ثبت است بر جریده عالم دوام ما

من دون کیشوتی مضحکم که بجای سرنیزه و کلاه خود مدادی در دست و قابلمه ای بر سر دارد! عکسی به یادگار از من بگیرید من انسان قرن بیست و یکم هستم!

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

من دون کیشوتی مضحکم که بجای سرنیزه و کلاه خود مدادی در دست و قابلمه ای بر سر دارد! عکسی به یادگار از من بگیرید من انسان قرن بیست و یکم هستم!

دلم برای کودکی و مدرسه و معلمم تنگ شده!

http://s3.picofile.com/file/7506283438/19834_516.jpg


دلم برای پاکی دفتر نقاشی و گم شدن در آن خورشید همیشه خندان، آسمان همیشه آبی، زمین همیشه سبز و کوه های همیشه قهوه ای  ...


دلم برای خط کشی کنار دفتر مشق با خودکار مشکی و قرمز، برای پاک‌کن های جوهری و تراش های فلزی، برای گونیا و نقاله و پرگار و جامدادی ...


دلم برای تخته پاک‌کن و گچ های رنگی کنار تخته ،برای اولین زنگ مدرسه، برای واکسن اول دبستان ، برای سر صف ایستادن ها ، برای قرآن های اول صبح و خواندن سرود ایران اول هفته ...


دلم برای مبصر شدن، برای خوبها و بدها ، دلم برای ضربدر و ستاره ...

دلم برای ترس از سوال معلم، کارت صد آفرین ، بیست داخل دفتر با خودکار قرمز و جا کتابی زیر میزها، جا نگذاشتن کتاب و دفتر...


دلم برای لیوان‌های آبی که فلوت داشت ...


دلم برای زنگ تفریح، برای عمو زنجیر باف بازی کردن ها، برای لی‌لی کردن ...
دلم برای دعا کردن برای نیامدن معلم، برای اردو رفتن ، برای تمرین های حل نکرده و اضطراب آن ...


دلم برای روزنامه دیواری درست کردن برای تزئین کلاس ، برای دوستی هایی که قد عرض حیاط مدرسه بود، برای خنده های معلم و عصبانیتش برای کارنامه ، نمره انضباط، برای مهر قبول خرداد ...


دلم برای خودم، دلم برای دغدغه و آرزو هایم، دلم برای صمیمیت سیال کودکی ام تنگ شده ...


نمی دانم کدام روز در پشت کدام حصار بلند، کودکی ام را جا گذاشتم کسی آن سوی حصار نیست کودکی ام را دوباره به طرفم پرتاب کند؟

نظرات 1 + ارسال نظر
اناهیتا یکشنبه 6 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 23:39

عالی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد