کاش می شد طلوع می کردی
با من از نو شروع می کردی
خنده ات دلنشین صدایت گرم
مثل خورشید دست هایت گرم
بی تو آینه صد غزل غم داشت
به نگاهت نیاز مبرم داشت
گرچه از غربت و سفر خواندی
خوب می شد اگر که می ماندی
دلم آیینه بود چشم تو را
و فقط می سرود چشم تو را
بی نگاهت غروب خواهم کرد
در دل شب رسوب خواهم کرد
چشم خوبت هوای ما را داشت
مرهم زخم های ما را داشت
دیدم او را که خسته تن می رفت
پیش چشمم تمام من می رفت
... و تقدیم تو باد
خیلی کیف کردم وقتی خوندم شعرتونو هنوزم احساس جریان داره!
کاش می شد واقعآ!
زیبا بود و ستودنی
اوووووووووووووووووووووو قشنگه خیلی نازه
سلام روزتون بخیر
هم فامیلیم که هستیم
خیلی خوشحالم که شعرتون را خواندم
موفق و پایدار باشید