ثبت است بر جریده عالم دوام ما

من دون کیشوتی مضحکم که بجای سرنیزه و کلاه خود مدادی در دست و قابلمه ای بر سر دارد! عکسی به یادگار از من بگیرید من انسان قرن بیست و یکم هستم!

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

من دون کیشوتی مضحکم که بجای سرنیزه و کلاه خود مدادی در دست و قابلمه ای بر سر دارد! عکسی به یادگار از من بگیرید من انسان قرن بیست و یکم هستم!

قلب ترک خورده

این قلب ترک خورده ی من بند به مو بود 

من عاشق او بودم و او عاشق "او" بود 

 

باشد که به عشقش برسد هیچ نگفتم 

یک عمر در این سینه غمش راز مگو بود 

 

من روی خوش زندگی ام را که ندیدم

هر روز دعا کرده ام ای کاش دو رو بود

 

عمر کم و بی همدم و غرق غم و بی تو 

چاقوی نداری همه دم زیر گلو بود 

 

من زیر سرم سنگ لحد بود و دلم خوش

که زیر سرش نرم شبیه پر قو بود

نظرات 1 + ارسال نظر
لیدا سه‌شنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 23:58

من عاشق او ماندم و او عاشق او شد...!
باور کنید شعراتون را خیلی دوست دارم. زیباست و حرف دل
سری هم به وبلاگ آقای مطهری بزنید.
motahariraad.blogfa.com

سلام دوست عزیزم
متشکرم
این نظر لطف شماست ک به شعرهای من لطف میبخشد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد