ثبت است بر جریده عالم دوام ما

من دون کیشوتی مضحکم که بجای سرنیزه و کلاه خود مدادی در دست و قابلمه ای بر سر دارد! عکسی به یادگار از من بگیرید من انسان قرن بیست و یکم هستم!

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

من دون کیشوتی مضحکم که بجای سرنیزه و کلاه خود مدادی در دست و قابلمه ای بر سر دارد! عکسی به یادگار از من بگیرید من انسان قرن بیست و یکم هستم!

نمیبینی مگر فاصله ها رو؟

دوباره روبه رومی مثل هر شب

دارم می بینمت با اینکه دوری

چقدر از من مگه فاصله داری؟

چقدر ای ماه من؟چند سال نوری؟


بگو با چه امیدی موندی وقتی

منو تو تا قیامت ما نمیشیم

فقط یه صندلیه خالی مونده

با همدیگه تو دنیا جا نمیشیم


با من یه عمره قهره بی مروت

همین بختی که با تو مهربونه

عزیزم بین دنیای تو با من

تفاوت از زمین تا آسمونه


نمی بینی مگه فاصله ها رو

هزار تا دشت و دریا و بیابون

یه کوه قافه که از روی شونش

هزار تا رود جاری میشه از خون


پس از اون یه هیولای سیاهه

که اسمش سرنوشته، مسته مسته

از اونم رد بشی تازه میبینی

دوتا دنیا میونه ما نشسته


منو باور نکن من یه دروغم

یکی که چیزی از دنیا نداره

یکی که آخرش هیچکی نفهمید

چرا پشت سر هم بد میاره


تو ای تندیس عشقو مهربونی

تو که زیباتری از هر چی ماهه

ندیدش گریه هامونو ، ندیدش

خدا پیش منو تو روسیاهه

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد