ثبت است بر جریده عالم دوام ما

من دون کیشوتی مضحکم که بجای سرنیزه و کلاه خود مدادی در دست و قابلمه ای بر سر دارد! عکسی به یادگار از من بگیرید من انسان قرن بیست و یکم هستم!

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

من دون کیشوتی مضحکم که بجای سرنیزه و کلاه خود مدادی در دست و قابلمه ای بر سر دارد! عکسی به یادگار از من بگیرید من انسان قرن بیست و یکم هستم!

بهانه

برای خسته نشستن بهانه می خواهم 

درخت تشنه ام اما جوانه می خواهم 

تو ... خلوت شب های درد هستی باش 

من از سکوت نگاهت ترانه می خواهم 

شبیه پنجره ها باغ را خلاصه مکن 

حضور باغچه را بی کرانه می خواهم  

برای هر که صمیمی برای هر که صبور 

تورا بزرگترین آشیانه می خواهم 

تو دشت آبی پرواز را نمی بینی 

تورا رها شده بی آب و دانه می خواهم 

اگر سفر کنی از غربت همیشگیت 

قسم به درد که هرگز تورا نمی خواهم 

دعا کنید که عادت کنم به تنهایی 

دعا کنید غمی جاودانه می خواهم 

 

 

... و تقدیم تو باد

نظرات 2 + ارسال نظر
فاءزه یکشنبه 17 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:34

سلام خسته نباشید
خیلی حظ بردم از شعرتون
خیلی ناز نوشتید

مهناز افشار دوشنبه 18 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:40

دوست شاعر جای اون نقطه چین 2 هجا کم است که وزن شعر را بر هم می زند.لطفاٌ تصحیح نمایید.
طبعتان لطیف است ذوقتان ستودنی.
موفق و بر دوام باشید.

سلام ممنونم از اینکه به وبلاگ من سر زدید و نظر گذاشتید
بله شما درست موشتید اما خودم نقطه چین گذاشتم چون می خواستم جاش کلمه مناسبتری جاش بزارم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد