ثبت است بر جریده عالم دوام ما

من دون کیشوتی مضحکم که بجای سرنیزه و کلاه خود مدادی در دست و قابلمه ای بر سر دارد! عکسی به یادگار از من بگیرید من انسان قرن بیست و یکم هستم!

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

من دون کیشوتی مضحکم که بجای سرنیزه و کلاه خود مدادی در دست و قابلمه ای بر سر دارد! عکسی به یادگار از من بگیرید من انسان قرن بیست و یکم هستم!

فرهنگ واژ گان فارسی به پارسی

پیش گفتار

      در اینترنت و بصورت گسترشی فرهنگ واژه های زبان پارسی ندیدم،  به همین جهت در فرصت هایی این فرهنگ را گرد آوری می کنم و می نویسم،  و به مرور پست می نمایم.  من در نوشته ها و مقالاتم از هر دو گونه واژه فارسی و پارسی بنا به نیاز جمله استفاده می کنم،  ولی تا آنجا که بتوانم در نوشته های زبان فارسی از واژه های بیگانه استفاده نمی کنم.  باید توجه داشت واژه ها و یا لغاتی که بعضی می پندارند عربی می باشد،  اشتباه است،  آن واژه ها فارسی هستند،  در واقع پرداخته و عمل آمده توسط دانشمندان فارسی زبان در طول تاریخ بوده اند،  تاریخ زبان عربی نیز مانند همه زبان های دنیا ریشه در زبان تمدن جی دارد.


    آ

آباژور =  نورتاب
آخر‌الامر =  سرانجام
آخر =  پایان
آخرت =  رستاخیز
آخرین =  واپسین
آرشیو =  بایگانی
آزمایشات =  آزمایش‌ها
آس =  تک‌خال
آسانسور =  بالابر
آل بویه =  خاندان بویه
آلت قتاله =  کُشت‌افزار
آن را باطل کردم =  آن را تباه کردم
آنطور =  آن گونه
آنوقت =  آن گاه
 
     الف
ائتلاف =  همایه
ابتدا =  نخست
ابتدایی ‌ترین =  ساده‌ترین
ابتلاء =  دچاری
ابتکار =  نوآوری
ابدیت =  همیشگی
ابن سینا =  پور سینا
اتباع =  شهروندان
اتحاد =  همبستگی
اتفاق افتاد =  رخ داد
اتفاق افتادن =  رخ دادن
اتفاقات =  روی‌دادها
اتوماتیک =  خودکار
اتومبیل =  خودرو
اجتناب =  دوری
اجتناب ‌ناپذیر =  پیش ‌گیری ‌ناپذیر
اجرت =  دست‌مزد
اجناس =  کالاها
اجیر =  مزدور
احترام =  ارج
احتمالا =  شاید، چه بسا
احتیاج =  نیاز
احتیاط =  پروا
احدی =  هیچ‌کسی
احسان =  نکویی
احسنت، براوو یا باریکلا =  آفرین
احضار کردن =  فرا خواندن
دعوت کردن =  فرا خواندن
احیانا =  شاید
اخاذی =  زورگیری
اخبار =  تازه‌ها
اختراع =  نوآوری
اختلاط =  درهمی
اختناق =  خفگی، فشار، تنگنا
اخذ =  دریافت
اخطار =  هشدار
اخلاف =  جانشینان
اخوت =  برادری
اخوی =  برادر
اخیر التأسیس =  نوبنیاد، نوساز
اخیرا =  به تازگی
ادوار =  دوره‌ها
اذان =  بانگ نماز
اذیت =  آزار
ارائه طریق کردن =  پیشنهاد کردن
ارائه کرد =  رو کرد
اراضی =  زمین‌ها
ارامنه =  ارمنیان
اربعین =  چله
ارتجاع =  واپس ‌گرایی
ارتعاش =  لرزش
ارتفاع =   بلندی
ارزاق =  خواروبار
ارسال کردن=   فرستادن
ارشد =  بزرگ‌تر
ارفاق =  آسان‌گیری
ارکان =  پایه‌ها
ارکستر =  هم‌نوازی
اریکه =  تخت
اریکه‌ فرمان ‌روایی =  تختِ فرمان ‌روایی
از اوایل =  از آغاز
از این جهت =  از این رو
از این طریق =  از این روش
از این قبیل =  از این دست
از این نظر =  از این رو
از آن جمله =  از آن میان
از آن روز به بعد =  پس از آن روز
از بین بردن =  از میان بردن
از جانب =   از سوی
از جمله =  از دسته، از آن‌گونه
از حیث =  از دید
از طرف دیگر =  از سوی دیگر
از طریق =  از راه
از قدیم =  از دیر باز
ازدواج =  زناشویی
اساس =  بنیاد
اساسنامه =  بنیادنامه
اساسی =  بنیادی، بنیادین
اسبق =  پیشین
اسپری =  افشانه
استبداد = تک ‌سالاری، خود کامگی
استحصال =  برداشت
استحضار =  آگاهی
استحقاق =  شایستگی، سزاواری
استحمام =  خودشویی
استحکامات =  سنگر بندی‌ها
استدعا می‌کنم =  خواهش یا درخواست می‌کنم
استراتژی =  راه ‌برد
استراتژیک =  راه ‌بردی
استراحت کردن =  آسودن، درازکشیدن
استراق سمع =  شنود
استرداد =  واپس ‌داد
استشمام =  بو کردن، بوییدن
استشهاد =  گواهی
استعفا =  کناره‌گیری
استعمال =  کاربرد
استفاده از =  به کار گیری
استفاده =  کاربرد
استقامت =  پایداری
استقبال =  پیشباز
استقرار =  برپایی
استقلال =  خودسالاری
استمرار =  ادامه، پیوستگی
استناد =  گواه‌مندی
استنباط =  برداشت
استهزاء =  ریشخند
استهلاک =  فرسایش
استیجاری =  کرایه‌ای
استیضاح =  بازخواست
استیلاء =  چیرگی
اسرار =  رازها
اسراف =  ریخت‌و‌پاش
اسطوره =  افسانه
اسقاطی =  ناکارآمد
اسلاف =  یشینیان‌، گذشتگان
اسلحه =  جنگ‌افزار
اسم = نام
اسهال =  شکم ‌روش
اسکله =  بارانداز
اسیر =  برده‌، دست‌گیر
اشاعه =  گسترش
اشتباها =  ندانسته
اشتغال =  کارگماری
اشرار =  آشوبگران
اشراف =  بزرگان، بزرگواران
اشعار =  سروده‌ها
اشکال =  خرده
اصحاب =  یاران
اصرار =  پافشاری
اصطلاحات =  واژگان
اصطکاک =  سایش
اصفهان =  اسپهان‌، اسپاهان
اصل =  ریشه، بن، بیخ
اصولی =  بنیادی‌، بنیادین
اصیل =  ریشه‌دار
اضافه کردن =  افزودن
اضطراب =  پریشانی
اضمحلال =  نابودی
اطاعت =  پیروی‌، فرمانبرداری
اطاعت می‌شود =  به روی چشم
اطاق =  اتاق
اطراف =  گوشه‌ها، کناره‌ها
اطرافیان =  خویشان‌، نزدیکان
اطریش =  اتریش
اطلاع =  آگاهی
اطلاع ثانوی =  آگهی پس از این
اطلاعات =  داده‌ها
اظهار داشت =  بازگو کرد
اظهار نظر =  بازگویی دیدگاه
اعتبار نامه =  استوار نامه
اعتدال =  میانه‌روی
اعتقادات =  باورها
اعتماد به نفس =  خودباوری
اعتماد متقابل =  هم‌باوری
اعجاب انگیز =  شگفت‌انگیز
اعدام کردن =  سر به نیست کردن
اعراب (عرب‌ها) =  تازیان
اعزام =  گسیل
اعلام کردن =  آگاه کردن
اعلان =  آگهی
اعیاد =  جشن‌ها
اغتشاش =  آشفتگی
اغلب =  بیشتر
افتتاح =  گشایش
افتخار =  سربلندی
افتضاح =  رسوایی
افراد =  کسان
افرادی که =  کسانی که
افراط =  فراخ‌روی
افسوس =  دریغا
افقی =  ستانی
اقامت =  ماندن
اقبال =  بخت
اقتباس از … =  برگرفته از …
اقدام نمودن =  دست زدن
اقصی نقاط جهان =  سرتاسر گیتی
اقصی نقاط دنیا =  سرتاسر جهان
اقصی نقاط مملکت =  سرتاسر کشور
اقلام =  نمونه‌ها
اقلیت =  کمتری
الان =  اکنون
البسه =  پوشاک
الحاق =  پیوست
الی یا لغایت =  تا
اما =  ولی
امام =  پیشوا
امام جماعت =  پیش ‌نماز
امتحان =  آزمون
امتحان کردن =  آزمودن، آزمایش کردن
امتداد =  راستا
امتناع =  خودداری، پرهیز
امتناع کردن =  خودداری کردن
امثال =  همانند
امداد =  یاری رسانی
امدادگر =  یاری رسان
امر =  فرمایش
امرار معاش =  گذران زندگی
امرتان =  فرمایشتان
امریه= = فرمان‌ نامه
امکان ‌پذیر =  شدنی
انبیاء =  پیامبران، پیغمبران
انتخاب =  گزینش
انتخابات =  گزیدمان
انتصاب =  گماشتن، گمایش
انتظار =  چشم‌داشت
انتظار داشتن=  چشم ‌داشتن
انتظار می رود = پیش ‌بینی می‌شود
انتقاد کردن =  خرده‌گیری، خرده گرفتن
انتقام =  کین‌خواهی
انجماد =  یخ زدن، فسردن
انحاء =  روش‌ها
انحراف =  لغزش
انحرافات =  کژی‌ها
انزوا =  گوشه ‌گیری
انسجام =  هماهنگی
انشاء الله =  به امید خدا
انصراف دادن =  کناره‌ گرفتن
انعطاف =  نرمش
انعقاد خون =  لختگی خون
انعکاس =  بازتاب
انفجار =  پکیدن، پکش
انفرادی =  تنهایی
انفصال =  جدایی
انهار =  رودها
انهدام =  نابودی
انواع =  گونه‌ها
اهالی بوشهر =  مردمان بوشهر
اهتمام =  کوشش
اهدا کردن =  پیشکش کردن
اواسط =  میانه‌ها
اوباش =  ناکس
اول ـ اولاً =  نخست
اولاد =  فرزندان
اولویت =  نخستینگی
اولین =  نخستین
اکاذیب =  دروغ‌ها
اکتفاء =  بسنده
اکتفاء کردن =  بسنده کردن
اکثر قریب اتفاق =  بیش‌تر
اکثرا =  بیش‌تر
اکثریت =  بیش ‌تری
ایاب ‌و ‌ذهاب =  رفت ‌و ‌آمد
ایالت =  استان، فرمان ‌روایی
ایام =  روزها
ایجاد اشتغال =  کارآفرینی
ایجاد =  برپایی
ایجاد شده =  برپا شده
ایجاد کردن =  پدید آوردن
ایده‌ آل =  آرمانی
ایده ‌آلیست =  آرمان‌ گرا
ایده ‌آلیسم =  آرمان گرایی
ایرانی ‌الاصل =  ایرانی ‌تبار
ایرانیت =  ایرانی‌ گری
ایمان =  باور، باور داشت
این طور =  این گونه
ایندکس =  نمایه
 
     ب
با اصل و نسب=  با ریشه
با تشکر =  با سپاس
با تقوی =  پرهیزگار
با تمام =  با همه
با قابلیت=  با توانایی
با لیاقتی=  شایستگی
باجناق = هم‌ریش
بارز =  آشکار، پدیدار
باطل =  نادرست، تباه
باطنی =  درونی
باعث =  مایه
باقیمانده =  مانده
بالاجبار =  به ناچار
بالاخره =  سرانجام
بالاخص =  به‌ویژه
بالعکس =  وارون
بالقوه =  نهفته، خفته
بالکن =  ایوان
باکِره =  دوشیزه
بحبحه =  هنگامه
بحث و تبادل نظر =  گفتمان
بحر خزر =  دریای مازندران
بحران =  چالش
بخیل =  چشم تنگ
بد جنس =  بد نهاد
بدعت =  نوآوری
بدن =  تن
بدو =  آغاز
بدون شک =  بی گمان
بدون فوت وقت =  بی درنگ
بدیل =  همتا
بدین طریق =  بدین روش
بذر پاشیدن =  تخم پاشیدن
بذله گو =  شوخ
بر اساس =  بر پایه
بر عهده =  بر دوش
بر مبنای =  بر پایه
براق =  درخشان
برای مثال =  برای نمونه
برخی مواقع =  گاهی
برعکس =  وارونه
برقرار =  پایدار، استوار، برپا
برودت =  سرما
برودتی =  سرمایشی
برکه =  آبگیر
بزاق =  آب دهن
بسط دادن =  باز کردن 
بسط =  گسترش
بسمه تعالی =  به نام خدا
بسهولت =  به آسانی
بشارت دادن =  مژده دادن
بشاش =  خندان
بشر =  آدمی
بصیرت =  بینش
بعد =  پس
بعدها =  در آینده
بعضا =  گاهی
بعضی اوقات =  هر از چند گاهی
بعضی =  برخی
بعضی مواقع =  گاهی
بعضی وقتها =  گاهی
بعید =  دور
بلاتکلیف =  بی‌برنامه
بلاتکلیفی =  بی‌برنامگی
بلاغت =  شیوایی
بلافاصله =  بی‌درنگ
بنیان =  بنیاد
بنیانگذار =  بنیادگذار
به اتفاق =  همراه
به احتمال زیاد =  به گمان بسیار
به این ترتیب =  بدین سان
به تدریج =  کم کم
به تفصیل =  به گستردگی
به حق =  به سزا
به خصوص =  به ویژه
به زعم =  به‌ باور
به سرعت =  با‌شتاب
به طور قطع =  بی‌گمان
به ظن من =  به گمان من
به عبارتی =  به گفته‌ای
به علاوه =  افزون بر آن
به غیر از اینکه =  جدا از این که
به قول =  به گفته
به لحاظ =  از دید
به مثابه =  به مانند
به منظور =  برای
به موازات =  هم ‌راستا
به نحو =  به گونه
به نحوی =  به گونه‌ای
به هر حال =  به هر روی
به هر صورت =  به هر روی
به همین خاطر =  از این رو
به همین دلیل =  از این روی
به هیچ عنوان =  به هیچ روی
به واقع =  به راستی
به وجود آوردن =  پدید آوردن
به وجود آورنده =  پدیدآورنده
به وسیله =  بدست
به وضوح =  به روشنی
به وفور =  فراوان
به وقوع پیوست =  رخ‌داد
به کرات =  بارها
بهت =  گیجی
بوران = برف ‌باد
بولتن =  گزارش‌نامه
بوکس =  مشت ‌زنی
بکر =  دست ‌نخورده
بی احتیاط =  بی ‌پروا
بی احساس =  سن‌گدل
بی اصل =  بی ریشه
بی اصل و نسب =  بی ریشه
بی اعتبار =  بی ارزش
بی اعتقاد =  نا باور
بی اعتقادی =  نا باوری
بی اعتنا =  روی‌ گردان
بی اعتنایی =  روی ‌گردانی
بی انتها =  بی ‌پایان
بی انضباطی =  نا به سامانی
بی بدیل =  بی‌ همتا
بی بضاعت =  تهی‌ دست
بی تامل =  بی ‌درنگ
بی تدبیر =  نا بخرد
بی تدبیری =  نا بخردی
بی ترتیب =  درهم
بی تردید =  بی ‌گمان
بی تردید =  بی ‌گمان
بی توجه =  بی ‌پروا
بی جرات =  بزدل
بی جواب =  بی‌ پاسخ
بی حد و حصر =  بی‌ اندازه
بی حساب =  بی‌ شمار
بی حواس =  پریشان
بی حوصلگی =  بی ‌تابی
بی حوصله =  بی‌ تاب
بی خبر =  سرزده، نا آگاه
بی خبر =  نا آگاه
بی خبری =  نا آگاهی
بی رحم =  سنگدل
بی رقیب =  بی ‌مانند
بی روح =  بی ‌جان
بی سلیقگی =  بد پسندی
بی سلیقه =  بد پسند
بی شباهت =  نا همانند
بی شعور = نادان
بی شک =  بی ‌گمان
بی صبر =  نا شکیبا
بی صبری =  نا شکیبایی
بی عدالتی =  بی ‌دادگری
بی فایده =  بیهوده
بی قرار =  بی‌تاب
بی قراری =  بی‌تابی
بی لیاقتی =  ناشایستگی
بی نظمی =  نا به سامانی
بی نظیر =  بی‌همتا، بی‌مانند
بی کفایتی =  ناشایستگی
بیان کردن =  بازگو کردن
بیش از حد =  بیش از اندازه
بیعانه =  پیش ‌پرداخت
بین المللی =  جهانی، فرامرزی
بین النهرین =  میان ‌رودان
بین =  میان
بینهایت =  بی‌کران
بیوگرافی =  زندگی‌نامه، سرگذشت
 
     پ
پاراگراف =  بند
پارتیشن =  دیوارک
پارکینگ =  خودروگاه
پاساژ (فرانسوی) =  تیمچه
پاسپورت =  گذرنامه
پانسمان =  زخم ‌بندی
پاورقی =  زیر نویس
پر تعداد =  پر شمار
پر تحمل =  پر تاب
پر تعداد =  پر شمار
پر ثمر =  پر بار
پرنس =  شاه‌زاده
پرنسس =  شاه‌دخت
پروژکتور =  نورافکن
پروسه =  فرآیند
پستچی =  نامه ‌رسان
پلیس =  شهربانی
پمپ =  مکنده
پیش ‌شرط =  پیش ‌نیاز
 
     ت
تا به حال =  تا کنون
تا حالا =  تا کنون
تا حدودی =  تا اندازه‌ای
تا حدی =  تا اندازه‌ای
تابعیت ایران =  شهروندی ایران
تاثرآور =  دل‌خراش
تاثیر =  کارایی
تاثیر‌گذار =  کارساز
تاجر =  بازرگان
تاخیر =  دیرکرد
تارک دنیا =  جهان‌رها
تاسف بار =  اندوه‌بار
تاسف =  افسوس
تاسیس =  راه‌اندازی
تاسیس کردن =  پایه گزاری کردن
تالم =  اندوه
تامل = درنگ
تاکید =  پا فشاری
تاکید کرد =  پا فشاری کرد
تألیف شده  =  نوشته شده
تبادل نظر =  گفتگو، گفتمان
تبحر =  چیرگی
تبریزی الاصل =  تبریزی تبار
تبریک =  شادباش، شاباش
تبسم =  لبخند
تبعات =  پیامدها
تبعه ایران =  شهروند ایران
تبعیت =  پیروی
تبعیت کردن =  پیروی کردن
تجار =  بازرگانان
تجارت ـ تجاری =  بازرگانی
تجانس =  همگنی
تجاوز =  دست درازی
تجدید نظر =  بازنگری
تجربه کردن =  آزمودن
تجزیه طلب  =  جدایی‌ خواه
تجزیه و تحلیل =  موشکافی
تجمع =  گردهمایی
تجمع کنندگان =  گردآمدگان
تجهیزات =  ساز و برگ
تحت اللفظی =  واژه به واژه
تحت فشار =  زیر فشار
تحت لوای =  زیر درفش
تحتانی =  زیرین
تحرک =  جنبش
تحریک کننده =  برانگیزاننده
تحسین برانگیز =  آفرین‌انگیز
تحصن =  بست
تحصن کردن =  بست نشستن
تحصنگاه =  بست‌گاه
تحقیر =  خوارداشت
تحقیق =  پژوهش
تحقیقاتی =  پژوهشی
تحمل =  بردباری
تحمل نمی کند =  بر نمی تابد
تحمل کرد =  تاب آورد
تحول =  دگرگونی
تحولات =  دگرگونی‌ها
تخریب =  ویرانی
تخصص = سررشته، کاردان
تخطی =  لغزش
تخلیه =  تهی ‌سازی
تخمین =  برآورد
تخیل =  پنداشت، پندار
تداوم =  ادامه
تدبیر =  راه‌کار
تدریجا =  کم‌کم
تدوین =  گردآوری
تذکر =  یادآوری، گوشزد
تراس =  ایوان
ترافیک =  شدامد
تربیت =  پرورش
تربیت کردن =  پرورش دادن
ترجمه =  برگردان
تردد = آمد و شد
تردید =  دودلی، گمان
ترشح =  تراوش
ترغیب کند =  وا‌دارد
ترقی =  پیشرفت
ترمینال =  پایانه
ترویج =  گسترش
تسامح =  رواداری
تساوی =  برابری
تسبیح =  دستگرد
تست =  آزمایش
تسطیح =  هموارسازی
تسلسل =  زنجیرواری
تسلط =  چیرگی
تسلیحاتی =  جنگ افزاری
تسکین =  آرامش
تشریح =  کالبد شناسی
تشریفات =  آیین‌ها
تشویق =  دلگرمی
تشکر =  سپاسگزاری
تصادف =  برخورد
تصادم =  برخورد
تصحیح کردن =  درست کردن
تصدیق =  گواهینامه
تصفیه =  پالایش
تصور =  انگاشت، انگار
تصور =  گمان، پنداشتن
تضاهرات  =  راهپیمایی
تظاهر =  خود نمایی
تعادل =  ترازمندی
تعجب =  شگفتی
تعجب آور =  شگفتی آور
تعجیل =  شتاب کردن
تعداد =  شمار
تعداد محدودی =  شمار اندکی
تعدادی =  شماری، چندی
تعرض =  درازدستی
تعقیب =  پیگیری، دنبال
تعلق خاطر =  وابستگی
تعلیم =  آموزش
تعهدنامه =  پیمان نامه
تعویض =  جایگزینی، جای
تغییر کرد =  دگرگون شد
تغییرات =  دگرگونی‌ها
تفتیش =  بازجویی
تفحص = پیکاوی
تفرجگاه =  گردشگاه
تفریق =  کاهش
تفنگچی =  تفنگدار
تفویض =  سپردن
تفکیک =  جدا سازی
تقاضا =  درخواست
تقاطع =  برشگاه
تقبل کردن =  پذیرا شدن
تقدم =  پیشینگی
تقدیر یا قسمت =  سرنوشت
تقدیم کردن =  پیش کش کردن
تقرب =  نزدیکی
تقریبا = نزدیک، کم و بیش
تقسیم =  بخش
تقلب =  دغلی
تقلید =  دنباله روی
تقلیل =  کاهش
تقلیل دادن =  کاستن
تقوی = پرهیز گاری، پرهیز
تقویم =  سالنامه
تلف کردن =  هدر دادن
تلفیقی =  آمیزه ای
تلویحا =  سربسته
تمام امور =  همه کارها
تمام شده =  پایان یافته
تمامی =  همگی
تمامیت =  یکپارچگی 
تمایل =  گرایش
تمایلات =  گرایش‌ها
تمثال =  پیکر، تندیس
تمدن =  شهری گری
تمرد =  سرکشی
تمساح =  سوسمار
تملق =  چاپلوسی
تمنا =  خواهش
تمنا می کنم =  خواهش می کنم
تمول =  توانگری
تنفر =  کینه
تهدید =  ترسانیدن
تهمت =  انگ
تواتر =  بسامد
تواضع =  فروتنی
توالت = دستشویی، آبخانه،
توأم =  همراه
توبیخ =  نکوهش، سرزنش
توجه =  پروا
توحید =  یکتا پرستی
توریست =  گردشگر
توریسم =  گردشگری
توزیع =  پخش
توسط =  بدست
توسعه =  گسترش
توصیه =  پیشنهاد، رهنمود
توضیح المسائل =  روشنگر نامه
توضیح =  روشنگری
توطئه =  نیرنگ
توقع =  چشم داشت
توقیف =  بازداشت
تولد =  زایش، فرآوری
تونل =  دالان، دالانه
توکل = به امید
تکذیب = دروغ
تکریم =  بزرگ داشت
تکنیک =  شگرد
 
ث
ثالثا =  سوم
ثانیا =  دوم
ثبت نام =  نام نویسی
ثروت =  دارایی
ثقیل =  سنگین
ثلاثه =  سه گانه
 
      ج
جاده مواصلاتی =  راه دسترسی
جاذبه =  کشش
جاعل = برساز
جاعلین =  برسازها
جالب =  نغز، دلنشین، دلچسب
جالب توجه =  نگریستنی
جامع =  فراگیر
جانبی =  پهلویی
جاهل =  نادان
جایزه =  پاداش
جبار =  ستمکار، ستمگر
جثه=  تنه
جدار =  پوسته
جدال =  کشمکش
جدیدا =  به تازگی
جدید الانتشار =  تازه چاپ
جدید التاسیس =  نوساز، تازه ساز
جدید ترین =  تازه ترین
جذاب =  گیرا
جذابیت =  گیرایی، گیرایش
جذب =  پذیرش 
جراید =  روزنامه‌ ها
جرأت =  یارا
جرثقیل =  گرانکش
جرح =  زخم
جرم =  بزه
جریمه =  تاوان
جزء به جزء =  مو به مو
جزایی =  کیفری
جزیره =  آبخوست
جزیی از آن =  پاره ای از آن
جسد =  پیکر
جسور =  بی باک، دلیر
جعل =  برساخت
جعلی =  برساخته، ساختگی
جعلی =  دروغین
جغرافیا =  گیتاشناسی
جلاد =  دژخیم
جلال و جبروت =  فر و شکوه
جلسات =  نشست‌ها
جلسه =  نشست
جلسه کارمندان =  نشست کارمندان
جلوس کردن =  نشستن
جمع آوری =  گردآوری
جمعاً =  رویهمرفته
جمعه =  آدینه
جمعی =  گروهی
جنس =  کالا
جنوب =  نیمروز
جهل =  نادانی
جهنم =  دوزخ
جواب =  پاسخ
جوار =  همسایگی
جواز =  پروانه
جک =  خرک
 
      چ
چارت =  نمودار
چطور =  چگونه
 
     ح
حائز =  دارای
حادثه =  پیشامد
حاذق =  زبردست
حاصل از =  برآمده از
حاضر =  آماده
حال = اکنون
حامله =  آبستن، باردار
حامی =  پشتیبان
حامیان =  پیروان
حاوی =  در بر گیرنده
حبس =  زندان
حتماً = بی گمان
حد =  مرز، کران
حداقل =  کمینه، دست کم
حداکثر =  بیشینه
حدس =  گمان
حدود =  نزدیک
حدی = مرزی
حرارت =  گرما
حرارتی =  گرمایشی
حراست =  نگهبانی
حرام =  ناروا
حرف =  بندواژه 
حرف بی ربط =  سخن نادرست
حرف زدن =  سخن گفتن
حرفه ای =  چیره دست
حرفه =  پیشه
حرم سرا =  پرده سرا
حرکت =  جنبش
حرکت کن =  بجنب
حریف =  هم آورد
حزن انگیز =  اندوهبار
حزن =  اندوه
حساب شده =  سنجیده
حسابگر =  دوراندیش
حساس =  دلنازک
حسب الامر =  به دستور
حسنه =  نیک، نیکو
حسود =  چشم تنگ
حصار =  دیوار، بارو
حفاظت =  نگهداری
حفره =  سوراخ
حفظ کردن نوشته =  از بر کردن
حق التحقیق =  پژوهانه
حق التدریس =  آموزانه
حق الزحمه =  دستمزد
حق السکوت =  خموشانه
حقارت =  خواری
حقوق بگیر =  مزد بگیر
حقوق =  دستمزد، کارانه
حقیر =  کوچک
حقیر شد =  کوچک شد
حقیقت =  راستی، درستی
حلق =  گلو
حلقوم =  خرخره، خشک نای
حلقوی =  گرد
حماسی =  پهلوانی
حماقت =  سبک مغزی
حمال =  باربر، بارکش
حمام =  گرمابه
حمایت =  پشتیبانی
حمل و نقل =  ترابری
حمله =  تاختن، تازش
حنجره =  خشکنای
حوالی =  گرداگرد، نزدیکیها
حوزه =  دامنه، پهنه، گستره،
حول و حوش =  دور و بر
حکایت =  سرگذشت یا داستان
حکم = دستور
حکمیت =  داوری
حیات =  زندگی
حیثیت =  آبرو
حیرت انگیز =  شگفت انگیز
حیرت آور =  شگفت انگیز
حیرت زده =  شگفت زده
حیطه =  گستره
حیف که =  افسوس که
حیله گر =  فریبکار
حیله، مکر =  نیرنگ، شیله
حیوان =  جانور، جاندار
 
     خ
خاتمه، انتها یا منتهی =  پایان، ته
خادم =  پیشکار
خارج =  بیرون
خارجی =  بیگانه
خارق العاده =  شگفت انگیز
خازن =  انباره
خاص =  ویژه
خاص =  ویژه
خاصیت =  ویژگی
خاطر نشان =  یاد آوری
خاطر خواه =  دلباخته
خاطره =  یاد بود
خالص =  ناب، سره 
خالصانه =  بی آلایش
خالق =  آفریننده
خانم =  بانو
خباثت =  پلیدی، ناپاکی
خبر =  گزارش، تازه
خبرنگار =  گزارشگر
خبره =  کارشناس
خبیث =  پلید، ناپاک
خجالت آور =  شرم آور
خجالت =  شرمساری
خجالت می کشم =  شرم دارم
خجول =  شرمسار
خدا رحمتش کند =  خدا بیامرزدش
خداحافظ =  خدانگهدار یا بدرود
خدای واحد =  خدای یکتا
خدشه =  خراش
خراب =  ویران
خرابه =  ویرانه
خرابی =  ویرانی
خراج =  باژ (همان باج است)
خرج =  هزینه
خروج =  برونرفت
خزانه =  گنجینه
خسارت =  زیان
خسوف =  ماه گرفتگی
خسیس =  کنس
خصوصا =  به ویژه
خصوصیت  =  ویژگی
خصومت =  دشمنی
خضوع =  فروتنی، افتادگی
خط آهن =  راه آهن
خط مشی =  راه و روش
خطاط =  خوشنویس
خطاطی =  خوشنویسی
خطی =  دست نویس
خطیب =  سخنران
خلاص =  رها
خلاصه =  چکیده
خلاصی =  رهایی
خلافکار =  تبهکار
خلف وعده =  پیمان شکنی
خلقت =  آفرینش
خلقت =  آفرینش
خلوص =  نابی، سرگی
خلیج =  شاخ آب
خلیج فارس =  شاخآب پارس
خلیفه =  جانشین
خمس =  پنج یک
خنجر =  دشنه
خواص =  ویژگان
خودرو کروکی =  خودرو روباز
خود مختار =  خود گردان
خوشحال =  دلشاد
خوف برداشتن =  ترسیدن
خوف =  ترس
خوفناک =  ترسناک
خیاط =  جامه دوز
خیال =  گمان
خیال کردم =  گمان کردم، پنداشتم
خیرمقدم =  خوش آمد
 
     د
دائرة المعارف =  دانشنامه
دائم الخمر =  میخواره
دائم =  همیشه، همش
دائمی =  همیشگی
داخل =  تو یا درون
داخلی= درونی
دب اصغر =  خرس کوچک
دب اکبر =  خرس بزرگ
در ارتباط با =  درباره
در اسرع وقت =  هرچه زودتر
در انظار عمومی =  پیش دیده همگان
در این ارتباط =  در این باره
در این خصوص =  در این باره
در این مورد =  در این راستا، در این باره
در آخر =  در پایان
در باب =  درباره
در حال توسعه =  رو به پیشرفت
در حال حاضر =  هم اکنون
در حال رشد =  رو به پیشرفت
در حقیقت =  به راستی
در خصوص =  درباره
در رابطه با =  درباره
در رأس =  در بالای
در صورتی که =  چنانچه
در ضمن =  همچنین، وانگهی
در عوض =  در برابر
در عین حال =  در همان سان
در غیر اینصورت =  وگرنه
در قدیم =  پیشتر‌ها
در مجموع =  رویهمرفته
در محذور =  در تنگنا
در مقابل =  در برابر
در نتیجه =  برآیند اینکه
در نظر گرفتن =  به دیده داشتن
در نهایت =  در پایان
در هر حال =  به هر روی
در واقع =  به راستی
در کل =  رویهمرفته
درس اول =  آموزه نخست
درس =  آموزه
درمورد =  درباره
درک کردن =  پی بردن
دست آخر =  در پایان
دستجرد =  دستگرد
دسته جمعی =  گروهی
دستور جلسه =  دستور نشست
دستور قتل =  دستور کشتن
دستور العمل=  دستور کار
دعا =  نیایش
دعا می کنم =  نیایش می کنم
دعوت کردن =  فراخواندن
دعوتنامه =  فراخوانه
دعوی کرد =  کتک کاری کرد
دفاع =  پدافند
دفتر خاطرات =  دفتر یادبود
دفن کردن =  خاکسپاری
دقیق =  ریزبین
دلایل =  انگیزه‌ها
دلیل =  انگیزه
دموکراتیک =  مردم سالارانه
دموکراسی  =  مردمسالاری
دمکرات =  مردمسالار
دنیا =  گیتی، جهان
دور باطل =  دور تباه
دکوراسیون منزل =  خانه آرایی
دیاگرام =  نمودار
دیه =  خونبها
دیکتاتور =  خودکامه
 
     ذ
ذاتی =  خدادادی
ذخیره =  اندوخته
ذره =  خرده
ذلت =  خواری
ذکر کردن =  یاد کردن
ذکور =  مردها
ذیل =  زیر، پایین
 
     ر
رئوس مطالب =  سرنوشتار‌ها
رئیس خانواده =  سرپرست خانواده
رئیس یا مسئول =  سرپرست
راجع به =  درباره
راحت =  آسان
رادیوتراپی =  پرتودرمانی
راس ساعت =  سر ساعت
راسخ =  استوار
راضی =  خوشنود
راندمان =  بهره وری
راه حل =  راهکار
راوی =  گوینده
ردیف =  رده
رزق =  روزی
فونت حروف =  دبیره
رسوب =  ته نشست، ته نشین،
رسوخ کردن =  رخنه کردن
رسول =  فرستاده
رشد کردن =  بالیدن
رضایت =  خوشنودی
رطوبت =  نم
رعب =  ترس
رعد =  آذرخش
رعد و برق =  آذرخش
رعشه =  لرزه
رعیت =  دهوند
رفاقت =  دوستی
رفراندم =  همه پرسی
رفقا =  دوستان
رفیق =  دوست
رفیقان =  دوستان
رقابت =  چشم و همچشمی
رقص =  پایکوبی
روایت =  داستان، گفتار
روز بخیر =  روز خوش
روز تولد =  زاد روز
رویت =  دیدن، دید
 
     ز
زاهد =  پارسا
زاویه =  گوشه
زاید الوصف =  چشمگیر
زباله =  آشغال
زبان خارجی =  زبان بیگانه
زبان محاوره ایی =  زبان گفتاری
زحمت =  دردسر
زراعت یا زارع =  کشاورزی یا کشاورز
زلزله =  زمین لرزه
زنجان =  زنگان
زوال =  فروپاشی
زوج =  جفت
زکات =  هشت یک
زکام =  سرماخوردگی
زیاد =  بسیار
 
     س
سئوال =  پرسش
سئوال کردن =  پرسیدن
سابق =  پیشین
سابقاً =  پیشترها
سابقه =  پیشینه
ساحت =  پیشگاه
ساحل =  کناره یا کنار
ساده لوح =  ساده نگر، ساده اندیش
سارق =  دزد
ساقط =  سرنگون
سال جاری =  امسال
سالاد =  سبزیانه
سالم =  تندرست
سایت اینترنتی =  تارنما
سایر =  دیگر
سایرین =  دیگران
سبزیجات =  سبزی‌ها
سبقت =  پیشی
سبوعانه =  ددمنشانه
سجاده =  جانماز
سخیف =  سبک
سد امیرکبیر =  بند امیرکبیر
سر =  راز
سرحدات =  مرزها
سرقت =  دزدی
سریع السیر =  تندرو، تیزرو
سریع =  تند
سعادت =  بهروزی، خوشبختی
سعی =  کوشش
سفاک =  خونریز
سقوط =  سرنگونی
سلاح =  جنگ افزار
سلاطین =  پادشاهان
سلام =  درود
سلامت = پاینده، زنده
سلسله =  زنجیره، دودمان، رشته
سلسله جبال =  رشته کوه‌ها
سلطان =  پادشاه
سلطه =  چیرگی
سم =  زهر
سمبل =  نماد
سمبلیک =  نمادین
سمعی بصری =  دیداری شنیداری
سمی =  زهری، زهرآگین
سمینار =  هم اندیشی
سند =  دستک
سنه =  سال
سه ضربدر چهار =  سه در چهار
سهل الوصول =  آسان یاب
سهل =  آسان
سهم =  بهره
سهوا ً =  ندانسته
سهولت =  آسانی
سوء رفتار =  بدرفتاری
سوء شهرت =  بدنامی
سوء ظن =  بدگمانی
سوئیت =  سراچه
سوابق =  پیشینه
سواحل =  کناره ها
سوبسید =  یارانه
سوق الجیشی =  راهبردی
سیاح =  گردشگر
سیاسیون =  سیاستمداران
سیرجان =  سیرگان
سیفون =  آبشویه 
 
     ش
شاعر =  سراینــــده یا چامه سرا
شامل =  دربر گیرنده
شانس =  بخت
شاهد =  گواه
شایان ذکر =  گفتنی
شب بخیر =  شب خوش
شباهت =  همانندی، همانندگی
شبیه =  مانند، همانند
شجاع =  دلیر، شیردل
شجاعت =  دلیری
شجره نامه =  تبارنامه
شخصیت =  منش
شدیدا =  به سختی، سخت
شرارت =  پلید کاری، پلیدی
شربت =  دوشاب
شرح وقایع =  نگار یا رویداد نامه 
شرفیاب شدن =  باریافتن
شروع =  آغاز
شریان =  سرخرگ
شط العرب =  اروندرود
شطرنج =  چترنگ
شعائر مذهبی =  آیین های دینی
شعبده بازی =  چشم بندی
شعر =  سروده یا چامه
شعله =  اخگر
شعور =  خرد
شغل =  کار، پیشه
شفا =  درمان، بهبود
شق القمر =  ماه شکافی
شمسی =  خورشیدی
شهادت =  گواهی
شهادت طلبانه =  جانبازانه، جانسپارانه
شوق =  شور
شوکت =  شکوه
شکایت =  گلایه
شکرگذاری =  سپاسگذاری
شیطان =  اهریمن
شیمی =  کیمیا
شیمیایی =  کیمیایی
شیوع =  گسترش
 
     ص
صاحب نظر =  کاردان، کارشناس
صادق =  راستگو
صاعقه =  آذرخش
صاف =  هموار
صالح =  درستکار
صبح =  بامداد
صبحانه =  ناشتایی
صبور =  بردبار، شکیبا
صحبت =  گفتگو
صحرا =  بیابان، دشت و دمن
صحیح =  درست
صداقت =  راستی، راستگویی
صدف =  گوشماهی
صدمه =  آسیب
صدمه دیده =  آسیب دیده
صراحت =  روشنی
صرفنظر کردن =  چشم پوشی کردن
صریح =  روشن
صعب العلاج =  بی درمان، سخت درمان
صعودی =  افزاینده
صف =  رسته
صفویه =  صفویان
صلاحدید =  روادید
صلاحیت =  شایستگی
صلح =  سازش، آشتی
صلوات =  درود فرستادن
صلوة =  نماز
صمیمی =  خودمانی
صورت =  چهره
صیاد =  شکارچی یا ماهیگیر 
 
     ض
ضایع شده =  از میان رفته
ضایعات =  پسمان‌ها
ضخیم =  کلفت، ستبر
ضد و نقیض =  ناسازگار
ضدعفونی =  گندزدایی
ضرب المثل =  زبانزد
ضرب و شتم =  لت و کوب
ضربان =  تپش
ضرر =  زیان
ضرورت =  بایستگی
ضروری =  بایسته
ضعف =  سستی، ناتوانی
ضعیف =  ناتوان، لاغر
ضمن آنکه =  افزون بر آنکه
ضمن تایید =  افزون بر درست شمردن
ضمیمه =  پیوست
ضیافت =  بزم
 
     ط
طاقت =  توان، تاب، نا
طالع =  بخت
طایفه =  ویس، تیره
طباخ خانه =  آشپزخانه
طباخی =  آشپزی،
طبخ =  پختن
طبق =  بر پایه
طبقه بندی =  دسته بندی
طبیب =  پزشک
طبیعت انسان =  سرشت آدمی
طراز =  تراز
طرد شده =  رانده شده
طرز =  شیوه
طرز تفکر =  بینش
طرفدار =  پیرو
طرفداران =  پیروان
طرفین =  هر دو سو
طریقه =  شیوه
طعم =  مزه
طفل، اطفال =  کودک، کودکان
طلا =  زر
طلا فروش =  زرگر
طلایی =  زرین
طلوع آفتاب =  برآمدن آفتاب
طمأنینه =  آرامش
طناب =  ریسمان
طهران =  تهران
طوس =  توس (نام شهر)
طول =  درازا
طول تاریخ =  درازای تاریخ
طویل =  دراز
طی کردن =  پیمودن
طیور =  پرندگان
 
     ظ
ظالم =  ستمگر، بیدادگر
ظالمانه =  ستمگرانه
ظاهر =  نما
ظاهر شدن = پدیدار شدن
ظاهراً =  آنسان که پیداست
ظرفیت =  گنجایش
ظلم =  ستم، بیداد
ظلمات =  تاریکی
ظن =  گمان
ظهر =  نیمروز
ظهور =  پیدایش
 
     ع
عابر بانک =  خود پرداز
عابر =  رهگذر
عاجز =  درمانده
عادت =  خو
عادل =  دادگستر، دادگر
عادلانه =  دادگرانه
عار =  ننگ
عازم =  رهسپار، راهی
عاقبت =  سرانجام
عاقبت بخیر =  نیک فرجام
عاقل =  خردمند
عالم =  جهان یا دانشمند
عالمگیر =  جهانگیر
عالی رتبه =  والا جایگاه
عالیجناب =  بزرگوار، والاگهر
عامیانه =  تودگانه
عبا =  بالاپوش
عبادت =  پرستش
عبارتند از =  بر این پایه اند
عبرت =  پند
عبور و مرور =  آمد و شد
عبور کردن =  گذشتن
عبوس =  ترشرو
عجب =  شگفت
عجز =  درماندگی
عجله =  شتاب
عجولانه =  شتابزده
عجیب =  شگفت
عدد =  شماره
عدل =  داد
عدم موفقیت =  ناکامی
عده ای =  شماری
عدیده =  پرشمار
عذر = پوزش یا بخشش
عرصه =  پهنه
عرض اندام =  جلوه نمایی
عرض =  پهنا
عرض حال =  دادخواست
عرضه و تقاضا =  داد و خواست
عریض =  پهن
عزا =  سوگ
عزاداری =  سوگواری
عزل =  برکناری
عصاره=  افشره
عصبانی =  خشمگین
عصبانی شدن =  برآشفتن
عصبانیت =  خشم
عصر باستان =  دوره باستان
عصر =  ایوار، پسین، زمانه
عصیان =  سرکشی
عطف =  بازگشت
عظیم الجثه =  کلان پیکر
عظیم =  سترگ
عفو =  بخشش
عقاب =  شهباز
عقاید =  باورها
عقب ماندگی =  واپس ماندگی
عقب مانده =  واپس مانده
عقب نشینی =  واپس نشینی
عقربه =  شاهنگ
عقل =  خرد
عقلانیت =  خردمندی
عقیده = باور
علائم =  نشانه‌ها
علاج =  درمان، چاره
علاقه =  دلبستگی
علاقه دارم =  دلبستگی دارم
علاقه مند =  دوستدار
علامت =  نشانه
علاوه = افزون
علم بدیع =  دانش نوآوری
علم =  دانش
علنی شد =  آشکار شد
علی الخصوص =  به ویژه
علی ای حال =  به هر روی
علیرغم =  با اینکه
علیه او شورید =  بر او شورید
عمامه =  دستار
عمداً =  دانسته
عمده =  بزرگ
عمر =  زندگی
عمران =  آبادانی
عمق =  گودی، ژرفا
عمل =  کنش
عمله =  کارگر
عمودی =  ستونی
عمومی =  همگانی
عمیق =  گود
عنوان =  سرنویس
عهد =  پیمان
عواقب =  پیامدها
عوام =  مردم
عودت دادن =  پس دادن
عوض کردن =  جابجا کردن
عکس العمل =  واکنش
عیال =  همسر
عیان =  آشکار،هویدا
عیب = بدی
عید =  جشن
عیش و نوش =  خوشگذرانی 
 
     غ
غارت =  تاراج
غافل =  نا آگاه
غالب و غالبا =  بیشتر
غذا =  خوراک
غریب= ناآشنا
غریبی= ناآشنایی
غسل= شست و شو
غصه= غم، اندوه
غلات= جو و گندم
غلام= برده
غلبه کردن= چیره شدن
غلط= نادرست
غلطیدن= غلتیدن
غلیظ= چگال
غیر قابل =  انجام ناپذیر
غیر قابل ارجاع =  برگشت ناپذیر
غیر مرفه =  بینوا
غیر ممکن= نشدنی، ناشدنی
 
     ف
فائق آمدن =  پیروز شدن
فاتح =  پیروزمند
فاحشه =  روسپی
فارسی =  پارسی
فارغ البال =  آسوده دل
فارغ التحصیل =  دانش آموخته
فاسد =  تباه
فاصله گرفتن =  دور شدن
فامیلی =  خانوادگی
فانی =  زودگذر
فاکتور خرید =  برگ خرید
فاکس =  دورنگار
فایده =  سود، هوده
فتح یا ظفر =  پیروزی
فتنه =  آشوب
فحاشی =  ناسزاگویی
فحش =  ناسزا، دشنام
فرار =  گریز
فرامین =  فرمان‌ها
فرانشیز =  خود پرداخت
فرض کرد =  پنداشت
فرمول =  ساختاره
فرکانس =  بسامد
فساد =  تباهی
فعال =  پرکار، پویا
فعالیت =  تکاپو، کار و جنبش
فعل =  کارواژه
فعلاً =  هم اینک
فعلی =  کنونی
فقدان =  نبود
فقر =  تهیدستی، نداری
فقط =  تنها
فقه =  دین شناسی
فقیر =  تهیدست
فقیه =  دین شناس
فلاسک =  دمابان
فلذا =  بنابراین، پس
فلش =  پیکان
فوت شد =  درگذشت، مرد
فورا =  بی درنگ
فوق العاده =  بی اندازه
فوق برنامه =  فرابرنامه
فوقانی =  بالایی
فکر =  اندیشه
فهرست =  واژه پارسی است مشروح در اینجا.
فی الفور =  در دم
فی المثل =  برای نمونه
فی الواقع =  به راستی
فی نفسه =  به خودی خود
فیش =  برگه
فیلتر =  پالایه
 
     ق
قابل انجام =  شدنی
قابل تامل =  درنگ کردنی
قابل توجه =  چشمگیر
قابل قبول =  پذیرفتنی
قابل قسمت =  بخش پذیر
قابل مطالعه =  خواندنی
قابل مهار =  مهار شدنی
قابل کنترل =  مهار شدنی
قابله =  ماما
قابلیت قسمت =  بخش پذیری
قاتل =  آدمکش
قاجاریه =  قاجاریان، قاجار
قادر =  توانا
قاضی =  دادرس، داور
قاطر =  استر
قافله =  کاروان
قبایل =  تیره‌ها
قبر =  گور
قبرستان =  گورستان
قبض انبار =  رسید انبار
قبض =  رسید
قبل = پیش
قبلاً =  پیشتر
قبلی =  پیشین
قبول می کنم =  می پذیرم
قبیح =  زشت
قتل عام =  کشتار
قد علم کردن =  سر برافراشتن
قدح =  سبو
قدرت بالقوه =  توان نهفته
قدرت =  نیرو، توان
قدرت طلب =  جاه پرست، فزون خواه
قدرتمند =  نیرومند
قدردانی =  سپاسداری
قدم دوم =  گام دوم
قدما =  پیشینیان
قدمت =  دیرینگی
قدیم الایام =  پیشترها
قدیمی =  کهن، باستانی، کهنه
قرار =  پیمان
قرار دادن =  پیمان نهادن
قرار داد =  پیمان نامه
قرض الحسنه =  وام بی بهره
قرن =  سده
قره قروت = ترف
قرون =  سده‌ها
قرون وسطایی =  میانسده ای
قرون وسطی =  سده های میانی
قریب الوقوع =  زود هنگام
قریب =  نزدیک
قسم =  سوگند
قسمت دوم =  بخش دوم
قسی القلب =  سنگدل
قصد دارند =  برآنند
قصر =  کاخ
قصه =  داستان
قصور =  کوتاهی
قصیده =  چکامه
قضا و قدر =  سرنوشت
قضائیه =  دادگستری
قضات =  داوران
قضاوت =  داوری
قطع کردن =  بریدن
قطعا =  بی گمان
قطعه =  تکه
قفسه =  گنجه
قلاع =  دژها
قلمرو =  گستره
قله =  چکاد
قمر مصنوعی =  ماهواره
قنات =  کاریز
قناعت کردن =  بسنده کردن
قنوات =  کاریزها
قهر آمیز =  خشونت آمیز
قوای =  نیروهای
قوز =  گوژ
قوس =  کمان
قوم =  تیره
قوه =  نیرو، توان
قوی =  نیرومند
قیافه =  چهره
قیام =  شورش، خیزش
قیامت =  رستاخیز
قیم =  سرپرست
قیمت =  بها
قیومیت =  سرپرستی
  
     ک
کابوس =  بختک
کابینت =  گنجه
کاتالیزور =  کنشیار
کاذب =  دروغین
کارخانجات =  کارخانه‌ها
کاسب =  سوداگر
کاشف =  یابنده
کافی  =  بس
کاندیدا =  نامزد
کبد =  جگر
کبیر =  بزرگ
کثرت =  فراوانی
کثیر الانتشار= پرشمارگان
کثیف =  ناپاک
کدورت =  دلگیری
کذاب =  دروغگو
کذب =  دروغ
کسب علم =  دانش اندوزی
کسب و کار =  سوداگری
کسرکردن =  کاستن
کسوف =  خورشید گرفتگی
کفاش =  کفشگر
کفاشی =  کفشگری
کفایت =  بسنده،بسندگی
کفایت = بسنده
کفن و دفن =  خاکسپاری
کل =  همه
کلاً =  رویهمرفته
کلام =  سخن
کلمات =  واژه‌ها
کلمه =  واژه
کلمه عبور =  گذرواژه
کلیپ =  نماهنگ
کلیت =  همگی
کم نظیر= کم مانند، بی مانند
کم و کیف =  چند و چون
کمالات= شایستگی، شایستگی‌ها
کماکان =  همچنان
کن فیکون= زیر و رو، زیر و زبر
کنترل =  مهار
کنتور =  شمارنده
کنگره =  همایش
کهولت =  پیری
کوپن =  کالابرگ
کیاست =  زیرکی، هوشیاری
 
     گ
گالری =  نگارخانه
گرامر زبان =  دستور زبان
گریم =  چهره پردازی
گریمور =  چهره پرداز
گزارشات =  گزارش‌ها
گمرک =  باژگاه
گیشه =  باجه
 
     ل
لاابالی =  بی بندوبار
لااقل =  دست کم
لاجرم =  خواه ناخواه
لازم نیست =  نیاز نیست
لایتناهی =  بی پایان، بیکران
لایق =  شایسته
لاینحل =  نا گشودنی
لاینفک =  جدا نشدنی
لاینقطع = پیوسته، همواره
لباس =  پوشاک، جامه
لباس پوشیدن =  جامه پوشیدن
لجباز =  یکدنده، ستیزه جو
لجبازی =  یکدندگی
لحاف =  روانداز
لحظه =  دم
لذیذ =  خوشمزه
لطفاً =  خواهشمندم، خواهشمند است
لعنت =  نفرین
لعنت کردن =  نفریدن،نفرین کردن
لغت =  واژه
لغتنامه =  واژه نامه
لفاظی =  واژه بازی
لقب =  فرنام
لهجه =  گویش
لوازم التحریر =  نوشت افزار
لوازم =  ابزارها
لیاقت =  شایستگی
 
     م
مؤاخذه =  بازخواست
مؤلف =  نویسنده
ما فوق =  فراتر از
ماء شعیر =  آبجو
ماحصل =  دستاورد
ماخوذه =  برگرفته
مادام العمر =  همیشگی
مادامی که =  تا هنگامی که
ماساژ =  مشت و مال
ماضی =  گذشته
مالکیت =  ازآنش
مامور =  کارگزار
مامور پلیس =  شهربان
مانع =  راهبند، گیر
ماهر =  چیره دست
ماهیت کار =  سرشت کار
ماوراء الطبیعه =  فرا سرشت
ماوراء النهر =  فرارود
ماورای =  فرای
مایحتاج =  نیازها
مایع =  روان، آبگونه
مایوس =  دلسرد
مباحثه =  گفت و شنود
مبارک باد =  خجسته باد
مبارک =  فرخنده
مبتدی =  تازه کار، نوآموز
مبتلا =  دچار
مبتنی بر =  بر پایه
مبتکر =  نوآور
مبتکرانه =  نوآورانه
مبحث =  جستار
مبدا =  آغاز
مبدأ =  خاستگاه
مبهوت =  گیج
مبین =  بازگو کننده
متاثر =  دل آزرده
متارکه =  جدایی
متاسفانه =  بدبختانه،  شوربختانه
متبحر =  زبردست، چیره دست
متحد =  همبسته
متخصص =  کارآزموده
متخصصان =  کارآزمودگان
متخصصین =  کارآزمودگان
مترادف =  همچم
متراکم =  چگال
مترجم =  برگرداننده
مترقی =  پیشرفته
متزلزل =  لرزان
متسلسل =  زنجیروار
متشکرم =  سپاسگزارم
متشکریم =  سپاسگزاریم
متشکل از =  در برگیرنده
متعادل =  ترازمند
متعاقب =  به دنبال، در پی
متعاقبا =  پس از این
متعجب =  شگفت زده
متعجب شد =  شگفت زده شد
متعدد =  انبوه
متعصب =  خشک سر
متعلق به =  از آن
متعهد =  پایبند
متفرق =  پراکنده
متفق القول =  یکزبان، همزبان
متفکر =  اندیشمند
متفکران =  اندیشمندان
متقاضی =  درخواست کننده
متلاشی =  فروریخته
متمایز =  جدا
متمول =  توانگر
متنوع =  گوناگون
متواتر =  پی در پی
متواضع =  فروتن
متوالی = پیاپی
متوسط =  میانه
متوقف شد =  باز ایستاد
متوقف شدن = بازایستادن
متولد شده =  زاده شده
متولی =  دست اندرکار، سرپرست
متولیان =  دست اندرکاران
مثال =  نمونه
مثلث =  سه گوش، لچک
مثلثی =  لچکی
مثمر ثمر =  کارساز، کار آمد
مجانی = رایگان
مجبور =  ناچار
مجتمع =  همتافت
مجدد =  دوباره
مجذوب =  شیفته، شیدا
مجرب =  کارآزموده
مجرم =  بزهکار
مجروح =  زخمی
مجسمه =  تندیس
مجلس =  انجمن
مجلل =  پرشکوه، پرنما
مجله =  گاهنامه
مجمع =  گردهمایی
مجموعاً =  روی هم
مجموعه =  گردآور
مجنون =  دیوانه، شیدا
مجهول الهویه =  ناشناس
مجوز =  پروانه
محاسبه نشده =  نسنجیده
محافظ =  نگهبان
محبس =  زندان
محبوب =  دوست داشتنی
محبوس =  زندانی
محترم =  ارجمند
محترم =  ارجمند، گرامی
محتوا =  درونمایه
محتویات =  درونمایه
محدود =  اندک
محذوریت =  تنگنا
محرم =  رازدار
محروم =  بی بهره
محرک =  جنباننده
محسوس =  چشمگیر
محشر =  رستاخیز
محصل =  دانش آموز
محصول =  فرآورده
محضر اسناد رسمی =  دفترخانه
محضر =  پیشگاه
محفوظ =  نگاهداشته
محقق =  پژوهنده یا پژوهشگر
محققانه =  پژوهشگرانه
محل اکتشاف =  یافتگاه
محل تلاقی =  پیوندگاه
محله =  برزن
محکم =  استوار
محیط =  پیرامون
محیط =  پیرامون
مخاصمه =  رزم
مخبر =  خبرنگار،خبررسان
مختصر =  ناچیز
مختلط =  درهم
مختلف =  گوناگون
مخرب =  ویرانگر
مخزن =  انبار، انباشتگاه، اندوختگاه
مخصوص =  ویژه
مخفی =  پنهان، نهان
مخفیانه =  پنهانی
مخفیگاه =  نهانگاه
مخلوط =  درهم، آمیخته
مخلوط کردن =  آمیختن درآمیختن
مخلوق =  آفریده
مخمص =  هچل 
مد در دریا  =  خیز آب
مد نظر =  دلخواه
مداخله =  پا در میانی
مداوم =  همیشگی
مدت مدید =  دیرگاه
مدتی =  چندی
مدد =  یاری
مدرس =  استاد، آموزگار
مدرسین =  آموزگاران
مدرن =  نوین، امروزین
مدعوین =  میهمانان
مدفون کردن =  به خاک سپردن
مدل =  الگو
مدینه فاضله =  آرمان شهر
مذاکره =  گفتگو
مذبوحانه =  نافرجام
مذمت کردن =  نکوهیدن
مذهب، دین =  کیش، آیین
مذکر =  نر
مذکور =  یادشده
مراتع =  چراگاه‌ها
مراجعت =  بازگشت
مربع =  چهارگوش
مرتباً =  پی در پی
مرتبط =  پیوسته
مرتجع =  واپسگرا
مرتع =  چراگاه
مرتعش =  لرزان
مرحله دوم =  گام دوم
مرحوم ـ مرحومه =  شادروان
مرسوله پستی =  بسته پستی
مرسی =  سپاس
مرض =  بیماری
مرطوب =  نمناک، نمور، نمدار
مرفه =  بانوا
مرور =  بازبینی
مرکز تحقیقات =  پژوهشگاه
مرکز ثقل =  گرانیگاه
مریخ =  بهرام
مرید =  پیرو
مریض =  بیمار
مریض خانه =  بیمارستان
مریضی =  بیماری
مزاح =  شوخی
مزاحم شدن =  درد سر دادن
مزخرف =  لیچار
مزرعه =  کشتزار
مزیت =  برتری
مزین =  آراسته
مسابقه =  پیکار
مسافر =  رهنورد، رهسپار
مساوات =  برابری
مساوی =  برابر
مستبد =  خودکامه
مستبدان =  خودکامگان
مستتر =  نهان
مستحضر =  آگاه
مستحق =  سزاوار
مستراح =  دستشویی، آبخانه،
مستشرق =  خاورشناس
مستضعف =  بینوا
مستعمل =  کارکرده
مستفیض =  بهره مند
مستقیم =  سر راست
مستقیما =  آشکارا، یکراست
مستمر =  پیوسته
مستمعین =  شنوندگان
مستهلک =  فرسوده
مستولی =  چیره
مسخره = خنده دار
مسقط الراس =  زادگاه
مسلخ =  کشتارگاه
مسلط =  چیره
مسلما =  بی گمان
مسولان =  کارگزاران
مسکن =  آرامبخش
مسیر =  راه، گذرگاه
مسیل =  خشکرود
مشابه =  همانند
مشارالیه =  نامبرده
مشارکت =  همکاری
مشاهده =  نگریستن، تماشا
مشاهیر =  نام آوران
مشاور =  رایزن
مشترک المنافع =  همسود
مشتمل بر = در بردارنده
مشخصه =  ویژگی، شناسه
مشرق =  خاور
مشغله =  کار و بار
مشقت =  رنج
مشهور =  نامی، نامدار، سرشناس
مشورت =  رایزنی
مشکل =  سخت، دشوار
مشکلات =  دشواری‌ها
مصدوم =  آسیب دیده
مصلی =  نمازگاه
مضایقه = خودداری، فروگزاری
مضطرب =  پریشان
مضیقه =  تنگنا
مطالبات =  خواسته‌ها
مطالعات =  پژوهش‌ها
مطبخ =  آشپزخانه
مطبوع =  دلنشین،دلپذیر
مطرح کردن =  در میان گذاشتن
مطرود =  رانده شده
مطلع =  آگاه
مطلوب =  دلخواه
مطمئناً =  بی گمان
مطیع =  فرمانبردار
مظلوم =  ستمدیده
مظهر یا سمبول =  نماد
مع الوصف =  با اینهمه
مع هذا =  با اینهمه
معاد =  رستاخیز
معادل =  برابر
معاش =  روزی
معاشرت =  رفت و آمد
معاصر =  امروزین، امروزی
معافیت =  بخشودگی
معاملات =  داد و ستدها
معاندت =  دشمنی
معاهده =  پیمان نامه
معاون =  دستیار
معبر =  گذرگاه
معتقدات =  باورها
معدودی =  شماری
معرفی =  شناسایی
معروف =  سرشناس
معروفترین =  نامی ترین
معضل =  کاستی، دشواری
معضلات =  کاستی‌ها
معطر =  خوشبو
معقول =  بخردانه
معلم =  آموزگار
معلومات =  دانسته‌ها
معما = چیستان
معمم =  دستاربند
معنی =  چم، آرش
معکوس =  وارونه
معیار =  سنجه
مغرب =  باختر
مغرور =  خودخواه، خودپسند
مغفرت =  آمرزش
مفتوح =  باز
مفرح =  دلگشا
مَفصل =  بندگاه
مُفصل =  پردامنه
مفصل =  گسترده
مفقود الاثر =  ناپدید، گم نشان
مفقود =  گم، ناپدید
مفلوک =  بیچاره، درمانده
مفید =  سودمند
مقابل =  روبرو
مقابله =  رویارویی
مقارن =  همزمان، همهنگام
مقاله =  نوشتار
مقاومت =  پایداری
مقایسه =  سنجش
مقایسه می کنم =  می سنجم
مقبره =  آرامگاه
مقتولین =  جان باختگان، کشتگان
مقداری =  اندکی، چندی
مقدس =  ورجاوند
مقدمه =  پیشگفتار، سرآغاز
مقدور =  شدنی
مقر =  ستاد
مقررات =  آیین نامه
مقصر =  گناهکار
مقطعی =  دوره ای
مقطوع النسل =  بی فرزند
مقننه =  آیینگذاری
مقنی =  چاه کن
مقوله =  زمینه، گویه
مقوی =  نیروبخش
مقیاس =  پیمانه
ملاح =  ملوان
ملاقات کرد =  دیدار کرد
ملامت =  سرزنش،سرکوفت
ملت =  مردم
ملتزم =  پایبند
ملحق شدن =  پیوستن
ملکه =  شهبانو
ممانعت =  بازداری، جلوگیری
ممتد =  دنباله دار
مملکت =  کشور
ممنوع =  بازداشته
ممنون =  سپاس
ممنونم =  سپاسگزارم
ممکن =  شدنی
من بعد =  زین پس
من حیث المجموع =  رویهمرفته
منادی =  پیام آور
مناره =  گلدسته
منازعه =  درگیری، ستیز
منازل =  خانه‌ها
مناسب =  پسندیده
مناسبت =  فراخور
مناطق آزاد =  آزادگاه‌ها
مناظره =  گفتمان
منتخب =  برگزیده
منتظر =  چشم براه
منتقدان =  خرده گیران
منتقدین =  خرده گیران
منجر شدن =  انجامیدن
منجر شده =  انجامیده
منجم =  اخترشناس
منجمد =  یخبسته
منحصر به فرد =  بی همتا
منحل شد =  برچیده شد
منحل کردن =  برچیدن
منزل =  خانه
منزه =  پاک
منزوی = گوشه نشین
منسجم =  هماهنگ
منشاء =  سرآغاز
منصفانه =  دادگرانه
منصوب کردن =  گماردن، گماشتن
منطقه آزاد =  آزادگاه
منطقه آزاد تجاری= آزادگاه بازرگانی
منطقی =  بخردانه
منظره =  چشم انداز
منظومه شمسی= کهکشان‏ خورشیدی
منع =  بازداری
منفعت =  سود، هوده
منفک =  جدا
منقل =  آتشدان
منهدم =  نابود
منوط به =  وابسته به
منکر شد =  زیرش زد
مهاجرت =  کوچ
مهارت =  چیرگی
مهلک =  کشنده
مهیا =  آماده
مواجه =  روبرو
موازنه =  برابری
موازنه قدرت =  برابری نیروها
موافقم =  همداستانم
موثر =  کارساز
موجب =  مایه
موجبات =  زمینه‌ها
موجه =  پذیرفتنی
مورخ =  گذشته نگار
مورد =  باره
مورد نظر =  دلخواه
موزه =  دیرینکده
موسس =  بنیادگزار
موسسه =  بنیاد، نهاد، سازمان
موضوع =  جستار
موعد =  زمان، سررسید
موفق =  پیروز، کامیاب
موفقیت =  کامیابی
موقت =  گذرا، زودگذر
موقع =  هنگام
مولود =  فرزند
مومن =  باورمند
مونث =  ماده
مکانیزم =  سازوکار
مکث =  درنگ
مکرمه =  گرامی
مکروه =  ناپسند، زشت
مکشوف =  یافته
مکشوفه =  نویافته
مکلف =  ناچار، وادار
میادین =  میدان‌ها
میسر = شدنی 
میلاد =  زاد روز
مینیاتور =  ریزنگاره
مینیاتوری =  ریزنگارگی
مینیاتوریست =  ریزنگارنده
 
     ن
نا متناسب =  بی قواره
ناحق =  ناسزا
نادر =  کمیاب
نادم =  پشیمان
ناراضی =  ناخشنود
نارضایتی =  ناخشنودی
ناشکری =  ناسپاسی
ناشی از =  برآمده از
ناشی شده است= برآمده است
ناشی می شود = بر می آید
ناطق =  سخنران
ناعدالتی =  بی دادگری
نامبارک =  ناخجسته
نامرتب =  نا به سامان
نامرتبی =  نا به سامانی
نامطلوب =  ناپسند
نامنظم =  نا به سامان
ناموفق =  ناکام
نامیمون =  ناخجسته
نبض =  تپش
نجات =  رهایی
نجار =  درودگر
نجاری =  درودگری
نجوم =  اخترشناسی
نحوه =  روش، شیوه
نحوه کار =  روش کار
ندامت =  پشیمانی
ندرتاً =  گاهی
نزاع =  کشمکش
نزول پول =  بهره پول
نزولی =  کاهنده
نسبتاً =  کمابیش
نسل =  دودمان
نسوان =  زنان
نشاط =  شادی
نشریه ادواری =  گاهنامه
نشریه هفتگی =  هفته نامه
نصب کردن =  گذاشتن
نصف =  نیم یا نیمه
نصیحت =  پند یا اندرز
نطق =  سخنرانی
نظارت= بازبینی، بازرسی، وارسی
نظاره گر =  بیننده
نظافت =  پاکیزگی
نظام =  سامانه
نظر به اینکه =  از آنجا که
نظم =  سامان
نظیر =  همانند
نفر =  تن
نفع =  سود
نفع خالص =  سود ویژه
نفیس =  گرانمایه، با ارزش
نقطه عطف =  چرخشگاه
نقطه نظر =  دیدگاه، نگرش
نقیصه =  کاستی
نمک طعام =  نمک خوراکی
نهایتا =  سرانجام
نهایی =  پایانی
نهضت =  جنبش
نواقص =  کاستی‌ها
نورانی =  درخشان
نوشتجات =  نوشته‌ها
نوع = گونه
 
     هـ
هال =  سرسرا
هذیان =  چرند
هلیکوپتر =  بالگرد
هم معنی =  هم چم، هم آرش
هم وطن =  هم میهن
همان طور =  همانگونه
همجهت =  همسو
همفکران =  هم اندیشان
همینطور =  همینگونه
هیچ وجه =  هیچگونه
هیچوقت =  هیچگاه
 
     و
واحد =  یکتا
واصله =  رسیده، دریافتی
واضح =  روشن
واعظ =  سخنران
واقعا =  به راستی
واقعه ـ اتفاق =  رویداد، رخداد
واقعی =  راستین
والا =  وگرنه
والد =  پدر
والده =  مادر
والله =  به خدا
والی =  استاندار
واکمن =  پخش همراه
وب سایت =  تارنما
وبلاگ =  تارنگار
وثیقه =  پشتوانه
وجود =  هستی
وحدت =  همبستگی، یگانگی
وحشت =  هراس، ترس، بیم
وحشت کردن= ترسیدن، هراسیدن
وحشتناک= هراسناک، ترسناک
وحشیانه =  ددمنشانه
وخیم =  ناگوار
ودیعه =  سپرده
وراث =  بازماندگان
وراجی =  پرگویی
ورم =  آماس
ورید =  رگ
وزین =  سنگین
وساطت =  میانجیگری، میانجی
وسط =  میان یا میانی
وسعت =  گستره
وصیتنامه =  در گذشت نامه
وضع حمل =  زایمان
وضعیت =  چگونگی
وضو =  دست نماز
وضوح =  روشنی
وطن =  میهن
وطنی =  میهنی
وفات =  مرگ، درگذشت
وفور =  فراوانی
وقاحت = بی شرمی
وقایع =  رویدادها
وقتی که =  هنگامیکه
وقیح =  بی شرم
ولادت =  زادروز
ولاغیر =  و دیگر هیچ
ولیعهد =  جانشین
وکیل =  نماینده
 
 
     ی
یاغی =  سرکش
یأس =  ناامیدی
یقین =  باور
یقینا =  بی گمان
یورتمه =  چارگامه
یومیه =  روزانه
یک ذره =  یک خرده
یک ربع =  یک چهارم
یک عده =  شماری
یکطرفه =  یکسویه
   سپاس از عزیزانی که برای گرد آوری واژه ها و نگارش آن زحمت کشیده اند،  امید است این فرهنگ را بارور تر و مفید تر نمایید.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد