ثبت است بر جریده عالم دوام ما

من دون کیشوتی مضحکم که بجای سرنیزه و کلاه خود مدادی در دست و قابلمه ای بر سر دارد! عکسی به یادگار از من بگیرید من انسان قرن بیست و یکم هستم!

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

من دون کیشوتی مضحکم که بجای سرنیزه و کلاه خود مدادی در دست و قابلمه ای بر سر دارد! عکسی به یادگار از من بگیرید من انسان قرن بیست و یکم هستم!

بارووووووون!


بارون میزنه روی گونه هام

میباره روی شونه هام بارون
وای از این گذر دورون
بارون میاره برام یاد تو
گرمی خاطرات تو بارون

وای از این گذر دورون


صدتا بهار گذشت
ای روزگار گذشت
هوای تار گذشت
صبح غمبار گذشت
اما این قلب من
لحظه ای از تو یار نگذشت
برف سفید دیدیم
ماه و خورشید دیدیم
لرزش بید دیدیم
موی سپید دیدیم

اما از میوه ی باغچه عاشقی نچیدیم


من پشت شیشه با چشمای بارونی
منتظر می مونم تنها تو می دونی
خونه بی تو شدهزندون خاطره
یاد تو می باره از پشت پنجره
ای تو بهار من
ای تو دلدار من
بی تو خزون شده
آخر کار من
طی شده عمر من
پشت این پنجره
بغض ابرای دل

ریخته تو حنجره


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد