ثبت است بر جریده عالم دوام ما

من دون کیشوتی مضحکم که بجای سرنیزه و کلاه خود مدادی در دست و قابلمه ای بر سر دارد! عکسی به یادگار از من بگیرید من انسان قرن بیست و یکم هستم!

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

من دون کیشوتی مضحکم که بجای سرنیزه و کلاه خود مدادی در دست و قابلمه ای بر سر دارد! عکسی به یادگار از من بگیرید من انسان قرن بیست و یکم هستم!

چشمش ...

چشمش اگرچه مثل غزلهای ناب بود

چون شعر اعتراض لبش پر عتاب بود

معجون جنگ و صلح و سکوت و غرور و غم

بانوی نسل سومی انقلاب بود

مغرور بود، کار به امثال من نداشت

محجوب بود، گرچه کمی بد حجاب بود

با چشم می شنید، صدایم سکوت بود

با چشم حرف می زد، حاضر جواب بود

کابوس من ندیدن او بود و دیدنش

آنقدر خوب بود که انگار خواب بود
نظرات 1 + ارسال نظر
lida چهارشنبه 25 فروردین‌ماه سال 1395 ساعت 01:14

کابوس من ندیدن او بود و دیدنش
به دل مینشیند...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد