ثبت است بر جریده عالم دوام ما

من دون کیشوتی مضحکم که بجای سرنیزه و کلاه خود مدادی در دست و قابلمه ای بر سر دارد! عکسی به یادگار از من بگیرید من انسان قرن بیست و یکم هستم!

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

من دون کیشوتی مضحکم که بجای سرنیزه و کلاه خود مدادی در دست و قابلمه ای بر سر دارد! عکسی به یادگار از من بگیرید من انسان قرن بیست و یکم هستم!

خواب خدا


به شـــــــوق آن کـــه به ســویم دوباره رو بنـــــــمایی 

گرفــته دامـــــن در را  - دلم -  که کی تــو بیـــایی 

 

هــــزار سـال پیاپی فــــــدای ساعت ســــــبزی 

کـه با توام به سر آید خــــــزان تلـــخ جــــدایی 

 

چه می شــود گل سرخـم به یک ســـلام صمیمی 

بهـــــــار آمــــدنت  را غــزل غــزل بســــرایی 

  

نشـــسته حزن غریبـــی به روی صـــــحن اتاقم 

به دســت قهــــقه هــایـت، مــگر تــواش بزٌدایی 

 

در این هزاره ی بی عشق، در این سکوت غم اندود 

تو مـثل چشــمه ی شـوقی، تو مـثل خــواب خـدایی 

 

تمــــــــام دغــــدغــه ها را به دست باد ســــپارم 

اگـــــر به مـــژده بگـــوید از این مســیر می آیی 

 

و پلـــــک پنــــــــجره را رو به آفـــــــتاب ببـندم 

دری اگـــــر زنـــــگاهت به روی من بـــــگشایی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد