دریاست! با غرور صدا میزند بیا
میخواهمش دوباره و میخواهد او مرا
دستانِ باد گُم شده در گیسوانِ من
نجوای آب کرده مرا از خودم جدا
من با هراس میروم و تاب میخورم
با موجهای سرکشِ او که رسیده تا...
من گوش میدهم که ازو بشنوم: نرو
او گوش میدهد که ز من بشنود: بیا
میخوانَدم به زمزمهی عاشقانهای
بر شانهها و سینهی او میشوم رها
تا موجهای مست کجا را نشان کنند
چشمِ من است یا لب من؟ گونههام یا...!
سردم شدهست، گرمْ مرا در برَت بگیر
بر من بپیچ نرم و ببَر تا به ناکجا
گیسوی آب ریخته بر گیسوانِ من
از هوش رفتهام که تو را میزنم صدا
مدتها بود میخواستم وبلاگمو آب و جارو کنم،امشب فرصتش پبدا شد، نظراتی که زیر مطالبم بود رو میخوندم و به ادرس وبلاگها سر میزدم، تا اینجا شما تنها کسی هستین که وبلاگتون فعاله و به روز شده
(از وبلاگ خانه لیمویی اومدم)
سلام
لطف کردید