ثبت است بر جریده عالم دوام ما

من دون کیشوتی مضحکم که بجای سرنیزه و کلاه خود مدادی در دست و قابلمه ای بر سر دارد! عکسی به یادگار از من بگیرید من انسان قرن بیست و یکم هستم!

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

من دون کیشوتی مضحکم که بجای سرنیزه و کلاه خود مدادی در دست و قابلمه ای بر سر دارد! عکسی به یادگار از من بگیرید من انسان قرن بیست و یکم هستم!

آتش می

دعا کن آتش می در بگیرد 

جنون جان مرا در بر بگیرد 

مرا زندان تن کرده است دل ریش 

جنون کو تا مرا برهاند از خویش 

کجایی ای جنونم ای جنونم؟ 

شکست افتاده در سقف و ستونم 

کجایی ای من از من رمیده 

بچرخانم چو تیغ آب دیده 

رهی دارم که پایانش عدم نیست 

اگر عالم شود شمشیر غم نیست 

مبین آیینه رازم شکسته است 

صدایم مرده و سازم شکسته است  

دلم را تکه ای عرش برین کن 

مرا سرشاراز نور یقین کن.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد