ثبت است بر جریده عالم دوام ما

من دون کیشوتی مضحکم که بجای سرنیزه و کلاه خود مدادی در دست و قابلمه ای بر سر دارد! عکسی به یادگار از من بگیرید من انسان قرن بیست و یکم هستم!

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

من دون کیشوتی مضحکم که بجای سرنیزه و کلاه خود مدادی در دست و قابلمه ای بر سر دارد! عکسی به یادگار از من بگیرید من انسان قرن بیست و یکم هستم!

غرق در عشقت

قلبت را لمس میکنم ، تو را حس میکنم ، همه وجودمی ...

آرامم میکنی ، مرا درگیر نگاهت میکنی ، تو آخر مرا دیوانه خودت میکنی

دوست داشتنم تمامی ندارد ، هیچ کس جز تو در قلبم جایی ندارد

قلبم جز تو سرپناهی ندارد ، تو مال منی ، این با تو بودنها حدی ندارد

و تکرار میشود ، در هر تکرار حسی تازه پیدا میشود

هر حسی به وسعت عشقمان ، هر عشقی برای قلبمان

تمام لحظاتم شده ای ، منی که تمام زندگی ام را به پای تو ریخته ام

کاش زودتر تو را میدیدم که اینگونه زندگی ام تا به اینجا بیهوده هدر نرود

و حالا میفهمم زندگی چیست ، حالا که با توام میفهمم عشق چیست

قبل از آمدنت نه حسی بود ، نه حوصله ای ، من بودم و تنهایی و روزهای بی عاطفه

حالا پر از احساسم ، لبریز از تو و غرق در عشق

هیچکس نمیرسد به ما ، آنقدر ها دور شده ایم که هیچکس نمیبیند ما را 

رفته ایم به جایی که تنهاییم 

در آغوش هم آرامیم ، و اینجاست که فقط تنها صدا ، صدای نفسهای ماست 

اگر تپشهای قلبمان بگذارند ، تنها صدا ، صدای زمزمه دوستت دارمهای ماست

کاش میشد همیشه همینجا من و تو تنها بمانیم 

همینجا برای هم قصه عشق را بخوانیم 

با صدای لالایی هم درگیر در آغوش هم آرام تا ابد بخوابیم....

تا عشقمان ابدی شود ، و این عشق برای کسی هیچگاه تکرار نشود

نظرات 1 + ارسال نظر
شیرین چهارشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 23:41

.سلام خسته نباشین
متن تان خوب بودودلنشین دستتان درد نکنه
موفق باشین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد