ثبت است بر جریده عالم دوام ما

من دون کیشوتی مضحکم که بجای سرنیزه و کلاه خود مدادی در دست و قابلمه ای بر سر دارد! عکسی به یادگار از من بگیرید من انسان قرن بیست و یکم هستم!

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

من دون کیشوتی مضحکم که بجای سرنیزه و کلاه خود مدادی در دست و قابلمه ای بر سر دارد! عکسی به یادگار از من بگیرید من انسان قرن بیست و یکم هستم!

فرم در شعر نو


یک شعر، همان‌ کشف‌ و شهود است‌، آفرینشی‌ ملهم‌ از ناشناخته‌ و تنها آن‌ کس‌ شایستگی‌ نام‌ شاعر را دارد که‌ اهل‌ کشف‌ باشد و این‌ گفته‌ «ارتور رمبو» نشان‌ می‌دهد شاعر برای‌ یافتن‌، جست‌وجو و کشف‌، نیازمند حرکتی‌ آگاهانه‌ و عمیق‌تر است‌ تا بتواند ارتباط‌های‌ پنهانی‌ اجزای‌ یک‌ کل‌ را نسبت‌ به‌ یکدیگر، به‌ کوشش‌ «نوعی‌ اندیشیدن‌» بازیابد و شاید هم‌ به‌ قول‌ رضا براهنی‌ در «طلا در مس‌» که‌ عقیده‌ دارد هرچند شعرهای‌ بی‌ وزن‌ شاملو «فرم‌» ظاهری‌ را به‌ حداقل‌ می‌رساند ولی‌ ابتکار و اصالت‌ این‌ شاعر که‌ از طریقه‌ رفتن‌ و حرکت‌ حاصل‌ می‌شود خود حاکی‌ از وجود فرم‌ است‌، منتهی‌ فرمی‌ ذهنی‌تر و عمیق‌تر و به‌ عبارتی‌ «قالب‌ درونی‌» یا «شکل‌ ذهنی‌» شعر... هرچه‌ هست‌ دید ذهنی‌ و قدرت‌ تخیل‌ هنرمند با رجعت‌ به‌ درون‌ خود، نوع‌ اندیشیه‌ و نگاهی‌ که‌ دارد می‌تواند زمینه‌ روشنی‌ برای‌ اهمیت‌ و جایگاه‌ «فرم‌» در شعر سپید باشد و اگر با گرایش‌ مفرط‌ شاعران‌ موج‌ ناب‌ و شعر ناب‌ به‌ فرم‌ روبرو هستیم‌، در حقیقت‌ با پردازش‌ جهان‌ هستی‌ به‌ شگفت‌ می‌آیند و در کمال‌ ایجاز و استعاره‌های‌ تازه‌، نو و دلنواز به‌ تصویرسازی‌ می‌پردازند با تاکید به‌ دو فرآیند جوهر و وجود در شعر. وقتی‌ «فروغ‌» با آمیزش‌ عاطفه‌ و تخیل‌ به‌ اندیشه‌ «مرگ‌» می‌رسد و این‌ اندیشه‌ «عمیق‌تر» به‌ «ذهن‌» جان‌ می‌دهد، بی‌تردید «فرم‌» نیز جان‌ می‌گیرد:

مرگ‌ من‌ روزی‌ فرا خواهد رسید
در بهاری‌ روشن‌ از امواج‌ نور
در زمستانی‌ غبار آلود و دود
با خزانی‌ خالی‌ از فریاد و شور


دو
در بررسی‌ شعر امروز گروهی‌ گرایش‌ به‌ فرم‌ مطلق‌ را نوعی‌ دوری‌ از اجتماع‌، تاریخ‌ و تمام‌ دغدغه‌های‌ انسانی‌ قلمداد می‌کنند، گروهی‌ آمیزش‌ فرم‌ و محتوا را شعر راستین‌ می‌پندارند و در نهایت‌ پاره‌یی‌ فرم‌گرایی‌ و تغییر نحو در زبان‌ شعر را از آن‌ شاعرانی‌ می‌دانند که‌ به‌ دنبال‌ هیاهو هستند. به‌ هر رو اگر بتوان‌ فرم‌، زبان‌، تصویرسازی‌، تخیل‌ و کشف‌های‌ شاعرانه‌ را عناصر تشکیل‌ دهنده‌ شعر سپید دانست‌، بنابراین‌ توجه‌ به‌ عنصری‌ به‌ نام‌ «فرم‌» در شعر سپید بی‌سبب‌ نیست‌، هرچند بعضی‌ اعتقاد دارند بحران‌ شعر امروز یکی‌ دز مضامین‌ شبیه‌ به‌ هم‌ دور می‌زند و دیگری‌ دستخوش‌ نوپدیدی‌ در فرم‌ و محتوا است‌.
«کریم‌ رجب‌زاده‌» شاعر مجموعه‌ «قرارمان‌ پای‌ همین‌ شعر» در نقد و بررسی‌ شعر امروز عقیده‌ دارد:
«شعر امروز گاهی‌ در حال‌ عبور از حجم‌ است‌، گاهی‌ سوار بر انواع‌ موج‌ها و گاهی‌ با طبیعت‌ نشر هم‌ آغوش‌ است‌» هرچه‌ باشد اگر شعر سپید دستخوش‌ نوپدیدی‌ در «فرم‌» با ساختار «اندیشیدن‌» ماندگار شود، بسیار پسندیده‌ خواهد بودأ هرچند شاعران‌ فرامدرن‌ متعادل‌ چون‌ شمس‌ لنگرودی‌ و فرشته‌ ساری‌ با احتیاط‌ در فرم‌ پا می‌گذارند و شاعران‌ فرامدرن‌ رادیکال‌ چون‌ هرمز علی‌پور و مهرداد فلاح‌ در سایه‌ نگاه‌ و زبان‌ به‌ دگرگونی‌ فرم‌ تازه‌ در شعر اعتقاد دارندأ همه‌ ادله‌ مثبتی‌ براین‌ فرض‌ که‌ فرم‌ در جریان‌ شعر سپید می‌تواند حضوری‌ ملموس‌ و آشکار داشته‌ باشد و در مثال‌ آغاز سخن‌ شاملو و فروغ‌ فرخزاد از جمله‌ شاعرانی‌اند که‌ به‌ زبان‌ و فرم‌ تازه‌ یا فرم‌ و زبانی‌ بی‌پیرایه‌ التفات‌ خاصی‌ داشتند:

طرف‌ ما شب‌ نیست
صدا با سکوت‌ آشتی‌ نمی‌کند
کلمات‌ انتظار می‌کشند
من‌ با تو تنها نیستم‌، هیچ‌کس‌ با هیچ‌کس‌ تنها نیست
شب‌ از ستاره‌ها تنهاتر است‌...

شعر «هوای‌ تازه‌» احمد شاملو.

شاملو در فرمی‌ شاعرانه‌ یا به‌ عبارتی‌ با زبان‌ شاعرانه‌ و توجه‌ به‌ فرم‌ و ساختار شعر، با نماد زیبای‌ «شب‌» به‌ ستاره‌ آرامش‌ می‌دهد و کلمات‌ او می‌توانند معنای‌ انتظار را شاعرانه‌ بیان‌ کنند.



سه‌
در بیان‌ و مفهوم‌ فرم‌ به‌ تعابیری‌ از این‌ دست‌ برمی‌خوریم‌ که‌: فرم‌ شامل‌ همه‌ تناسب‌ها و هماهنگی‌ و ارتباط‌های‌ پنهانی‌ اجزای‌ یک‌ کل‌ است‌ نسبت‌ به‌ یکدیگر که‌ با ساختار شعر همراه‌ شود و به‌ مفهوم‌ نوعی‌ زبان‌ شاعرانه‌ رسیدن‌ تعبیر می‌شود.
از زاویه‌ دیگر اندیشیدن‌ شاعر تعبیری‌ چون‌ توجه‌ به‌ فرم‌ و فرم‌گرایی‌ را همراه‌ دارد و در فضای‌ فرمالیستی‌ هرچیز همگانی‌ و جست‌وجو برای‌ یافتن‌ اموری‌ که‌ همه‌ آن‌ را انجام‌ می‌دهند می‌تواند لباسی‌ از فرم‌ را به‌ تن‌ داشته‌ باشد.
«سعید صدیق‌» در مقاله‌ «پیرامون‌ ساختار شعر» راجع‌ به‌ فرم‌ این‌گونه‌ نوشته‌ است‌:
«فرم‌ ناشی‌ از سازگاری‌ یا ناسازگاری‌ سازه‌های‌ زیرین‌ و زبرین‌ اؤر، هماهنگی‌ یا عدم‌ هماهنگی‌ ساختمان‌ بیرونی‌ شعر با ژرف‌ ساخت‌ زبان‌ درونی‌ و منطق‌ آن‌ است‌... فرم‌ یک‌ اؤر میانجی‌ تشکل‌ و سازمان‌ نشانه‌ها )نشانه‌های‌ زبانی‌ از جمله‌ معنا( و ترکیب‌ سازه‌ها در یک‌ ساختمان‌ و بافت‌ هنری‌ است‌ که‌ در یک‌ شعر در زبان‌ متجلی‌ می‌شود، نه‌ در تصویر، نه‌ در مفهوم‌، نه‌ در موسیقی‌ و...»
به‌ این‌ شعر «مهدی‌ رضازاده‌» شاعر گیلانی‌ توجه‌ کنید که‌ در فرصتی‌ کوتاه‌ چگونه‌ به‌ «آینه‌» فرم‌ زیبا داده‌ است‌:
شکستن‌ من‌ بود \ نه‌ آینه‌ که‌ ریختم‌ برسطح‌ ساکت‌ اشیا\ کسی‌ تکه‌ پاره‌هایم‌ را جمع‌ نکرد\ ماه‌ از پله‌های‌ ابر پایین‌ دوید\ که‌ چه‌ بگوید?\ تو از پله‌ها\ بالا آمدی‌\ که‌ چه‌ بگویی‌?\ در آینه‌یی‌ که‌ شکسته‌ بود...
در حقیقت‌ شاعر در این‌ شعر کوتاه‌ به‌ جست‌وجویی‌ دست‌ زد که‌ همگان‌ سعی‌ دارند دلی‌ را نشکنند که‌ اگر به‌ فرم‌ دیگری‌ این‌ شعر می‌نشست‌، از زبان‌ شاعرانه‌ دور می‌شد.
و یا: «نصرت‌ رحمانی‌» در شعر «رنگین‌ کمان‌ برای‌ دلم‌ رقا می‌کند» به‌ «دل‌» فرمی‌ می‌دهد با انتظار و کشف‌ شاعرانه‌یی‌ که‌ شعر از لحاظ‌ ذهنی‌، عمیق‌ به‌ نظر می‌رسد:
گفتم‌ اگر سپیده‌ دم‌ آمد\ رنگین‌ کمان‌ برای‌ دلم‌ رقا می‌کند\ آری‌ سپیده‌ دم‌ آمد\ اما دلی‌ نبود.
ولی‌ «منوچهر آتشی‌» در شعر «مسافران‌ گمشده‌» وقتی‌ این‌گونه‌ سرود: برآستانه‌ بارگاه‌ پدر دریوش‌\ نشسته‌ شراگیم‌ بی‌شعر، خاموش‌\ و با پدر از دهان‌ خاکی‌ سیروس‌ سخن‌ می‌گوید\ و ما به‌ یوش‌\ نرسیده‌ایم‌
اتفاقی‌ نیفتاده‌ است‌، شاعر هر چند از لحاظ‌ موسیقیایی‌ دو کلمه‌ «یوش‌» و «خاموش‌» را به‌ تن‌ قافیه‌ زده‌ است‌، نتوانسته‌ فرم‌ تازه‌ و نویی‌ را ایجاد کند که‌ با زبان‌ در آمیزد و به‌ قولی‌ کشف‌ شاعرانه‌ رخ‌ دهد و بازی‌ با کلمات‌ بر پیراهن‌ این‌ شعر «آتشی‌» بیشتر می‌چربد.
«محمود معصومی‌» شاعر نه‌ چندان‌ آشنا در شعر کوتاه‌ «اشیا» به‌ «روشنایی‌» فرمی‌ شاعرانه‌ می‌دهد و در حقیقت‌ نوعی‌ اندیشیدن‌ که‌ به‌ واقع‌ نیاز به‌ اندیشه‌ دارد در جهان‌ معاصری‌ که‌ حتی‌ «انسان‌» واژه‌ غریبی‌ چون‌ عشق‌ است‌:
اشیا \ در سکون‌ مداوم‌ \ سرگیجه‌شان‌ را \ به‌ که‌ می‌گویند \ قلب‌ گلدان‌ که‌ می‌گیرد \ چه‌ کسی‌ برایش‌ ترانه‌ می‌خواند \ و آیینه‌ که‌ بی‌ او \ نیمی‌ از ما نیست‌ \ چگونه‌ می‌گرید \ حرمت‌ چراغ‌ را \ چگونه‌ نگه‌ می‌دارند.


چهار
«اسماعیل‌ نوری‌ علا» در تعبیر تصویری‌ شعری‌ از «پل‌ والری‌» می‌نویسد: «کبوتران‌ که‌ بر بامی‌ آرام‌ راه‌ می‌روند» منظور از بام‌ آرام‌ «دریا» و از کبوتران‌ «کشتی‌ها» است‌. این‌ تصویر از این‌ منظر با چیستان‌ها همخوانی‌ دارد و این‌ عنصر تصویرسازی‌ در شعر، قدرت‌ شاعر را در بیان‌ اشیای‌ پیرامونش‌ اؤبات‌ می‌کند و قابل‌ ستایش‌ است‌.
حال‌ هر چند نوع‌ نگاه‌ «نوری‌ علا» پیوند تصویر و چیستان‌ در شعری‌ از این‌ دست‌ را به‌ نقد می‌برد و از این‌ نمونه‌ها در شعر فارسی‌ زیاد داریم‌، به‌ عقیده‌ راقم‌ این‌ سطور چنین‌ شیوه‌ هایی‌ می‌تواند به‌ روشنی‌ «فرم‌» شعر کمک‌ کند تا شعر سرگردان‌ نباشد و از زاویه‌یی‌ دیگر شاعر دچار بی‌ قیدی‌ در فرم‌ شعر نشود، زیرا اگر چنین‌ فرضی‌ پیش‌ آید مخاطب‌ شعر را به‌ پایان‌ نبرده‌ رها می‌سازد.
در شعر «اتفاق‌» از «منصور اوجی‌» هر چند نگاه‌ تازه‌یی‌ را پیش‌ رو نداریم‌ ولی‌ فرم‌ تصویری‌ شعر سبب‌ شده‌ است‌ تا این‌ شعر سپید کوتاه‌ را چند بار به‌ بازخوانی‌ بنشینیم‌:
از آن‌ خانه‌ و خوشبختی‌ \ )مرد، زن‌، کودک‌ و گهواره‌( \ تنها دیواری‌ برجاست‌ \ و قاب‌ عکسی‌ بر دیوار \ و عکسی‌ در قاب‌ \ و کودکی‌ در عکس‌ \ و لبخندی‌ در کودک‌ \ و عسلی‌ در لبخند... \ و زمینی‌ که‌ هنوز می‌لرزد و زیباترین‌ توانایی‌ فرم‌ شاید هم‌ فضای‌ فرمالیستی‌ قابل‌ لمس‌ را می‌توان‌ در شعر «سرود زمان‌» اسمعیل‌ شاهرودی‌ «آینده‌» جست‌وجو کرد:
در دنیا \ اگر صدایی‌ بماند \ اگر سرودی‌ بماند \ اگر کلمه‌یی‌ بماند \ صدای‌ انسان‌، سرود انسان‌، سرود انسان‌ در این‌ کلام‌ است‌: عشق‌ کن‌. یا: «سیدعلی‌ صالحی‌» در شعر «بین‌ راهی‌، راهی‌» این‌ اتمام‌ حجت‌ یعنی‌ توجه‌ به‌ فرم‌ که‌ شعر را زیبا نشان‌ می‌دهد و حتی‌ بالاتر از این‌ یعنی‌ «شهودی‌ تازه‌» به‌ پایان‌ می‌برد:
راهی‌ نیست‌ \ تا حنابندان‌ دوباره‌ اردیبهشت‌ و علف‌ \ باید به‌ قول‌ همین‌ بوته‌ راه‌نشین‌ قناعت‌ کنی‌ \ ورنه‌ بادها \ تو را به‌ نانوشته‌ترین‌ دفتر نامه‌ها خواهند فروخت‌!
و در شعر «سردستی‌...» دو سه‌ خط‌ نامه‌ برای‌ همه‌ رفتگان‌أ نمونه‌یی‌ دیگر از شاعر توانا صالحی‌:
حالا دیدی‌ \ همیشه‌ \ در آخرین‌ دقیقه‌ بی‌باور گریه‌ها \ راه‌ نجاتی‌ هست‌ \ دیگر دلواپس‌ چیزی‌ \ از این‌ چراغ‌ شکسته‌ نباش‌! \ تنها بگو \ روزی‌ دور که‌ دوباره‌ تو را \ به‌ مکافات‌ این‌ جهان‌ خسته‌ باز می‌آوریم‌ \ از ما چه‌ خواهی‌ خواست‌؟ هیچ‌ \ جز چشم‌ به‌ راهی‌ همان‌ زن‌ از ازل‌ آمده‌ \ هیچ‌...!


پنج‌
شاعر در التفات‌ به‌ فرم‌ شعر، آن‌ هم‌ در قالب‌ شعر سپید، سعی‌ می‌کند برای‌ نشان‌ دادن‌ توانایی‌ خود با کوتاه‌ترین‌ جملات‌ «فرم‌» تازه‌ و نویی‌ به‌ مخاطب خود دهد و در ارتباط‌های‌ پنهانی‌ با تناسب‌ و هماهنگی‌ که‌ به‌ خرج‌ می‌دهد مخاطب‌ را تنها نگذارد.
«احمدرضا احمدی‌» اینگونه‌ ما را با شعر خود و فرمی‌ که‌ اختیار کرده‌ است‌ به‌ سوی‌ «اندیشگی‌» می‌برد:
من‌ از مرگ‌ گریخته‌ بودم‌ \ مردان‌ و زنان‌ \ آن‌ طرف‌ رود \ مرا صدا می‌کردند: \ من‌ اگر بنوازم‌ \ گهواره‌ رها می‌شود.
و همین‌ نگاه‌ در شعر «سلمان‌ هراتی‌»:
مادرم‌ \ از کنار آینه‌ می‌گذرد \ به‌ مزرعه‌ می‌رود \ با سبدهای‌ سبزی‌ باز می‌آید \ پلکان‌ را می‌شوید \ پنجره‌ را پاک‌ می‌کند \ اتاق‌ را می‌روبد \ اما دوباره‌ تنها می‌شود \ روبروی‌ آینه‌ می‌ایستد \ به‌ آسمان‌ نگاه‌ می‌کند \ آبی‌ می‌ شود...
و «بیژن‌ نجدی‌» در شعر «اسبی‌ می‌گذرد» به‌ شعر فرم‌ «فلاش‌ بک‌» داده‌ است‌ که‌ توانایی‌ و توجهش‌ را به‌ فرم‌ در شعر سپیده‌ به‌ اؤبات‌ می‌رساند.
اسبی‌ می‌گذرد \ زینی‌ از اسب‌ آویخته‌ بر دیوار \ سواری‌ نشسته‌ بر نیمکت‌ چوبی‌ \ دندان‌ و استخوان‌ پیشانی‌ \ سوراخ‌های‌ خالی‌ چشم‌ اسب‌ \ افتاده‌ روی‌ شن‌ \ اسبی‌ می‌گذرد \ که‌ نیست‌ مگر صدای‌ پای‌ اسب‌\ زینی‌ بر دیوار استخوانی‌ بر خاک‌ \ سواری‌ نشسته‌ بر رویای‌ اسب‌ \ اسبی‌ می‌گذرد با رویای‌ این‌ مردی‌ که‌ یله‌ بر نیمکت‌ چوبی‌ است‌.
و «غلامحسین‌ سالمی‌» در شعر کوتاه‌ «ماهی‌ و آب‌» برای‌ فرم‌ دیگر پرسشی‌ باقی‌ نمی‌گذارد:
عشق‌ تو \ شطی‌ست‌ \ و دلم‌، ماهی‌ \ هیچ‌ می‌دانی‌: \ ماهی‌، \ دور از آب‌ \ می‌میرد?


شش‌
در یک‌ شعر کمال‌ یافته‌، شاعر «کلمه‌ و ترکیب‌هایی‌» را انتخاب‌ می‌کند تا عناصر شعر به‌ زیبایی‌ و بدون‌ ابهام‌ خود را نشان‌ دهد. اینگونه‌ به‌ معنا و مفهوم‌ دو فرآیند کلمه‌ یا ترکیب‌ توجه‌ دارد، و در یک‌ نگاه‌ نقادانه‌ این‌ مهم‌ به‌ اؤبات‌ می‌رسد که‌ شاعری‌ تواناست‌ و بی‌شک‌ شاعران‌ سپید سرا در این‌ باب‌ اگر شاخصند شاید اندک‌ باشند:
شاملو با «شبانه‌ها» و فرمی‌ در فضای‌ عاشقانه‌.
سهراب‌ سپهری‌ با فرمی‌ در فضای‌ روح‌ لطیف‌.
م‌. موید با «گلی‌ اما آفتابگردان‌» با فرمی‌ در فضای‌ فلسفی‌.
فروغ‌ فرخزاد با فرمی‌ در فضای‌ عاطفی‌.
یدالله‌ رویایی‌ با «لبریخته‌ها» و فرمی‌ در فضای‌ حس‌ و درک‌ و...
پس‌ اگر قرار است‌ شاعری‌ توانایی‌ خود را نشان‌ دهد بایستی‌ کار خود را به‌ فرم‌ نزدیک‌ کند، بطور مثال‌ اگر «فروغ‌» خالق‌ فضای‌ عاطفی‌ در شعر خود است‌ در ترکیب‌ فضاسازی‌ او را شاعر فرم‌گرایی‌ می‌شناسیم‌ که‌ در همین‌ ساختار «عاطفه‌» به‌ شعرش‌ جان‌ می‌دهد تا مخاطب‌ سرگردان‌ نباشد و به‌ عبارتی‌ دیگر فرم‌ شعر «فروغ‌» فرمی‌ عاطفی‌ با پارامتری‌ چون‌ شعرهای‌ نوستالژیک‌ است‌.
«مفتون‌ امینی‌» و توانایی‌ فرم‌ در شعر «گویه‌ 73» آن‌ هم‌ با فرم‌ دایره‌وار: کودکی‌ام‌\ در کنار چشمه‌ها و چمن‌ها گذشت‌\ تابستانی‌های‌ جوانی‌ام‌ نیز\ اینک‌ زمستان‌ عمر\ و شهر بزرگ‌.
و «رحمت‌ حقی‌پور» در «ترانه‌های‌ سارا» در عین‌ حفظ‌ سادگی‌ و صمیمیت‌، عنصر فرم‌ را رها نمی‌کند و به‌ اجزای‌ کل‌ توجه‌ دارد: تو کیستی‌? \ نمی‌خواهم‌ بدانم‌\ نامت‌ را نمی‌ پرسم‌\ راه‌ خانه‌ات‌ را پیدا نمی‌کنم‌!\ بی‌ادبی‌ ست‌\ می‌ترسم‌ تو هم‌ کسی‌ باشی‌ \ مثل‌ کسانی‌ که‌ می‌شناسم‌.
و «صادق‌ همایونی‌» که‌ موفق‌ نیست‌: بس‌ راه‌ دور رنج‌ سپردیم‌\ با پای‌ غرق‌ آبله‌\ در کوچه‌ باغ‌های‌ خسته‌ پاییز.
و «ابوالفضل‌ پاشا» در شعر «این‌ چنین‌ خسته‌» اسیر بازی‌ جور دیگر دیدن‌ است‌ و فرم‌ را رها می‌سازد:
اینچنین‌ خسته‌ از می‌روم‌های‌ خود\ رسیده‌ام‌\ اسب‌های‌ من‌ تشنه‌\ قهوه‌یی‌\ در چین‌ پرده‌ که‌ از راه‌ می‌افتد\ دیگری‌ سفید...


هفت‌
«فروغ‌ فرخزاد» در یک‌ گفت‌ و شنود رادیویی‌ به‌ سال‌ 1343 هجری‌ شمسی‌ گفته‌ است‌: «چیزی‌ که‌ در یک‌ شعر مطرح‌ است‌ فرم‌ و قالبش‌ نیست‌، محتوایش‌ است‌ و اگر محتوای‌ یک‌ شعر آن‌ محتوا باشد که‌ من‌ در دوره‌ خودم‌ احساس‌ کنم‌ که‌ می‌توانم‌ با آن‌ ارتباط‌ داشته‌ باشم‌ بنابراین‌ صددرصد شعر است‌.»
در همین‌ رابطه‌ «دکتر محمدرضا شفیعی‌ کدکنی‌» در اؤر «موسیقی‌ شعر» نوشته‌ است‌: «بی‌گمان‌ منظور او )یعنی‌ فروغ‌( از محتوا در این‌ تعبیر همان‌ چیزی‌ است‌ که‌ امروز «فرم‌» نامیده‌ می‌شود و این‌ هیچ‌ ربطی‌ به‌ قالب‌ غزل‌، قصیده‌ و رباعی‌ یا شعر آزاد و شعر منثور ندارد، دو شعر منثور در یک‌ محتوا یکی‌ می‌تواند دارای‌ فرم‌ خوب‌ و مترقی‌ باشد و دیگری‌ دارای‌ فرم‌ بد و کهنه‌».
«فروغ‌» در گفت‌ و شنود تابستان‌ 1343 با «م‌.آزاد» اینگونه‌ بیان‌ کرد: «بیشترین‌ اؤری‌ که‌ نیما در من‌ گذاشت‌ در جهت‌ زبان‌ و فرم‌های‌ شعری‌اش‌ بود، نیما چشم‌ مرا باز کرد و گفت‌: ببین‌، اما دیدن‌ را خودم‌ یاد گرفتم‌ ولی‌ پیش‌ از نیما شاملو بود، شاملو خیلی‌ مهم‌ بود.»
گفتار و پیشینه‌ اطلاعاتی‌ چنین‌ در خصوص‌ «فرم‌» شعر این‌ فرضیه‌ را به‌ آسانی‌ شکل‌ مثبت‌ می‌دهد که‌ نمی‌توان‌ در شعری‌ که‌ می‌خواهد راه‌ کمال‌ را بجوید از فرم‌ غافل‌ بود. وقتی‌ «فروغ‌» خود را اینگونه‌ می‌یابد یعنی‌ به‌ تاؤیر فرم‌ و زبان‌ شعر نیما در خود اشاره‌ می‌کند، آیا باز هم‌ می‌توان‌ فرم‌ این‌ عنصر اندیشه‌ را در شعر بخصوص‌ «سپید» به‌ فراموشی‌ سپرد؟
و اما: مخلا گفتار با زاویه‌ نتیجه‌ اینکه‌: در جان‌ بخشی‌ به‌ اشیا خالق‌ «فرم‌»های‌ نو و بی‌بدیل‌ باشیم‌، آفرینشی‌ که‌ جالب‌ و اثرگذار باشد و به‌ قول‌ «دکتر شفیعی‌ کدکنی‌» فرمی‌ با شاهکارهای‌ تازه‌. به‌ هر رو جا دارد شعر سپید برای‌ اینکه‌ بتواند جایگاه‌ خود را چون‌ شعر نیمایی‌ و به‌ جرات‌ شعر شاملویی‌ باز یابد، در آثاری‌ که‌ به‌ تحریر می‌کشیم‌ «سخت‌تر» باشیم‌ و به‌ دور از ابهام‌ و پیچیدگی‌ به‌ غریبی‌ شعر سپید بیشتر بیندیشیم.



-----------------------------------------------------------
منابع‌:
1 براهنی‌، رضا\ طلا در مس‌ \ جلد اول‌ و دوم‌\ ناشر : کتاب‌ زمان‌ \ 1340.
2 باباچاهی‌، علی‌\ گزاره‌های‌ منفرد\ جلد اول‌\ نشر نارنج‌\ چاپ‌ اول‌: 1377.
3 شفیعی‌ کدکنی‌، محمدرضا\ موسیقی‌ شعر\ انتشارات‌ آگاه‌\ چاپ‌ چهارم‌: 1377.
4 کریمیان‌، کاظم‌\ دگرگونی‌ نگاه‌، زبان‌ و ساختار در شعر امروز \ نشر روان‌ \ 1379.
5 مجله‌ «گیله‌وا» هنر و اندیشه‌ به‌ کوشش‌ محمد تقی‌ صالح‌پور \ ویژه‌ پاییز \1378 ویژه‌ بهار \1379 ویژه‌ تابستان‌ 1379\ ویژه‌ نوروز 1380.
6 مجله‌ «پیام‌ شمال‌» به‌ مدیرمسوولی‌ غلامرضا مرادی‌ شماره‌ اول‌ مهر 1377 \ شماره‌ سوم‌ و چهارم‌ آذر و دی‌ 1377.
7 هفته‌نامه‌ «کادح‌» ویژه‌ هنر و ادبیات‌\ به‌ کوشش‌ محمدتقی‌ صالح‌پور\ دی‌ماه‌ 1367.
8 مجله‌ «روزگار وصل‌»\ به‌ مدیرمسوولی‌ ناصر بزرگمهر شماره‌ پیاپی‌ 28 و 27 \ زمستان‌ 1376.
9 مجله‌ شعر \ حوزه‌ هنری‌ \ شماره‌ 32 \ تابستان‌ 1382.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد