ثبت است بر جریده عالم دوام ما

من دون کیشوتی مضحکم که بجای سرنیزه و کلاه خود مدادی در دست و قابلمه ای بر سر دارد! عکسی به یادگار از من بگیرید من انسان قرن بیست و یکم هستم!

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

من دون کیشوتی مضحکم که بجای سرنیزه و کلاه خود مدادی در دست و قابلمه ای بر سر دارد! عکسی به یادگار از من بگیرید من انسان قرن بیست و یکم هستم!

تورا گفتم


ورا ای چشم یادت هست می گفتم 

ببین آیات پاک مهربانی را 

تورا ای گوش یادت هست می گفتم صدای آه می آید 

نگفتم من سکوت مردمان را هم شنیدن رسم زیبایی ست 

تورا ای لب نگفتم من سلامی کن 

به لبخندی گره از ابروان بسته ای وا کن 

زبان سرخ گفتم من کلام مهربانی بر تو بس زیبایت 

 نگفتم ای رگ گردن خدایم را سلامی ده 

تورا گردن نگفتم زیر بار حرف ناحق خم مشو هرگز 

تو را ای شانه گفتم  

که باید تکیه گاهی بر سری  با گریه های نیمه شب باشی  

تورا ای دست یادت هست می گفتم شکسته بال قمری را دوایی نه 

تو را ای دل نگفتم مهربانی کن ببخشای رحم کن با مردمان زین پس مدارا کن 

۰تو را ای عشق من گفتم خدایی شو 

تو بند این زمین از پای خود وا کن 

تورا ای پای خوبم من تو را گفتم قدم در را خوبی نه 

تورا ای نفس یادت هست می گفتم  

که باید راه خدا آرامشت را ارمغان آور 

نگفتم من تو را ای جان  

از این پس لایق جانان شو 

نگفتم من تورا ای من قسم برروز روشن  

بساط این منیت را به دور  افکن  

خلاصه 

روح زیبای خدا در خاک سرد و تیره  

زین پس مرحمت فرموده  

این مخلوق اشرف را 

تو آدم کن

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد