ثبت است بر جریده عالم دوام ما

من دون کیشوتی مضحکم که بجای سرنیزه و کلاه خود مدادی در دست و قابلمه ای بر سر دارد! عکسی به یادگار از من بگیرید من انسان قرن بیست و یکم هستم!

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

من دون کیشوتی مضحکم که بجای سرنیزه و کلاه خود مدادی در دست و قابلمه ای بر سر دارد! عکسی به یادگار از من بگیرید من انسان قرن بیست و یکم هستم!

چشم وا کن !


چشم وا کن ! تا طلسم هرچه جادو بشکند!

لب گشای از هم که بازار هیاهو بشکند!

 

گیسوانت را بیفشان دختر دریا ! که موج

عرشه را همراه با سکان و پارو بشکند!

 

خوُد را بردار از سر ! باز کن از تن زره!

تا صف جنگاوران بازو به بازو بشکند!

 

هر چه محکم باشم اما یک نگاهت کافی است

تا که کوه طاقتم از هر دو زانو بشکند!

 

تا سلامت رد شوم یک دم بخوابان تیغ را!

بیم دارم در عبورم طاق ابرو بشکند!


احتمالش میرود روز قیامت ناگهان-

موقع وزن گناهانم ترازو بشکند !

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد