ثبت است بر جریده عالم دوام ما

من دون کیشوتی مضحکم که بجای سرنیزه و کلاه خود مدادی در دست و قابلمه ای بر سر دارد! عکسی به یادگار از من بگیرید من انسان قرن بیست و یکم هستم!

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

من دون کیشوتی مضحکم که بجای سرنیزه و کلاه خود مدادی در دست و قابلمه ای بر سر دارد! عکسی به یادگار از من بگیرید من انسان قرن بیست و یکم هستم!

نور امید

فکرم نمایان می شود

در ذهن باد واشک ابر

در شاخه خشکیده زرد

در غربت چشم های من

فکرم نمایان می شود


یا رب در این شبهای تار

پاییز زرد وغصه دار

جایی نمانده در بهار

آخر چه دارد می شود


در اشک های بی صدا

در چهره های بی نگاه

نوری نمایان می شود


نوری در عمق قلب من

نوری در اعماق صدا

نوری به یاد حرف دل

نوری به رنگ غصه ها

دارد نمایان می شود


دنیا چه سخت وسربی است

انسان چه بی حد سنگی است

آدم در این دنیای کور

دارد چه خارا می شود

یا رب چه بر ما می شود


مهتاب وماه در تیرگی

همراه عشق افسردگی

دنیا پر از دلمردگی

در سایه سرد ریا

غوغایی برپا می شود


غوغایی از رنگ بهار

غوغایی از مهر و وفا

غوغای شادی در نگاه

همراه او خوبی صفا

نوری نمایان می ود


نوری که از رنگ طلا

نوری که از جنس زمان

نوری به رنگ مصطفی

نوری پر از بوی خدا

نوری در اعماق وجود

دارد نمایان می شود


در قلب من نوری دمید

در سایه ام سردی پرید

آخر چه آمد بر سرم

غوغای مهدی را بدید


احساس و فکرم در خیال

دنیا دوباره بی صدا

در غربت دنیای من

احساس دلتنگی کشید


اما به امید وصال

فکرم حقیقت می شود

مهدی نمایان می شود


مهدی بیا هستی من

محتاج توست این قلب من

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد