مطرب عشق : بحثی پیرامون استفاده حافظ از اصطلاحات موسیقی
پدیدآورنده: شهرستانی، حسن؛ حافظ، شمس الدین محمد بن محمد
نشریه: هنرنامه،: 4
هنرنامه - شماره٤ - پا‘یز١٣٧٨
مطربعشق،بحثیپیــــرامــوناستفــادهحــافظازاصطلاحـــات
موسیقی
مطربعشقعجبسازونواییدارد
نقشهر نغمه که زد راه به جایی دارد
عالم از ناله عشاق مبادا خالی
که خوشآهنگ و فرحبخش هوایی دارد
پیش درآمد:
هـدف ما در طرح ایـن مـوضـوع نه بحث ((مـوسیقی شعر)) است
که آن را در کتـاب خــوب و جـامع آقـای دکتـــر شفیعی کــدکنی
بــا همیــن نــام میبینیم و انــواع آن را همچــون: مــوسیقی
درونی، مــوسیقی بیـــرونی و مــوسیقی کنـاری به تفصیـل در آن
کتـــاب مشاهــده مـیکنیـم و نـه بحـث خـــاص ابــــزار و آلات
مـوسیقی و یا گـوشههـا و دستگـاههـا و... در دیـوان حـافظ است
که آن را نیــز در کتاب محققانه ((موسیقی و حافظ)) اثــر آقای
حسینعلی مـــلاح مـــلاحظه میکنیم، بـلـکه بیـــان ایـــن نـکته
است که هنــرمنـدان و هنــرپــژوهـان بـا ذوق مـا که از احساس
لطیف و انـدیشهای ظریف بـــرخـوردارنــد ابعاد دیگـــر متــون
ادبی (نظم و نثــر فـارسی) را مـورد عنـایت قــرار داده وجـوه
هنری آن را بازشناسد.
پیـام ایـن مقـاله ـ یـا دست کمآرزوی نگـارنــده ـ چنیـن
است.چنین باد
###
از جمله هنــرهـای حـافظ آن است که تکــرار یک مضمـون از
تنــوع و طراوت آن نمیکــاهــد و سخــن همچنــان در اوج لطافت و زیبایی است. گویی هـر بار مخاطب را در بـرابــر پیام تازهای
قرار میدهد، پیامی نشاطآور و طربانگیز.
سرود، نغمه، ساز و... دیگر واژههای رایج در دنیای موسیقی
به فــراوانی در غــزلهـای حـافظ دیـده میشود. ایـن واژههـا و
اصطلاحـات آن گـونه که نـویسنـده احصـا کــرده، نـود و شش بـار
در غــزالهای حافظ آمـده است.١ علاوه بــر آن گـاه دو یـا چنـد
اصطلاح را در یک بیت میبینیم که خـود بــر فــراوانی کـاربــرد
الفاظ میافزاید. مثل بیت زیر:
اول به بانگ نای و نی آرد به دل پیغام وی
وانگه به یک پیمانه من با من وفاداری کند
کـه در آن دو اصـطلاح ((نــــای)) و ((نـی)) آمـــده است.
و یا:
بنوش جام صبوحی به ناله دف و چنگ
ببوس غبغب ساقی به نغمه نی و عود
که در این بیت پنج لفظ ((دف))، ((چنگ))، ((نغمه))، ((نی)) و
((عود)) مشاهده میشود.
گـذشته از جنبه کمی و فـــراوانی واژههـا، حـافظ واژگـان
مـوسیقی را از چشمانـدازهای دیگــری که بــرخـاسته از انـدیشه
خــلاق و نگــاه ژرف او به هستی است نگــــریسته، روح و جــانی
دیگــر در کالبـد آنها دمیـده که خـود مـوجب خلق وجـوه تازه و
گــونـاگــونی از ایـن اصطلاحـات شده است; گــویی هنـــرمنــدی
است که جـوهــر کلمات را میشکافـد، خمیــرمـایه واژههـا را به
هـــر شکــل که میخــواهــد در میآورد و الفــاظ را دستمــایه
عــرضه آثار شگفت خـویش میسازد تا از گـل، گـل بیـافــرینـد و
چشم دل مــا بنــوازد و مشام جــانمـــان را عطرآگیـــن سازد.
استفــاده از واژههـــا و اصطلاحـــات علــوم و فنــون مختلف و
بهــرهگیــری از وجـوه گـوناگـون این الفاظ در میـان شاعــران
تـوانـای پـارسیگـو معمـول بــوده و هست. از اصطلاحـات علــومی
چــون مهنــدسی، نجــوم، طب و فلسفه تــا بــازیهــایی چــون:
شطرنج و گــوی و چــوگـان به گــونهای مجـازی و کنـایی مــورد
استفاده شاعـران قــرار گــرفته که واژگان موسیقی نیــز از آن جملهاند٢.
در این میان حافظ با خلاقیت تمام و به شیوهای هنــرمندانه
جنبههای ادبی و شاعــرانه این واژگـان را در غــزلهـای شیـوای
خـود عـــرضه میدارد و اعجـاب خـواننـده را بـــرمیانگیـــزد.
به نمونهها‘ی از کاربــرد علوم، فنون و هنــرهای گـوناگـون در
شعر فاخر حافظ بنگرید:
مهندسی و معماری:
طربسرای محبت کنون شود معمور
که طاق ابروی یار منش مهندس شد
###
روی خاکی و نم چشم مرا خوار مدار
چرخ فیروزه طربخانه ازین کهگل کرد
نجوم
زاخترم نظری سعد در ره است که دوش
میان ماه و رخ یار من مقابله بود
###
آسمانگو مفروش این عظمت کاندر عشق
خرمن مه به جوی خوشه پروین به دوجو
فلسفه:
ساقیا در گردش ساغر تعلل تا به چند
دور چون با عاشقان افتد تسلسل بایدش
نقاشی و صورتگری:
هر کو نکند فهمی زان کلک خیالانگیز
نقشش به حرام ار خود صورتگر چین باشد
###
خیال نقش تو در کارگاه دیده کشیدم
به صـورت تـو جمالی نه دیـدم و نه شنیـدمگـوی و چـوگـان: ای جوان سر و قد گویی بزن
پیش از آن کز قامت چوگان کنند
###
گر دست دهد در سر زلفین بازم
چون گری چه سرها که به چوگان تو بازم
اکنون در این مقال به سه وجه از وجوه استفاده هنـرمندانه
از اصطلاحات موسیقی میپردازیم:
١ـ وجه ادبی
جنبههـای شاعــرانه اصطلاحـات مـوسیقی در هیـات آرایههـای
ادبی چـون: ایهام، جنـاس، مــراعـات نظیــر و... به زیبـایی و
روانی در شعر حــافظ مشاهــده میشود که به اختصــار به ذکـــر
برخی از آنها میپردازیم:
الف ـ ایهام ٣
به دلیـل زیبـایی و جـذابیت ایـن صنعت و تــوانـایی شگفت
حـافظ در بکـارگیــری آن در شعر، شاهـد نمـونههـای بسیـاری از
کاربــرد ایهامی واژگان مـوسیقی در غــزلهـای حـافظ هستیم، به
گــونهای که واژههـا در ابیــات به درستی همه وجــوه خــود را
نشان میدهند:
دلم زپرده برون شد کجایی ای مطرب
بنال هان که ازین پرده کار ما بنواست٤
###
این مطرب از کجاست که ساز عراق ساخت
و آهنگ بازگشت به راه حجاز کرد٥
###
غزلیات عراقی است سرود حافظ
که شنید این ره دلسوز که فریاد نکرد٦
###
خدا را محتسب ما را به فریاد دف و نی بخش که ساز شرع از ایــن افسانه بیقـــانــون نخــواهــد شد٧
###
زهرهسازی خوش نمیسازد مگر عودش بسوخت
کس ندارد ذوق مستی میگساران را چه شد٨
###
تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی
گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش٩
###
دلم از پرده بشد حافظ خوشگوی کجاست
تا به قول و غزلش ساز و نوایی بکنیم١٠
ب ـ مراعات نظیر١١
اساسا رعـایت تنـاسب لازمه یک سخـن فـاخــر است. به همیـن
جهت مــراعات نظیــر را از جمله زیباتــریـن و ضــروریتــریـن
آرایههـای ادبی میداننـد. کمتــر شاعــری را میتـوان یـافت که
همخـوانی و هماهنگی را در کـلام خـود رعـایت نکــرده و از ایـن
صنعت ادبی بهره نبرده باشد.
به نمونههایی از مـراعات نظیـر که با استفاده از اصطلاحات
موسیقی در شعر حافظ آمده است اشاره میکنیم:
چو گل سوار شود بر هوا سلیمان وار
سحر که مرغ درآید به نغمه داوود
###
بنوش جام صبوحی به ناله دف و چنگ
ببوس غبغب ساقی به نغمه نی و عود
###
معاشری خوش و رودی بساز میخواهم
که درد خویش بگویم به ناله بم و زیر
###
فکند زمزمه عشق در حجاز و عراق
نوای بانگ غزلهای حافظ از شیراز ###
سرود مجلس جمشید گفتهاند این بود
که جام باده بیاور که جم نخواهد ماند
ج ـ جناس ١٢
حافظ از بــرخی واژگان موسیقی که به لحاظ لفظی و ظاهــری
شبیه به هم هستنــد جنـاسهــای زیبــایی به وجــود آورده است.
از آن جمله:
چنگ بنواز و به ساز ار نبود عود چه باک
آتشم عشق و دلم عود و تنم مجمرگیر
که در آن ((عود)) مصـرع اول یکی از آلات موسیقی و ((عود))
دوم مـــاده معطری است که بــــرای آشکـــار شدن بــوی خــوشش
آن را میسوزانند.
بسکه در پرده چنگ گفت سخن
ببرش موی تا نموید باز
در این بیت ((موی)) اول به معنی تا رچنگ و ((موی)) دوم در
کلمه ((نمــویــد)) به معنی نــاله و نـــالیــدن آمــده است.
مطرب از گفته حافظ غزلی نغز بخوان
تا بگویم که زعهد طربم یاد آمد
که دو لفظ ((مطرب)) و ((طرب)) دارای جناس اشتقاق هستند.
مطرب چه پرده ساخت که در پرده سماع
بر اهل وجد و حال درهای و هو ببست
که ((پـرده)) اول پـرده موسیقی و پـرده دوم به معنی حجاب
است.
و یا:
حافظ که ساز مطرب عشاق ساز کرد
خالی مباد عرصه این بزمگاه ازو
که واژهساز اول معنی ((ابزار موسیقی)) و ساز کردن به معنی
((پرداختن، سامان دادن)) بکار رفته است. ١ـ لف و نشر١٣
ای نور چشم مستان در عین انتظارم
چنگ حزین و جامی بنواز یا بگردان
چنگی را مینوازند و جام را میگردانند.
در مسجد و میخانه خیالت اگر افتد
محراب و کمانچه ز دو ابروی تو سازم
محراب و کمانچه به تـرتیب به مسجد و میخانه بـر میگـردد.
به شعر حافظ شیراز میرقصند و مینازند
سیه چشمان کشمیری و ترکان سمرقندی
سیهچشمان کشمیر میرقصند و ترکان سمرقندی مینازند.
٢ـ وجه تصویری
حـافظ بـا استفـاده از واژگـان مــوسیقی همچــون دیگـــر
اصطلاحات به خلـق صحنههـا و تصـویــرهـای زیبـا و خیـالانگیــز
میپــردازد. دریـافت نقـاشیهـا و صحنهآرا‘یهـای حـافظ در ایـن
باب نیازمند تامل و تخیل هنرمندانه است.
این تصویرها که به کمک اصطلاحات موسیقی خلق
میشود، در وجوه شاعرانه نیز حضور دارد اما برای جلوگیـری
از تکــرار ابیات و نیــز رعایت اختصـار به نمـونههـایی اشاره
میشود که در فصل دیگر نیامده است.
نگاه کنید به صحنهها و تصویـرهای هــر یک از زیبای ابیات
زیر:
رقصیدن سرو و حالت گل
بیصوت هزار خوش نباشد
###
گوشم همه بر قول نی و نغمه چنگ است
چشمم همه بر لعل لب و گردش جام است
###
در سماع آی و زسر خرقه برانداز و برقص
ورنه با گوشه رو و خرقه ما در سرگیر
### من که قول ناصحان را خواندمی قول رباب
گوشمالی دیدم از هجران که اینم پندبس
###
چو لطف باده کند جلوه در رخ ساقی
زعاشقان به سرود و ترانه یاد آرید
###
جوانی باز میآرد بیادم
سماع چنگ و دستافشان ساقی
###
میده که سر به گوش من آورد چنگ و گفت
خوش بگذران و بشنو ازین پیر منحنی
###
چشمم به روی ساقی و گوشم به قول چنگ
فالی به چشم و گوش در این باب میزدم
###
همچو چنگ ار به کناری ندهی کام دلم
از لب خویش چو نی یک نفسی بنوازم
###
بر سر تربت من با میو مطرب بنشین
تا به بویت زلحد رقص کنان برخیزم
###
من به خیال زاهدی گوشهنشین و طرفه آنک
مغبچهای زهر طرف میزندم به چنگ و دف
٣ـ موسیقی عرشی١٤
این نوع موسیقی نوای قــرآن کــریم را تداعی میکند نوا‘ی
که جان را به وجد میآورد و دل را میلرزاند.
انما المومنون الذین اذا ذکرا... وجلت قلوبهم و اذا تلیت
علیهم آیـــاته زادتهم ایمـــانـــا و علی ربهم یتــوکـلــون.
مـومنان آن کسانانـد که چـون خـدا یـاد شود دلهـایشان بلــرزد
و چون آیات او بـر آنان خوانده شود بــر ایمانشان بیفــزاید و بر پروردگارش توکل کنند.٨
پس شگفت نیست اگـــر چنیـن نـوایی مسیح را در فلک چهـارم
به رقص آورد:
در آسمان نه عجب گر به گفته حافظ
سرود زهره بهر قص آورد مسیحا را
میدانیم که حافظ به شیـوههای گـوناگـون و عبـارات متنـوع
در جــایجــای دیــوان خــود مخــاطبــان را به چنــان نشاط و
هیجـــانـی در مـیآورد کـه ((دست افشان غـــــزل خــواننــد و
پاکـوبان سرافشاننـد)). ایـن هیجـان و جـوش و خــروش نه تنهـا
در خـاکیـان که در افـلاکیـان و قـدسیـان نیــز مشاهـده میشود.
صبحدم از عرش میآمد خروشی عقل گفت
قدسیان گویی که شعر حافظ ازبر میکنند
اما در این مقال همـانگـونه که گفته شد تنهـا ابیـاتی را
بـــرگـــزیــدهایم که حـاوی اصطلاحـات مــوسیقی است بـا ایــن
تـذکـار که در اینجـا حـافظ به مـوسیقی از منظر ملکــوت عـالم
مینگرد.
به نمـونههایی از آن تـوجه میکنیم و با همین ابیات مقاله
را به پایان میبریم:
چه ساز بود که در پرده میزد آن مطرب
که رفت عمر و هنوزم دماغ پرزهواست
###
مطرب عشق عجب ساز و نوایی دارد
نقش هر نغمه که زد راه به جایی دارد
###
عالم از ناله عشاق مبادا خالی
که خوشآهنگ و فرحبخش هوایی دارد
###
غزلیات عراقی است سرود حافظ
که شنید این ره دلسوز که فریاد نکرد
###
مطرب بساز پرده که کس بیاجل نمرد وان کو نه این ترانه سراید خطا کند
###
حدیث عشق که از حرف و صوت مستغنی است
به ناله دف و نی در خروش و ولوله بود
###
ما می به بانگ چنگ نه امروز میکشیم
بس دور شد که گنبد چرخ این صدا شنید
###
رباب و چنگ به بانگ بلند میگویند
که گوش هوش به پیغام اهل راز کنید
###
غزلسرایی ناهید صرفهای نبرد
در آن مقام که حافظ برآورد آواز
###
زبور عشقنوازی نه کار هر مرغی است
بیا و نوگل این بلبل غزلخوان باش
###
در زوایای طربخانه جمشید فلک
ارغنون ساز کند زهره به آهنگ سماع
###
گر ازین دست زند مطرب مجلس ره عشق
شعر حافظ ببرد وقت سماع از هوشم
###
مطرب کجاست تا همه محصول زهد و علم
در کار چنگ و بربط و آواز نی کنم
###
تا همه خلوتیان جام صبوحی گیرند
چنگ صبحی به در پیر مناجات بریم
###
سرود مجلست اکنون فلک به رقص آرد
که شعر حافظ شیرین سخن ترانه تست
جرعه جام بر این تخت روان افشانم
غلغل چنگ در این گنبد مینا فکنم
بلبل زشاخ سرو به گلبانگ پهلوی
میخواند دوش درس مقامات معنوی
پینوشتها:
١. نگارنده در اثر مستقلی به موضوع ((طراوت و تکـرارد در
غــزلهای حافظ)) پــرداخته و در بخشی از آن اثــر تمـامی ایـن
موارد را آورده است.
٢. برای نمونه نگاه کنید به ابیات زیر:
نه فلک از دیده عماریش کرد
زهره و مه مشعلهداریش کرد
((نظامی))
شاد باش ای عشق خوش سودای ما
ای طبیب جمله علتهای ما
ای دوای نخوت و ناموس ما
ای تو افلاطون و جالینوس ما
((مولوی))
از اسب پیاده شو بر نعت زمین رخ نه
زیر پیپیلش بین شه مات شده نعمان
((خاقانی))
این شکسته چنگ بیقانون
رام چنگ چنگی شوریده رنگ پیر
گاه گویی خواب میبیند
((اخوان ثالث))
٣. ایهام: به کار بــردن لفظی که دو معنای نــزدیک و دور
داشته باشد.
٤. در ایـن بیت ((نبــوا)) دارای ایهـام است. هم به معنی
((بهسامـان)) به کـار رفته و هم ((نـوا))ی مـوسیقی را تــداعی میکند.
٥. در این بیت هر دو ترکیب ((ساز عـراق ساختن)) و ((آهنگ
حجـاز کـــردن)) دارای ایهـام است که هم عـــزم و آهنگ سفـــر
کـــردن به سرزمینهـای عـــراق و حجـاز را تـداعی میکنـد و هم
((عراق)) و ((حجاز)) گوشههای موسیقی است.
٦. کلمه ((عراقی)) ایهام دارد. ((عراقی)) همنام شاعر و عارف
بـــزرگ قــــرن هفتم هجــــری است و هم گــوشهای از مــوسیقی
سنتی.
٧. ((قانـون)) نیــز در این بیت دارای ایهام است. یکی به
معنی ((مقــررات)) و بخصـوص در کنـار تـــرکیب ((ساز شرع)) به
معنی ((قـــانــون شریعت))، و دیگــــری به معنی یـکـی از آلات
موسیقی است.
٨. کلمه ((عود)) نیز در این بیت ایهام دارد. یکی به معنی
مـاده خـوشبـویی که آن را میسوزاننــد تـا دود یـا بخـار معطر
پـــراکنــده زد و دیگـــری به معنی یکی از آلات مــوسیقی است.
٩. وجـوه ایهـامی ((پــرده)) نیـــز مشخص است، پـــرده اول به
معنی حجاب و پرده دوم اصطلاح موسیقی است.
١٠. در این بیت ((پرده)) و ساز و نوا کردن هر دو ایهام دارند.
به وجوه پـرده قبلا" اشاره شد. ((ساز و نوا کــردن)) علاوه بــر
اصطلاحـــات مــوسیقی، حـــالت شادمـــانـی و آسایش را القـــا
میکند.
١١. مراعات نظیر: بکار بردن واژهها و الفاظی که به نحوی با
هم تناسب دارند.
١٢. جناس: به کار بردن دو یا چند لفظ که از جهاتی شبیه به
هم هستند ولی در معنی متفاتاند.
١٣. لف و نشر: آوردن دو یا چنـد واژه در بخشی از کـلام که
توضیح آنها در بخش دیگر آمده است.
١٤. انتخاب تــرکیب ((موسیقی عــرشی)) بــرای بیان نـوعی
موسیقی بالنده، قدسی و ملکوتی است.
١٥. سوره انفال، آیه ٤ (با استفاده از ترجمه استاد فقید دکترسیدجلالالدین مجتبوی