ثبت است بر جریده عالم دوام ما

من دون کیشوتی مضحکم که بجای سرنیزه و کلاه خود مدادی در دست و قابلمه ای بر سر دارد! عکسی به یادگار از من بگیرید من انسان قرن بیست و یکم هستم!

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

من دون کیشوتی مضحکم که بجای سرنیزه و کلاه خود مدادی در دست و قابلمه ای بر سر دارد! عکسی به یادگار از من بگیرید من انسان قرن بیست و یکم هستم!

چه درونم تنهاست ...


دیشب توی رختخواب قبل از اینکه خوابم ببرد، داشتم با خودم فکر می­کردم که چه چیزهایی را واقعا دوست دارم توی زندگی!

بعد دیدم که دوست‌داشتم هیچ‌چیز ذهن‌ام را مغشوش نمی‌کرد و فقط می‌نوشتم از رویاها و فضاهایی که دوست‌شان دارم. دوست‌داشتم الان مشغول فیلم‌ساختن باشم،چون من شیفته­ ی آفریدن و خلق کردن هستم.همین که دست به قلم شدم هم دلیلش آفرینش است.دوست‌داشتم نیمه‌شب توی خیابان‌های خلوت قدم ‌بزنم با یک همراه،هیچ حرفی نزنیم و فقط قدم ‌بزنیم. دوست‌داشتم "پرسه در مه"  را همین الآن می‌دیدم،یا "حوض نقاشی" را،یا "شب های روشن" را،یا مثلا می­ نشستم یکی از کتاب­های آلبرکامو را از اول تا آخرش یک نفس می­خواندم،مثلا کتاب "سقوط" یا "بیگانه" را،شاید هم سمفونیِ مردگانِ عباس معروفی را،آنجایش که نوشته ژدر فکر می کرد آدم ها وقتی کسی کنارشان باشد دیگر تنها نیستند،ولی او نمی دانست که آدم های تنها همه در شلوغی تنهایند!

یا مثلا همیشه دلم می­خواست صدای خوبی داشتم.دلم می­خواست شعرهای زیادی از حافظ و سعدی و مولوی و عطار حفظ بودم و با آن صدای خوش می­خواندم. دلم  می­خواست بلد بودم مثل کَلهُر،کمانچه بزنم.آن­وقت هروقت دلم می­گرفت،خودم می­زدم و می­خواندم و گریه می­کردم!

دیگر دلم چه می­خواست؟دلم می­خواست انگلیسی ­ام فول باشد و فرانسوی و ایتالیایی و آلمانی و اسپانیایی و روسی، آن ­وقت می­توانستم کتاب­ها و فیلم­ های انگلیسی و فرانسوی و ایتالیایی و آلمانی و اسپانیایی و روسی را بخوانم و ببینم.

دلم می­خواست در عینِ سلامتی،خیلی هم پولدار بودم.دنیا را می­گشتم،جاهای پولداری می­رفتم و اگر به جاهای غیرپولداری می­رفتم،بخاطر این بوده که دلم خواسته بروم نه اینکه پولش را نداشته باشم! بعد هم حتما مسجدی،مدرسه ­ای،بیمارستانی چیزی می­ ساختم!

دلم می­خواست عضو تیم پرسپولیس بودم یا والیبالیست قهاری بودم یا حتی پینگ­پونگ بازِ قَدَری!

دیشب تا صبح فکر کردم حالا که دارم آرزو می­کنم چرا خودم را محدود کنم؟دلم می­خواست در فیزیک مثل انیشتین بودم،در شیمی مثل مندلیف،در ریاضی مثل گالوا،در نقاشی مثل فرشچیان،در بازیگری مثل شهاب حسینی،در موسیقی مثل رضاصادقی،در نویسندگی مثل آلبرکامو،در مجریگری و مهربانی و سادگی اما مثل خودم!

دلم خیلی چیزهای دیگر هم می­خواست که دیشب یادم بود،ولی الآن یادم نیست!

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد