ثبت است بر جریده عالم دوام ما

من دون کیشوتی مضحکم که بجای سرنیزه و کلاه خود مدادی در دست و قابلمه ای بر سر دارد! عکسی به یادگار از من بگیرید من انسان قرن بیست و یکم هستم!

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

من دون کیشوتی مضحکم که بجای سرنیزه و کلاه خود مدادی در دست و قابلمه ای بر سر دارد! عکسی به یادگار از من بگیرید من انسان قرن بیست و یکم هستم!

قمار عشق

مبر پای قمار عشق ای دل-باز- هستت را

ندارم بیش از این تاب تماشای شکستت را

 

مشو مبهوت گیسویی که سر رفته است از ایوان

که ویران میکند این "نقش ایوان" "پای بست" ات را 

 

همیشه گریه راه التیام زخمهایت نیست

کدامین آب خواهد شست داغ پشت دستت را؟!

 

تو خار چشم بودی قلعه ی یک عمر پا برجا

که حالا شهر دارد جشن میگیرد نشستت را

 

تو دل بستی به معشوقی که خود معشوقها دارد

رها کن ای دل غافل خدای بت پرستت را...

 

شعری از حسین زحمتکش

+ نوشته شده در  چهارشنبه سوم دی 1393ساعت 23:13  توسط عاشقانه  |  2 نظر

با من برنو به دوش یاغی مشروطه خواه

عشق کاری کرده که تبریز می سوزد در آه


بعدها تاریخ می گوید که چشمانت چه کرد؟

با من تنها تر از ستارخان بی سپاه


موی من مانند یال اسب مغرورم سپید

روزگار من شبیه کتری چوپان سیاه


هرکسی بعد از تو من را دید گفت از رعد و برق

کنده ی پیر بلوطی سوخت نه یک مشت کاه


 کاروانی رد نشد تا یوسفی پیدا شود

یک نفر باید زلیخا را بیاندازد به چاه


 آدمیزادست و عشق و دل به هر کاری زدن

آدم ست و سیب خوردن، آدم است و اشتباه

نظرات 1 + ارسال نظر
آسمان تب دار شنبه 29 فروردین‌ماه سال 1394 ساعت 23:56

سلام جناب محراب گرامی.
بسیار زیبا بود شعر مربوطه...
موفق باشید و ایام ب کام...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد