهای دهان افزایش می یابد و شاید به همین سبب زنندگی بوی دهان با افزایش سن بیشتر می شود.

2- نفس صبحگاهی
 شاید شایعترین علت هالیتوز باشد. دهان سرتاسر روز بوسیله بزاق شستشو می شود.PH  بزاق حدود 5/6 و بطور خفیفی برای باکتریهای گرم منفی و بی هوازیها باکتریواستاتیک است . به هنگام خواب جریان بزاق کم می شود و بزاق گرد آمده به آرامی تغییر می کند . PHآن به حدود 7 می رسد و آنزیم ها تخریب می شوند که خود باعث بودار شدن بزاق می گردد. از سوی دیگر ذرات غذا و اپیتلیوم جدا شده ، محیطی مناسب برای تغییر فلور دهان است . با تشدید رشد باکتریها و تخریب این مواد نفس ناخوشایند صبحگاهی پدید می آید. پس از برخاستن از خواب با خوردن ، نوشیدن و صحبت کردن جریان بزاق تحریک شده مواد را شسته و نفس صبحگاهی بطور طبیعی برطرف می گردد.

3-    نفس گرسنگی
دهان کسانی که به عللی چون رژیم غذایی یا روزه داری یک یا چند وعـــــده غذایی را نخورده اند ، بوی ناخوشایندی می دهد ، برخی معتقدند این امر به علت بازدم ریوی محصولات فرار متابولیسم چربیها و پروتئینهای بدن است . کاهش جریان بزاق و خشکی دهان نیز قطعا نقش مهمی دارد.

4-    نفس قاعدگی
در برخی منابع به بوی بد دهان در زنان قاعده اشاره شده است . احتمالا روز قبل از شروع قاعدگی شروع می شود و گفته شده در زنان با قاعدگی دردناک بیشتر رخ می دهد.

5-  غذا
– سیر شناخته شده ترین غذا در این ارتباط است . دیده شده که دادن سیر از راه فیستولهای دستگاه گوارش و حتی مالیدن آن به پاهای فرد می تواند منجر به بوی سیر در دهان وی شود . پیاز ، ماهی ، غذاهای ادویه دار ، رژیم های پرچربی ، نوشابه های الکلی و رنگهای غذایی از سایر مواردی هستند که باعث بوی مخصوص به خــــــــود می شوند.

جدول (2) : داروهای ایجاد کننده هالیتوز
 
دی متیل سولفوکسید
آمیل نیتریت
پارالدئید
ایزوسورباید دی نیترات
ویتامین B6
تتراسیکلین
 
6- داروها
 د ی متیل سولفوکسید   آمیل نیتریت  پارالدئید  ایزوسورباید دی نیترات    و برخی ویتامینها مثل ویتامین B6 از داروهایی هستند که می توانند باعث هالیتوز شوند. این امر احتمالا به علت دفع قسمتی از دارو از طریق ریه است . گزارشی از یک بیمار وجود دارد که استفاده نادرست از تتراسیکلین باعث زبان سیاه مودار و هالیتوز شده که با قطع دارو ، هر دو برطرف گشته است ( جدول 2 ) .

7-     نفس سیگاری
 استفاده از سیگار باعث بوی نامطبوعی در دهان می شود که تا مدت زیاد باقی می ماند.

ب - علل پاتولوژیک
هالیتوز می تواند ناشی از بیماریهای موضعی در حفره های دهان ، حلق ، بینی یا سینوسها ، بیماریهای ریوی یا مشکلات سیستمیک مثل کتواسیدوزدیابتی ، اورمی یا نارسایی کبدی باشد.

1-  دهان و دندان 
 شایعترین علت پاتولوژیک هالیتوز مشکلات دهان ، زبان و دندانهاست (20،19،9،7) باکتریهای فلور طبیعی دهان به ویژه گرم منفی ها قادر به تولید ترکیبات فرار سولفو (VSC  ) هستند که بوی بد ایجاد می کنند.سولفید هیدروژن و متیل مرکاپتان و دی متیل سولفید مهمترین VSC هستند که ارتباط آنهــــا با بوی بد دهان مشخص شده است . این گازها ناشی از فعالیت فلور دهان روی مواد باقیمانده غــــذا ، بقایای سلولی اپی تلیال یا اگزوداتیو و تجزیه اسیدهای آمینه ای چون متیونین ، سیستئین و سیستین هستند.
بنابراین باقیماندن ذرات غذا یا هر وضعیت دیگری که باعث تسریع رشد باکتریهای دهان شود ، می تواند به هالیتوز بینجامد. بهداشت ضعیف دهان باعث باقیماندن ذرات غذا در دهان می شود. عدم رعایت بهداشت دهان بخصوص در عقب مانده های ذهنی ، معلولین و بیماران شدیدا ناخوش عامل مهمی در ایجاد هالیتوز است .
در پریودنتیت و ژنژیویت که بیماریهای وابسته به بافت نگاهدارنده دندان و لثه هستند ، در اثر خونریزیهای خفیف و مکرر و وجود بافت نکروتیک و تجمع میکروبی محیط رشد مناسبی برای ایجاد بویی متعفن می شود. بوی بدی که در این دو مورد ایجاد می شود ، جزو ناخوشایند ترین موارد است . دندانهای مصنوعی که بخوبی جفت نشده باشند ، به علت تجمع ذرات غذا سبب هالیتوز می شوند. وسایل ازتودنسی نیز با همین مکانیسم عمل می کنند.
پلاکهای دندانی  توده های چسبنده ای از میکروارگانیسمها هستند که روی ریشه و تاج دندانها تجمع می یابند و بخصوص اگر همراه با پریدنتیت باشند می توانند باعث هالیتوز شوند.
پری کرونیت ( التهاب تاج دندان ) و پوسیدگی دندانها در معرض اثر پاک کننده بزاق و عمل جویدن هستند  و در حقیقت پوسیدگی دندانها نقش کمی در بوی بد دهان دارد مگر آنکه با یک پالپ نکروتیک همراه باشند.
طولانی شدن پاپیلاهای فیلی فورم زبان نیز می تواند موجب تسهیل رشد باکتریهای موضعی دهان شود . این حالت ممکن است به صورت ایدیوپاتیک یا در اثر استفاده از آنتی بیوتیکها ، مصرف الکل ، دهیدراسیون یا بیماریهای سیستمیک رخ دهد.
در خشکی دهان کاهش جریان بزاق مکانیسمهای پاک کننده طبیعی دهان را مختل می کند و منجر به هالیتوز می شود. خشکی دهان در اثر نشانگان سیکا ، پرتودهی به سر و گردن، تب ، کاهش مصرف آب ، تنفس با دهان ، برخی بیماریهای پاروتید مثل اوریون یا آبسه پاروتید یا مصرف داروهایی چون مدارها ، آنتی کولینرژیکها ، آنتی هیستامینها ، ضد افسردگی سه حلقه ای ، داروهای ضد پرفشاری خون می تواند دیده شود.
گاه در استوماتیت یا گلوسیت هنگامی که زخمهای باز و شکافها یا پاپیلاهای برجسته شده ، ذرات غذا یا بافت های جدا شده را گیر بیندازد می تواند موجب هالیتوز شوند. کمبود ویتامین هایی مانند A یا B12 و کمبود موادی چون آهن یا روی ممکن است باعث خشکی مخاط دهان شوند. عفونتهایی مثل استوماتیت و نسان ، سرخک ، دیفتری یا برفک که زبان یا غشاهای مخاطی را درگیر کند ، به علت تخریب بافتی و تغییر جریان بزاق هالیتوز ایجاد می کنند. خونریزی دهان بخصوص در افراد ناتوان که نمی توانند دهان خود را تمیز کنند ، یک محیط مناسب جهت تولید گازهای بد بو توسط باکتریها فراهم می کند و در ژنژیویت ، هموفیلی ، لوسمی یا شیمی درمانی ناشایع نیست
در ضایعات توموری اولیه بدخیم و خوش خیم دهان شامل تومورهای زان ، لثه ، گونه ها یا کام ، بوی بد به سبب تجمع مواد نکروتیک ، نشت خون و گیر افتادن ذرات غذا ایجـــــــاد می شود.

2-  بینی
  آبریزش معمولی از بینی بوی ناخوشایندی ندارد. حتی ترشحات چرکی و غلیظ ناشی از عفونتهای مجاری فوقانی تنفسی به ندرت بودار است . پرفوراسیون ساده سپتوم بینی ناشی از مصرف کوکائین ، دست کاری طولانی مدت بینی یا بصورت عارضه ای از جراحی معمولا با بوی بد همراه نیست.
ضایعات تخریبی مثل جذام ، گوم سیفلیسی ، پیان ، گرانولوم خط وسط یا گرانولوماتوز و گنر که پاسخ التهابی و بافت نکروتیک ایجاد کنند ، می توانند باعث بوی بد شوند ، جسم خارجی فراموش شده در بینی بخصوص در کودکان و افراد عقب مانده ذهنی می تواند به هالیتوز بینجامد. در ازنا هم بوی بد دیده می شود در تومورهای  حفره بینی گر چه ناشایع هستند ولی به علت نشت خون و نکروز بافتی ایجاد بوی بد شایع است.

3-  سینوس ها
   بیماران با سینوزیت مزمن ممکن است هالیتوز داشته باشد در چنین حالاتی وجود عفونت یا باکتریهای بی هوازی مطرح است . سینوزیت حاد بطور تیپیک با بی هوازیها ایجاد نمی شود و در صورت وجود هالیتوز باید به اینکه منشا بیماری حاد آبسه دندان باشد ، اندیشید.

4-  لوزه ها و حلق
 – تونسیلولیت یک علت شایع هالیتوز مزمن است . عفونت مکرر لوزه ها و آدنوئید منجر به تونسیلیت مزمن فولیکولار می شود.منافذ عمقی که بوجود می آید ، غذا ، بزاق و مواد نکروتیک را جمع می کند . اگر مکانیسمهای طبیعی منافذ را پاک نکند ، تجمع این مواد به تونسیلولیت می انجامد . زخم جراحی ناشی از تونسیلوکتومی به علت خونریزی و  وجود بافت نکروتیک برای چند روزی بد بو است . آبسه پری تونسیلار نیز یک عفونت چرکی ، حاد و بد بو است.                                            
فارنژیت بوسیله هر عاملی ایجاد شود ، می تواند هالیتوز ایجاد کند . شدت بو احتمالا در دیفتری شدید تر است . این امر به علت اپی تلیوم جدا شده ، بهداشت ناکافی دهان و تشدید رشد فلور دهانی است اپیگلوتیت در ابتدا با هالیتوز همراه  نیست . با پیشرفت بیماری به علت اختلال در بلع و تجمع مواد التهابی بوی بد ایجاد خواهــــد شد . با بزرگ شدن دیورتیکول زنکر غذا و بزاق در آن تجمع می یابد و باعث ایجاد بوی بد می شود که اغلب بسته به فعالیت پریستالتیک مری منقطع است . گزارشی مبنی بر هالیتوز مزمن در اثر ماندن گاز جراحی در حلق ، پس از عمل این ناحیه وجود دارد. وجود جسم خارجی در حلق بخصوص در افراد عقب مانده ذهنی می تواند سبب هالیتوز شود.

5-  دستگاه گوارش
   دیورتیکولهای مری با مکانیسمی مشابه دیورتیکول زنکر هالیتوز ایجاد می کنند . در آشالازی به علت تجزیه غذا ، مایعات و بزاق گرد آمده در قسمت گشاد شده مری گازهایی تولید می شود که خود را به صورت آروغهای بد بو نشــــــان می دهند .آشالازی می تواند باعث پنومونی آسپیراسیون مزمن نیز بیشود که از علایم آن هالیتوز است . تومورهای مری به علت انسداد و تخریب بافتی می توانند با هالیتوز همراه باشند . بیماری بازگشت معدی – مری به ندرت سبب هالیتوز می شود . در این بیماری بوی همراه با بازگشت معمولا شبیه به بوی آخرین غذای خورده شده است .
در افراد بالغ مبتلا به انسداد راه خروجی معده ممکن است هالیتوز دیده شود که با درمان آنتی بیوتیک فقط بطور موقت بهبود می یابد . گزارشات دیگری مبنی بر وجود هالیتوز همراه با اختلالات دستگاه گوارش وجود دارد . در یک مورد تریکوبزوآر در دختر جوانی باعث هالیتوز بوده است . در مورد دیگری ، فیستول گاستروکولیک در بیمار مبتلا به بیماری کرون منجر به هالیتوز گردیده است .
در دو کودک باندهای مادرزادی صفاقی منجر به انسداد دوازدهه گردیده که بوی بد دهان از شکایات هنگام مراجعه بوده است . با آزاد ساختن باندها ، هالیتوز هم بر طرف گردید.
اگر چه زمانی ناخوشی های روده ای بخصوص یبوست را از علل هالیتوز می دانستند ولی امروزه کمتر به این اعتقاد دارند.

ارتباط هلیکوباکترپیلوری با هالیتوز
هلیکوباکترپیلوری به عنوان یک عامل بیماریزای شایع انسان ظرف چند سال اخیر توجه بسیاری را برانگیخته است . این میکروب یک باکتری گرم منفی  S  شکل و مارپیچی است که پوشش خارجی صاف با فلاژلهای متعدد و پوشش دار دارد . متحرک است و تولید کننده قوی اوره آز می باشد.
اگرچه بسیاری از مشخصات هلیکوباکترپیلوری شبیه به سویه های کمپیلوباکتر است ولی تفاوت های آشکاری نیز وجود دارد مثل عدم رشد زیر دمای 30 درجه ، سطح صاف آن و دارا بودن فلاژلهای متعدد.
هلیکوباکترپیلوری شایعترین عامل عفونی در انسان بوده ، در تمام نقاط دنیا و تمام گروههای اجتماعی – اقتصادی دیده می شود و به نظر می رسد کلونیزاسیون در طبقــــات اجتماعی پایین تر و کشورهای در حال توسعه بیشتر می باشد.
محل زندگی آن بطور عمده در آنتر معده است . این میکرب با ترشح پروتئازها و فسفولیپازها ، کمپلکس لیپید – گلیکو پروتئین در لایه ژله ای موسین را تخریب نموده ، چسبندگی و سفتی آن را کاهش می دهد ولی بطور مستقیم به مخاط دست اندازی نمی نماید. با افزایش سن میزان ابتلا به هلیکوباکترپیلوری افزایش می یابد و علیرغم تحقیقات گسترده هنوز روش انتقال آن بطور دقیق مشخص نشده است و تصور می شود روش دهان به دهان و یا به احتمال بیشتر مدفوع – دهان راه اصلی انتقال آن در دوران کودکی باشد.
ابتلای حاد به هلیکوباکترپیلوری هیچ علامت یا نشانه فیزیکی به همراه ندارد و گزارشهای وجود درد دور ناف و یا بالای ناف و یا پشت جناغ ، اتساع شکم ، تهوع و استفراغ  با عفونت حاد ، غیر قابل اعتماد است .

جدول شماره (3) : عوامل مربوط به دستگاه گوارش موثر در ایجاد هالیتوز
 
دیورتیکولهای مری
آشالازی تحتانی مری
تومور مری
رفلوی مروی معده ( نادر )
انسداد راه خروج معده
تریکوبزوآر ( نادر )
فیستول گاستروکولیک
میکروب هلیکوباکترپیلوری
 

ارتباط هلیکوباکترپیلوری با گاستریت مزمن فعال. زخمهای دوازدهه . آدنوکارسینوم معده مورد بحث و بررسی زیادی قرار گرفته است . اخیرا این میکروب را به عنوان عاملی در جهت ایجاد هالیتوز مورد مطالعه قرار داده و نتایج جالبی نیز بدست آمده است .
این میکروب را می توان به روش غیرتهاجمی ( آزمون سرم شناسی ، آزمون تنقسی با کربن نشاندار ) یا به روشی تهاجمی ( اندوسکپی و بیوپسی ) تشخیص داد . اولین بار تیومنی و همکارران این ارتباط را با مطالعه روی زوج جوان مطرح کردند. آنها دریافتند که ارتباط قوی بین بودن هالیتوز و هلیکوباکترپیلوری  و از بین رفتن این عارضه با ریشه کن شدن هلیکوباکترپیلوری وجود دارد. اینکه چگونه هلیکوباکترپیلوری  تولید بدبویی دهان می نماید هنوز مشخص نیست.جدول شماره (3)
حداقل 40 مقاله درباره ارتباط هلیکوباکترپیلوری و هالیتوز در سال 98 به چاپ رسیده است که از طریق مدلاین قابل دسترس است.

6-  ریه
 هالیتوز  در آبسه های بی هوازی ریوی ، پنومونی نکروزان و آمپیم مکررا گزارش شده است . هالیتوز در 40-50 درصد بیماران مبتلا به عفونت بیهوازی ریوی وجود دارد. در مواردی که پنومونی ناشی از باکتریهای هوازی ، مایکوپلاسما یا ویروسها باشد ، اگرچه ممکن است خلط زیادی تولید شود ولی معمولا با بوی بد همراه نیست . برونشکتازی به هر علتی که رخ دهد ، به هنگام تشدید بیماری می تواند با بوی بد دهان همراه باشد.

7-  بیماریهای سیستمیک
  اگرچه حس بویایی ناتوانترین حس انسان است و استفاده از آن در بالین بیمار کمتر تمرین می شود ، ولی برخی بوها به اندازه کافی ویژه هستند تا به عنوان یافته ای کمک تشخیصی مورد استفاده قرار گیرند . بوی شیرینی و میوه مانند درکتواسیدوز دیابتی یک مثال کلاسیک است . چنین بویی به علت افزایش غلظت مواد کتونی در خون و دفع آنها از ریه به وجود می آید . در اورمی بویی آمونیاکی ، ادرار گونه یا ماهی مانند حس می شود که احتمالا به علت تجمع دی متیل آمین و تری متیل آمین در بدن است .

جدول شماره (4): بیماریهای سیستمیک تولیدکننده هالیتوز
 
کتواسیدوز دیابتی
نارساییمزمن کلیه (اورمی)
نارسایی کبد
آمینو اسیدوری
 
 بوی بیماران مبتلا به نارسایی کبدی یا بطور مختلفی مانند ماهی ، مانند موش ، مانند متالیک یا شبیه خون در حال تخریب توصیف شده است . احتمالا تجمع متیل مرکاپتان ، اسیدهای الفاتیک C2 و C5 ، اتادی ال ودی متیل سولفید در ایجاد آن نقش دارد . چندین بیماری متابولیک ارثی که دارای آنومالی هایی آنزیمی یا نقص در سیستم انتقال می باشند ، می توانند باعث هالیتوز شوند . تری متیل آمینواسیدوری از این قبیل است . در برخی از این بیماریها ، افراد هتروزیگوت تنها شکایتشان بوی بد دهان است  .جدول شماره (4).

ج- بیماریهای روانی
هنگامی که بیماری از بوی بد دهان شکایت دارد و در معاینه بویی حس نشود ، نباید فورا آن را به حساب مسایل روانی گذاشت ، زیرا هالیتوز ممکن است منقطع باشد . بهر حال اگر معاینه مکرر بوی بدی نشان ندهد و علت ارگانیکی یافت نشود، باید به بیماریهای روانی اندیشید.
بوهایی که علتی ارگانیک دارند ، معمولا با گذشت زمان توسط بیمار کمتر حس می شوند ولی در اینها بیمار پیوسته از بوی بد شاکی است . این بیماریها را می توان به دو گروه تقسیم کرد : در گروه اول توهم بویایی از نظر بیمار منشا خارجی دارد . یک علت مهم آن اسکیزوفرنی است . در گروه دوم توهم بویایی منشا داخلی دارد و می تواند به علت DH یا MH باشد . چنین بیمارانی معمولا از اینکه اطرافیان بوی ناخوشایند فرضی را بسادگی تشخیص می دهند ، رنج می برند. ممکن است حرکات ساده دیگران را به نادرست واکنشی نسبت به بوی بد فرضی تلقی کنند . توهم بوی بد می تواند به رفتاریهای وسواسی مثل شستن مکرر دهان یا کناره گیری اجتماعی بینجامد. در DH بیمار نمی تواند بپذیرد که علت ارگانیکی وجود ندارد و مکررا از پزشکی به پزشک دیگر مراجعه می کند، ولی در MH  بیمار می پذیرد که ممکن است مشکل وی اساس حقیقی نداشته باشد و حتی ممکن است موقتا قانع شود که مشکلی وجود ندارد.
صرع لوب گیجگاهی: توهم بویایی به ندرت علامتی از صرع لوب گیجگاهی است . توهم کوتاه مدت بوده ، کمتر با هالیتوز واقعی اشتباه می شود.

بررسی آزمایشگاهی هالیتوز
اندازه گیری بوی بد دهان را عواملی چون پیچیدگی انواع مولکولهای گازی ، مشکلات نمونه گیری ، تغییرات بوی بد دهان با زمان و عدم توافق درباره استانداردهای مرجع مشکل کرده است . از آنجا که هالیتوز یک محرک بویایی است ، شاید منطقی ترین روش اندازه گیری ، استفاده از داوری انسان به کمک حس بویایی به نظر آید . اما چنین اندازه گیری معیار با ارزشی نیست . اغلب نتیجه اندازه گیری هالیتوز با بینی انسان ، بطور قابل توجهی بین افراد مختلف و حتی در یک فرد در چند سنجش ، متفاوت از آب در می آید. چنین نقایصی منجر به تکوین چند روش کمی بر مبنای اندازه گیری VSC   شده است . نخستین بار تونزتیک و همکاران بوسیله کروماتوگرافی با گاز ارتباط VSC  با هالیتوز را نشان دادند. بوسیله کروماتوگرافی با گاز میتوان با حساسیت بسیار بالایی و به گونه ای تفکیک کننده ، ترکیبات فرار سولفور را اندازه گیری کرد. اگر چه احتمالا برای نمونه گیری سریع در جمعیتهای بزرگتر پایشگرهای قابل حمل سولفور مناسبتر هستند. اگر میکروب هلیکوباکترپیلوری را به عنوان عامل بد بویی متهم کنیم برا ی تشخیص از بررسی بافت شناسی نمونه رنگ آمیزی شده ، کشت ، بررسی فعالیت اوره آز ، آزمون RUT  و یا بررسی سرم شناسی می توان استفاده کرد.

ارزیابی هالیتوز
در برخورد با بوی بد دهان اولین کار تعیین این نکته است که آیا بوی بد فقط توسط بیمار احساس می شود یا آنکه توسط پزشک یا دیگران نیز قابل تشخیص است . چنانچه وجود بو توسط پزشک یا فرد دیگری غیر از بیمار تایید نشود ، مشکل روانی در کــــــــار است  و می تواند حتی دلالت بر بیماریهای روانی جدی چون اسکیزوفرنی نماید. اما در این نتیجه گیری که بویی وجود نداد نباید شتاب کرد ، زیرا هالیتوز ممکن است منقطع باشد.
بطور نمونه ای بسیاری از بیماران به علت پدیده انطباق از بوی بد دهان خود بیخبرند و توسط یک عوص خانواده یا دوست از آن آگاه می شوند. اگر بو برای پزشک آشکار نباشد به چند روش می توان احتمال آگاهی از آن را افزایش داد. یک روش آنست که پزشک در کنار بیمار بایستد و با برگه ای جریان هوای بازدم بیمار را به سمت خود منحرف سازد.دیگر آنکه اگر پزشک در معاینه منشا بالقوه ای بیابد ، با آپلیکاتور پنبه دار نمونه ای از آن منطقه تهیه نماید و خود یا یکی از اعضای خانواده بیمار آن را بو کنند. این کار نه تنها در تایید وجود هالیتوز بلکه در تعیین علت آن نیز می تواند مفید باشد.
باید از بیمار خواست که ابتدا با بینی بسته از راه دهان و سپس با دهان بسته از راه بینی تنفس کند اگر فقط بازدم دهانی بدبو بود، باید بیشتر به علل دهانی اندیشید و در غیر اینصورت باید به فکر علل ناشی از بینی یا یه یا علل سیستمیک بود.
پس از تایید وجود هالیتوز ، باید شرح حالی دقیق بویژه درباره حفره های دهان ، بینی و سینوسها ، دستگاه گوارش و ریه گرفت . مروری بر رژیم غذایی ، سیگار و مصرف دارو می تواند مفید باشد .به علت آنکه مری معمولا کولا پس است  ، برخی از بیماریهای مری و معده بطور پیوسته بو تولید نمی کنند و بو با آروغ ایجاد می شود. وجود چنین شرح حالی و تایید آن از طرف اعضای خانواده می تواند به تشخیص کمک کند. معاینه دقیق دهان ، دندانها بینی و حلق لازم است ، زیرا اینها شایعترین محلهای هالیتوز هستند. معمولا وضعیت پاتولوژیک جزیی نیست و براحتی یافت می شود ، گرچه گاه به رینوسکوپ یا لارنگسکوپ نیاز می گردد.
در معاینه باید توجه ویژه ای به بافت پری ادنتال ، پرکردگی های نا مناسب دندان ، منافذ لوزه ای ، پاپیلاهای هیپرتروفه زبان ، ضایعات زخمی حلق یا مخاطها و جسم خارجی در بینی نمود. به نشانه های ناشی از خشکی دهان باید توجه کرد. این نشانه ها ممکن است منقطع باشند و احتمال دیدن آنها در اوایل روز بیشتر است . یافته های فیزیکی ناشی از پنومونی ، آبسه ریوی یا آمپیم معمولا واضح است . در شرح حال و معاینه بالینی باید به فکر بیماریهای سیستمیک مثل کتواسیدوز دیابتی یا اورمی هم بود.
بررسی رادیولوژیک استفاده محدودی دارد ولی در صورت نیاز می توان از رادیوگرافی سینوسهای پارانازال یا رادیوگرافی سینه استفاده کرد . بررسی آندوسکوپیک یا رادیولوژیک قسمتهای فوقانی دستگاه گوارش میتواند در صورت شک بوجود بیماریهای این نواحی ، مورد استفاده قرار گیرد. بررسی آزمایشگاهی خون یا ادرار ممکن است در جستجوی بیماریهای سیستمیک بکار آید.

درمان
جدول شماره (5) : درمان پیشنهادی برای درمان هلیکوباکترپیلوری تایید شده بوسیله FDA
 
 -   لانزوپرازول 30 میلیگرم یا امپرازول 20 میلیگرم + آموکسی سیلین 1000 میلیگرم + کلاریترومایسین 500 میلیگرم بار روزانه به مدت 2 هفته
-   لانزوپرازول 30 میلیگرم یا امپرازول 20 میلیگرم + مترونیدازول 500 میلیگرم + کلاریترومایسین 2500 میلیگرم بار روزانه به مدت 2 هفته
-     ترکیب رانیتیدین بیمسموت سیترات (RBC ) 400 میلیگرم + کلاریترومایسین 500 میلیگرم + آموکسی سیلین 1000 میلیگرم یا مترونیدازول 500 میلیگرم یا تتراسیکلین 2500 میلیگرم بار روزانه به مدت 2 هفته
-    بیسموت ساب سالیسیلات 525 میلیگرم 4 بار روزانه + مترونیدازول 500 میلیگرم 3 بار روزانه + تتراسیکلین 500 میلیگرم 4 بار روزانه + لانزوپرازول یا امپرازول برای 2 هفته
 
غالبا توجه به بهداشت دهان و رسیدگی به پاتولوژی دندانی مشکل را برطرف می کند . مسواک زدن ساده ، بخصوص اگر همراه با مسواک زدن سطح زبان باشد ، برای نفس صبحگاهی کافی است .
شستشوی دهان با یک محلول دهانشویه آنتی سپتیک نیز مفید است . نفس گرسنگی پس از خوردن غذا یا حتی آب کشیدن دهان برطرف می شود.
هالیتوز ناشی از خشکی دهان به هر علت که باشد با مرطوب کردن دهان بهبود می یابد. این کار می تواند به کمک جرعه های مکرر آب ، جویدن آدامسهای بدون قند ، ترکیبات حاوی کربوکسی متیل سلولز سدیم درصد یا داروهای محرک ترشح بزاق مثل بتانکل یا پیلوکارپین انجام شود.
پریودنتیت ، ژنژیویت ، دندانهای مصنوعی یا پر شده نامناسب یا سایر علل دندانی باید بطور مناسب درمان شوند. ضایعات ویژه دهان ، بینی ، سینوسها ، حلق ، معده ، ریه ها و بیماریهای سیستمیک باید تشخیص داده و درمان شوند. طفره رفتن از بررسی بیمار و اکتفا کردن به توصیه استفاده از دهانشویه فقط تشخیص را عقب می اندازد . استفاده از مسهل ها در درمان هالیتوز نقشی ندارد و نباید تحت فشار بیمارانی که معتقدند یبوست سبب بوی بد دهان آنها شده ، تجویز شود. در صورت وجود بیماریهای روانی باید بطور مناسب درمان شود . غالبا افسردگی نیز وجود دارد و توجه به آن مفید است.
اثر رژیمهای درمانی مختلف در از بین بردن عفونت هلیکوباکترپیلوری ثابت شده است و پیشنهاد می شود در بیمارانی که علتی برای هالیتوز در آنها یافت نمی شود یک دوره درمانی تجویز گردد( جدول 5 ).
ممکن است استفاده از دهــانشویه ها بطور موقت باعث کاهش هالیتوز گردد به ویژه دهانشویه های حاوی کلرهگزیدین مفید گزارش شده اند. استفاده از محصولات محتوی کلرفیل بی حاصل است . محصولات حاوی روی یا اسید آسکوربیک بوی دهــــــان را کم می کنند ولی بصورت تجارتی موجود نیستند.

در بدن انسان هورمون عشق و وفاداری ترشح می شود


هورمون عشق از بی بند و باری جنسی جلوگیری می‌کند. هورمون عشق و وفاداری به همسر وجود دارد و کسانی که فاقد این هورمون هستند شرکای جنسی متعددی دارند.
علی فرهودیان به هورمون «اکسی توسین» و «وازوپرسین» به عنوان هورمون هایی اشاره کرد که ترشح آنها عشق و وفاداری به یک شریک جنسی را ایجاد می‌کند. فرهودیان افزود:‌ وجود این هورمون ها باعث می‌شود که رابطه جنسی فقط به تولید مثل، محدود نشود بلکه در انسانها نوعی رابطه عاطفی نیز ایجاد می‌کند.

وی اظهارداشت: میمون های «بونوبو» در رفتارهای جنسی خود تنوع طلبی دارند و با ماده میمونهای متعدد رابطه جنسی برقرار می‌کنند اما سوال این جا است که چرا انسان به رغم اینکه ژن هایی شبیه به میمون دارد، تنوع طلبی جنسی کمتری در طول حیات بروز می دهد؟

وی اظهارداشت: حیواناتی همچون موش صحرایی هم هستند که در تمام طول عمر خود یک جفت را بیشتر انتخاب نمی کنند و اگر جفت آنها از بین برود تا آخر عمر بدون جفت به زندگی خود ادامه می دهند. وی گفت‌: تحقیقات علمی بر روی این نوع موش ها نشان می دهد که اگر هورمون اکسی توسین در آنها ترشح نشود شرکای جنسی متفاوتی خواهند داشت.

وی افزود: همچنین تحقیقات نشان داده است وقتی هورمون اکسی توسین را در انسان از طریق مخاط بینی اسپری کنند به یک شریک جنسی اکتفا خواهد داشت و تمایلی به ایجاد رابطه با شرکای جنسی متعدد در وی از بین می‌رود. وی افزود:‌ عشق باعث می‌شود تا فرد به شرکای جنسی متعدد تمایلی نداشته باشد که متعاقب آن احتمال ابتلا به عفونتهای جنسی در وی کمتر می شود و همچنین طول عمر بیشتری نیز خواهد داشت.

این متخصص اعصاب و روان گفت‌: انسان از معدود پستاندارانی است که فرزندش به کمک او برای ادامه حیات نیاز دارد و حفظ و بقای نوزاد به بقای عشق در انسان نیز کمک می کند.

عشق و تنهایی


عاشق که میشوی
نا آرام میشوی ،
گاهی حسود ،
گاهی خود خواه ،
گاهی دیوانه،
گاهی آرام ،
گاهی شاد ،
گاهی غمگین ،
گاهی خوشبخت ترین
یک روز به خودت میایی میبینی تنهایی ؛
تنها ترین...
هیچ کسی رو نداری حتی برای درد و دل کردن و حرف زدن...

تنها غم میماند کنارت ...و تنهایی...

مستیم از این عشق...


من بسان کولی سرکش که می رقصد میان کوه

تو آن عابر دلیر یا سواری پرشکوه

من بسان کودکی خندان و بازیگوش 

تو همان کوه بزرگ یا که رودی پرخروش

من!که از جوشش و طغیان ندیدم عین خود در بیکران

همی بینم صبوری، صابری همچون تو را در این میان

بعد دیدار تو در کوه بلند آرزوها

وه چه بشکستم سکوتت را در میان خستگی ها

یادم آید دل به تو دادم ولیکن!

ربودم آن دلت را در میان بی کسی ها

عجب وصف پر احساسی ز فرق ما میان کل!

عجب شمعی شده روشن ز برق دل میان گل!

عجب عطری که پیچیده ز زلف ما میان شب!

عجب از عشق ما ساقی !!!

برو می ریز و می خور تا سحر 

که ما مستیم بی می و مطرب از این دریای نورانی

ساقی ما که مستم!

مست شو...تو هم دمی همراه شو...

بنگر ما مستان سرخوش را ز عشق

که این عشق خودش "می" شد به کام ما و اهل دل

بنگر که عشق ما مست کرده مستان را ز عطر شوق و شور

بیاور موسمی ، یادی ، کلامی از همان فردای زود

بنگر که عشق چگونه جاده ای، راهی، مسیری شد ز جزء ما از زمین تا کلّ نور

قایقی شد از میان دلهایمان تا همان دریای دور 

ساقی بیا بنگر 

من همان کولی رقصنده در باد

او همان دلیر و بی باک

با تبسّم با دلی از جنس نور

مست مستان ، پر گشودیم بی بهانه

پر زدیم تا ثریا با دلی از جنس شور 

ساقی بیا همراه شو...شبی تو هم همگام شو...

"دریا.....م-ن"

کودکی


کاش میشد بچـگی را زنده کرد..


کودکی شد کودکانه گـریه کرد...


شعر قــــــهر قـــــهر تا قیامت را سرود!!!


آن قیامت که دمــــی بیشتر نبود...


فــــــاصله با کودکی هامان چه کرد؟


کــــــــاش میشد بچگانه خـــــــــنده کرد!!!!

به شوق امام هشتمین....


خاطرات کودکی هایم حیاطی باز بود

صحن گوهر شاد را گویم سراسر راز بود


در میان هم همه، شوق غزل، شور ونوا

کودکی هایم دمادم با شما همساز بود


با صدای طبل و نقاره ، صدای بغ بغو

نای من کوک و نوایم با صدا دمساز بود


در شلوغی، دوش بابا، هم همه، ذکر و دعا

روی دست مردمم بال و پرِ پرواز بود


در زیارت، شوق دیدار امام هشتمین

هر دو چشمم درهزار آئینه ی غمّاز بود


وقت رفتن، شوق ماندن، اشک دلتنگی به چشم

همچنان جانم اسیر آن وجود ناز بود

گاهی آنقدر شاعرم...


گاهی آنقدر شاعرم
که استعاره از درخت می شوم!
نگاه کن
گنجشک ها
به دست هایم اعتماد می کنند.

چشمت را ببند ببوسمت


چشمت را ببند ببوسمت

بعد از آن سالها...

که بیهوده رفتند

بی آنکه من

هر صبح چرخ بزنم در اتاقت... میان آن همه کاغذ

سنبل ها را روی میز بگذارم

بی آنکه بنشینم روبه رویت

قصه هایت را بخوانی... دنیا مال من شود

چشمت را ببند برگردم

دستانم را بکشم روی شیشه ها

بگویم: شکوفه های پشت پنجره

چقدر بزرگ شده اند...

چقدر باران و بهار

به تن اتاق قشنگ است...

همه چیز را دوباره می سازیم

دوباره می رقصم میان دره ها و

رودخانه ادامه ی دامنم می شود.

سگ‌ها و گر‌گ‌ها (مهدی اخوان ثالث)


1)
هوا سرد است و برف آهسته بارد
ز ابری ساکت و خاکستری رنگ
زمین را بارش مثقال، مثقال
فرستد پوشش فرسنگ، فرسنگ
سرود کلبه‌ی بی‌روزن شب
سرود برف و باران است امشب
ولی از زوزه‌های باد پیداست
که شب مهمان توفان است امشب
دوان بر پرده‌های برف‌ها، باد
روان بر بال‌های باد، باران
درون کلبه‌ی بی‌روزن شب
شب توفانی سرد زمستان

آواز سگ‌ها
زمین سرد است و برف آلوده و تر
هوا تاریک و توفان خشمناک است
کشد - مانند گرگان - باد، زوزه
ولی ما نیک‌بختان را چه باک است ؟
کنار مطبخ ارباب، آنجا
بر آن خاک اره‌های نرم خفتن
چه لذت‌بخش و مطبوع است، و آنگاه
عزیزم گفتم و جانم شنفتن
وز آن ته‌مانده‌های سفره خوردن
و گر آن هم نباشد استخوانی
چه عمر راحتی دنیای خوبی
چه ارباب عزیز و مهربانی
ولی شلاق! این دیگر بلایی‌ست
بلی، اما تحمل کرد باید
درست است این‌که الحق دردناک است
ولی ارباب آخر رحمش آید
گذارد چون فروکش کرد خشمش
که سر بر کفش و بر پایش گذاریم
شمارد زخم‌هامان را و ما این
محبت را غنیمت می‌شماریم

2)
خروشد باد و بارد همچنان برف
ز سقف کلبه‌ی بی‌روزن شب
شب توفانی سرد زمستان
زمستان سیاه مرگ‌مَرکَب

آواز گرگ‌ها
زمین سرد است و برف آلوده و تر
هوا تاریک و توفان خشمگین است
کشد - مانند سگ‌ها - باد، زوزه
زمین و آسمان با ما به کین است
شب و کولاک رعب‌انگیز و وحشی
شب و صحرای وحشتناک و سرما
بلای نیستی، سرمای پر سوز
حکومت می کند بر دشت و بر ما
نه ما را گوشه‌ی گرم کُنامی
شکاف کوهساری سر پناهی
نه حتی جنگلی کوچک، که بتوان
در آن آسود بی‌تشویش گاهی
دو دشمن در کمین ماست، دائم
دو دشمن می‌دهد ما را شکنجه
برون: سرما، درون: این آتش جوع
که بر ارکان ما افکنده پنجه
دو .. اینک .. سومین دشمن .. که ناگاه
برون جست از کمین و حمله‌ور گشت
سلاح آتشین ... بی‌رحم ... بی‌رحم
نه پای رفتن و نی، جای برگشت
بنوش ای برف! گلگون شو، برافروز
که این خون، خون ما بی‌خانمان‌هاست
که این خون، خون گرگان گرسنه‌ست
که این خون، خون فرزندان صحراست
درین سرما، گرسنه، زخم خورده،
دویم آسیمه‌سر بر برف چون باد
ولیکن عزت آزادگی را
نگهبانیم، آزادیم، آزاد
                                                                      مهدی اخوان ثالث


پ.ن:

این عکس اخوان با آن سبیل‌های از بنا گوش در رفته و موهایی که احتمالن با آن مدل شانه‌ها که ضامنش تووی انگشت وسط فرو می‌رفت با مقدار مناسبی آب به بالا رفته، و دست روی دست دور دو زانو حلقه شده و به مخده لم داده و آن همه کتاب که پشتش تووی رف چیده شده‌اند و با سلیقه رویشان روزنامه کشیده شده است را از مابقی عکس‌های اخوان بیشتر دوست دارم.  من شاعری را ندیدم یا یادم نمی‌آید دیده باشم که این‌چنین از آزادگی گرگ‌ها بنویسد و به بندگی و پوزه به خاک مالیدن سگ‌ها طعنه بزند. و شعری هم خاطرم نیست که درباره گرگ‌ها باشد، هرچه بوده از وفای سگ بوده یا آدم‌هایی که بلاتشبیه مثل سگ وفادار بوده‌اند و اینکه چیزی به غیر از دریدن گرگ‌ها، و طمعشان در دریدن تووی زندگی نشنیدم. یا اینکه به آدمی که زرنگ است و خوب بو می‌کشد و تشخیص می‌دهد و شامه‌ی خوبی در هر زمینه‌ای دارد گرگ می‌گفتند و می‌گویند. یک نفر را می‌شناسم که دوست دارد اولادش را مثل توله گرگ‌ها بار بیاورد و گاهی فکر می‌کنم به کیفیت این نوع رشد کردنشان. بگذریم. حرف من نگاه شاعر است. شاعری که ذوق دارد خوب هم دارد، اما یک نگاه و اندیشه‌ای مترقی پشت این ذوق است. که می‌فهمد، که خیلی خوب هم روزگار خویش و دنیای خویش را می‌فهمد. به قول شفیعی کدکنی اگر تمام شاعران درجه اول در تمام طول زندگی‌شان سعیشان را بکنند شعری در حد و اندازه‌های زمستان اخوان بگویند کوششان محال است و بی‌فایده. در همان شعر زمستان معروف مخاطب عادی فکر می‌کند که دارد یک توصیف متداول از حال و احوای فصلی و حال و احوال شاعر را می‌خواند که درست است اما با دقت که نگاه می‌کنی می‌بینی چه زیبا و چند لایه اوضاع قیرگون آن روزها را روی کاغذ می‌آورد. در شاعری، اخوان ذوق خودش را صرف این نکرده است که بیاید یک عمر از سخیف‌ترین و روتین‌ترین و مکررترین احساسات بشری دم بزند و برود دنبال کار خودش. یک جوششی عجیب از دنیا را متفاوت‌تر دیدن پشت این کلمات است. نشان می‌دهد آن بابایی که قلم دستش گرفته تووی سرش چیزی ورزیده به نام مغز است و بهره‌وری و مایه‌وری بالایی دارد. و درکاری که دارد و انجام می‌دهد بهترین است. و کارش و اثرش و غذایش به مخاطب این حس را می‌دهد که با یک آدم غول طرف شده و دارد اثر یک آدم حسابی را می‌خواند، می‌بیند و نوش جان می‌کند.

و رفت و دیگر هیچ‌گاه باز نخواهد گشت


گاهی فعل‌ها
چنان سریع ماضی می‌شوند
که باور نمی‌کنی .
می‌گویند ؛ 
می‌گفت .
می‌شود ؛
شد .
و رفت ؛
می‌رفت .
و رفت
و دیگر هیچ‌گاه
باز نخواهد گشت ...

من مرده‌ام و این را فقط من می‌دانم ...



من مرده‌ام
و این را فقط
من می‌دانم و تو
تو
که چای را تنها در استکان خودت می‌ریزی
خسته‌تر از آنم که بنشینم
به خیابان می‌روم
با دوستانم دست می‌دهم
انگار هیچ اتفاقی نیفتاده است
گیرم کلید را در قفل چرخاندی
دلت باز نخواهد شد !
می‌دانم
من مرده‌ام
و این را فقط من می‌دانم و تو
که دیگر روزنامه‌ها را با صدای بلند نمی‌خوانی
نمی‌خوانی و
این سکوت مرا دیوانه کرده است
آنقدر که گاهی دلم می‌خواهد
مورچه‌ای شوم
تا در گلوی نی‌لبکی خانه بسازم
و باد نت‌ها را به خانه‌ام بیاورد
یا مرا از سیاهی سنگ‌فرش خیابان بردارد
بگذارد روی پیراهن سفید تو
که می‌دانم
باز هم مرا پرت می‌کنی
لابه‌لای همین سطرها
لابه‌لای همین روزها
این روزها
در خواب‌هایم تصویری است
که مرا می‌ترساند
تصویری از ریسمانی آویخته از سقف
مردی آویخته از ریسمان
پشت به من
و این را فقط من می‌دانم و من
که می‌ترسم برش گردانم ...

مبادا که قلب جهان از تپش ...


تو نبض زمینی و نبض زمان؛
مبادا زمین یا زمان از تپش
بیفتد! تو قلبِ جهانِ منی؛
مبادا که قلب جهان از تپش

بیفتد! مرا در خودت غرق کن
که می ترسم از بخت پَردَرْلجن
در این دشتِ بی‌ضامنِ خیره‌کُش
دلِ یکدلِ آهوان از تپش

بیفتد. صداکن صداکن مرا !
صدای تو با من چنان می‌کند
که خون می‌خورد شیخِ جُلپارهپوش
الهی! دلِ شیخکان از تپش

بیفتد که تو ذوب در من شوی؛
چنان کاین خدابارگان در خدا.
مباد و مبادا؛ مباد و مباد
دل یاغیان جوان از تپش

بیفتد! تو از من جهانی بساز
که جانم پر از خنجر آخته است
که ترکم کنی کار من ساخته است
و من که نباشم، جهان از تپش

می‌افتد. تو در من بخوان و بخند !
خداوندگار بلند لوند !
تو در من بتن! گو که باز ایستد
زمین از تپش، آسمان از تپش

تو در من به خواب رفته‌ای

من خو کرده‌ام به این انتظار
به این پرسه زدن‌ها
در اسکله و ایستگاه
اگر بیایی ...
من چشم به راه چه کسی بمانم

:::

دیگر با صدای بلند نمی‌خندم
با صدای بلند حرف نمی‌زنم
دیگر گوش نمی‌دهم
به صدای باد
دریا
پرنده
پاواروتی
پاورچین پاورچین می‌آیم و
می‌روم
بی سر و صدا زندگی می‌کنم
تو در من به خواب رفته‌ای

دل در گروی آنانی دارید که پا روی پا انداخته‌اند


نامه‌ها را که به لطفِ لبت
به خیابان تشبیه می‌کردیم
حرف‌هایم عابران شتابانی می‌شدند
که تکلیفشان را کسی معلوم نکرده بود
و می‌رفتند ...
و می‌رفتند ...
و «رسیدن»
«گنگ واژه»ای بود
که حقیقت نداشت !

:::

هفت بار
هفت خان را
از اول به آخر
از آخر به اول
از وسط به وسط
آمده‌ام
شده‌ام
دویده‌ام
زمین خورده‌ام
و هنوز
تو و دیگر مردانِ عالم
دل در گروی آنانی دارید
که پا روی پا انداخته‌اند !

بقچه آسمانی


مامانم همیشه میگه :


تو یه بقچه ی آسمونی بودی که خدا به من داده


بنده خدا خبر نداره


بقچه اش سوراخ بوده...

اولین بوسه ، آخرین آغوش


می چرخد 

قلم توی مشتم می چرخد 

شبیه اسلحه می شود 

شبیه طعمه می شوم

شبیه مقتول

یا شبیه قاتل ...


پنجره را باز می کنم 

اشک هایم سرازیر می شوند ...

قطار ِ روزگارم رد می شود 


قلم  ...می شود ... 

لرزه 

می شود 

عرق روی پیشانی

می شود پریشانی 

می شود 

یک گالن بنزین تا بریزی روی خودت و کبریت را بکشی

می شود تیغی تیز که رگ های سبز آبی برجسته ی دست هایت را می درد

می شود تک تیری که مغزت را روی دیوار می ریزد 

می شود پایان تمام خستگی ها

می شود یک آغوش ِ گرم که تو را مثل طلوع ِ خورشید از لا بلای قله کوه در بر می گیرد

می شود بوسه ای که تمام شرم هایت به باد می دهد

می شود فراموشی دستمال ِ سپید ِ خونی ِ دور مچ باریک مادر 

می شود فراموشی زیر ِ باران ماندن ها

می شود فراموشی همه رفتن ها 

می شود فراموشی تمام ترمینال ها و نظافتچی هایش 

می شود فراموشی افتادن ها

می شود فراموشی گشتن دنبال پوکاله قرص های حل شده توی لیوان

می شود فراموشی تمام درد های کبود

می شود فراموشی همه ی خیال های بیهوده و و خالی

می شود فراموشی اولین بوسه ی غریب

می شود فراموشی آخرین باور 

می شود فراموشی آخرین کوچ

می شود فراموشی آخرین خانه

می شود فراموشی دوییدن ها و جا ماندن ها

می شود فراموشی نرسیدن ها

می شود فراموشی تمام حال های ناخوش

می شود فراموشی تمام آنهایی که آمدند سرکی کشیدند و رفتند

می شود فراموشی دزدکی سیگار کشیدن ها

می شود مرگ تمام بغض ها و اشک ها 

می شود مرگ تمام بی خوابی ها

می شود مرگ عشق ...

می شود مرگ من

می شود من...

و من با قلم باز هم من می مانم ...

و به ابرها خواهم رسید ...

به جایی که تنها سهمم از تمام داشته هایش یک مثقال آرام و قرار است

فقط یک مثقال

من خدایی دارم


  من خدایی دارم

که دراین نزدیکی ست

نه دران بالاها مهربان ،خوب،قشنگ

چهره اش نورانیست

گاهگاهی سخنی می گوید

بادل کوجک من

ساده تر ازسخن ساده من

او مرامی فهمد

اومرا می خواند

او مرامی خواهد

اوهمه دردمرامی داند

یاداو ذکر من است

درغم ودرشادی

چون به غم می نگرم

ان زمان رقص کنان می خندم

که خدایارمن است

که خدادرهمه جا یاد من است

او خداییست که همواره مرامی خواهد

او مرا می خواند

او همه دردمرا می داند...

الهه های معروف مصر باستان

آموت :خورنده قلب گناه کاران درگذشته ، به شکل کروکود یل، شیروکرگدن نمایش داذه می شد .

آمون- را :وابسته به ؛ را ؛ خدای خورشید ، پادشاه خدایان در دوره پاد شاهی جد ید .

آنوبیس :خدای شغال مانند ، خدای مردگان، حامی مومیایی کنندگان

آپیس: خدای باروری ، به شکل گاو نر نشان داده می شد.(حبیب آتش پنجه: آپیس همان گاو ی است که برای مصریان مقدس بود، آپیس زمان کمبوجیه پسر کوروش توسط او کشته شد)

آتن: خدای قرص خورشید . در طی دوران سلطنت پادشاه ؛اخناتون ؛ به عنوان خدای متعال پرستیده میشد

باستت :الهه گربه ، حامی زنان باردار

بس: خدای کوتوله ، حامی خانه و دور کننده ارواح شرور

داموتف :خدایی با سر شغال حامی معده متوفیان

گب:خدای زمین و باروری آن ، پدر (ازیریس) ، (ازیس) ، (نفتیس) و (سث) . غالبا یک غاز ماده روی سر  آن نقش می شد .

هاپی :با سر میمون. حامی زبان در گذشتگان.

ایم-ستی: حامی کبد درگذشتگان ، به شکل مردی مومیایی شده تصویر می شد .         

ایزیس : الهه بزرگ آفرینش و زنده کننده مردگان ، همسر ایزیس و مادر هوروس .

خپری : خدای سوسک سرگین غلتان ، نماد زایش دوباره . عقیده بر این بود که هر روز خورشید را به سمت آسمان هل می دهد

خنوم  :خدای قوچ سر، کسی که زندگی را بر روی صفحه چرخ کوزه گری خود به وجود آورد.

خونسو : خدای ماه و شفا بخشی ، پسر آمون و موت .

ماآت  :دختر ؛ را؛ مظهر حقیقت و دادرسی . غالبا با یک پر عمودی بالای سرش نشان داده می شود .

مین :خدای باروری گیاهان و جانوران .

موت: الهه ای که اسم او به معنای مادر است . همسر آمون و مادر خونسو

نیث: الهه جنگ و آفرینش .غالبا دو نیزه متفاطع  بر روی یک سپر ، نشان اوست .

نخبت : الهه کرکس حامی ونماد مصر علیی .

نفتیس : خواهر ایزیس و ازیریس ، مادر آنوبیس ،حامی مردگان .

نوت :الهه آسمان . گاهی به شکل پوشیده از ستارگان که به شکل کمان مانند بر روی همسرش (گب) خم شده نشان داده می شود 

ازیریس : پادشاه جهان زیرین و خدای زایش دوباره، اولین قاضی مردگان  .

پتح :خدای هستی بخش ، حامی هنرمندان و پیشه وران .

کبح سنوف: شاهین سر ، حامی روده مردگان

را :خدای خورشید . پدر خدایان به وجود آورنده همه زندگی بر روی زمین و بهشت .

سخمت: اله عقرب حامی زنان در هنگام وضع حمل .

سراپیس : خدای دوران یونانی ، ترکیبی از (ازیریس) و (آپیس) .

سث :خدای رعد و برق ، قاتل ازیریس و رقیب هورس.

شو :خدای هوا ، معمولا در حالتی که آسمان را نگه داشته نشان داده می شد .

سبک :خدای کروکود یل ، پسر نیث .

تفنوت:  خدای نم و رطوبت؛ همسر (شو) معمولا به صورت زنی با سر شیر نشان داده می شد .

ثوث  :خدای علم و نویسند گی به صورت لک لک مصری، مردی با سر لک لک مصری و یا میمون نشان داده می شد .

واجت:  الهه کبری ، حامی و نماد مصر سفلی .  

هوروس : خدای آسمان در هیات شاهین ، نشان ایزدی پادشاه