برای خسته نشستن بهانه می خواهم
درخت تشنه ام اما جوانه می خواهم
تو ... خلوت شب های درد هستی باش
من از سکوت نگاهت ترانه می خواهم
شبیه پنجره ها باغ را خلاصه مکن
حضور باغچه را بی کرانه می خواهم
برای هر که صمیمی برای هر که صبور
تورا بزرگترین آشیانه می خواهم
تو دشت آبی پرواز را نمی بینی
تورا رها شده بی آب و دانه می خواهم
اگر سفر کنی از غربت همیشگیت
قسم به درد که هرگز تورا نمی خواهم
دعا کنید که عادت کنم به تنهایی
دعا کنید غمی جاودانه می خواهم
... و تقدیم تو باد
سلام خسته نباشید
خیلی حظ بردم از شعرتون
خیلی ناز نوشتید
دوست شاعر جای اون نقطه چین 2 هجا کم است که وزن شعر را بر هم می زند.لطفاٌ تصحیح نمایید.
طبعتان لطیف است ذوقتان ستودنی.
موفق و بر دوام باشید.
سلام ممنونم از اینکه به وبلاگ من سر زدید و نظر گذاشتید
بله شما درست موشتید اما خودم نقطه چین گذاشتم چون می خواستم جاش کلمه مناسبتری جاش بزارم.