ثبت است بر جریده عالم دوام ما

من دون کیشوتی مضحکم که بجای سرنیزه و کلاه خود مدادی در دست و قابلمه ای بر سر دارد! عکسی به یادگار از من بگیرید من انسان قرن بیست و یکم هستم!

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

من دون کیشوتی مضحکم که بجای سرنیزه و کلاه خود مدادی در دست و قابلمه ای بر سر دارد! عکسی به یادگار از من بگیرید من انسان قرن بیست و یکم هستم!

جز عشق نیاموختی...

با من که به چشم تو گرفتارم و محتاج

حرفی بزن ای قلب مرا برده به تاراج

ای موی پریشان تو دریای خروشان

بگذار مرا غرق کند این شب موّاج

یک عمر دویدیم و به جایی نرسیدیم

یک آه کشیدیم و رسیدیم به معراج

ای کشته ی سوزانده ی بر باد سپرده

جز عشق نیاموختی از قصّه ی حلّاج

یک بار دگر کاش به ساحل برسانی

صندوقچه ای را که رها گشته در امواج

نظرات 2 + ارسال نظر
میلاد ج چهارشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 08:45 http://jammi.blogsky.com

با درود
خواندمت و لذت بردم. وبلاگ زیبا و خواندنی داری. امیدوارم همیشه در حال پیشرفت باشی.
خوشحال میشم به منم سر بزنی.
در ضمن خوشحال میشم با هم تبادل لینک داشته باشیم اگه مایل بودی در خدمتم
با سپاس

گلی در کویر دوشنبه 7 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 09:10 http://golidarkavir.blogsky.com

اشعارتان مثل همیشه زیباست.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد