ثبت است بر جریده عالم دوام ما

من دون کیشوتی مضحکم که بجای سرنیزه و کلاه خود مدادی در دست و قابلمه ای بر سر دارد! عکسی به یادگار از من بگیرید من انسان قرن بیست و یکم هستم!

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

من دون کیشوتی مضحکم که بجای سرنیزه و کلاه خود مدادی در دست و قابلمه ای بر سر دارد! عکسی به یادگار از من بگیرید من انسان قرن بیست و یکم هستم!

هر آینه

ی آینه هر آینه مبهوت لب تو

در من زده شد آتش باروت لب تو

از شاخه ی بالای تو شاید که بچینم

یک بوسه ی آمیخته با توت لب تو

 در صورت شیرین تو مبهوت نشستم

تا سیر کندچشم مرا قوت لب تو

باز آی که از تشنگی ام باز رهانی

ای خضر دلم تشنه ی یاقوت لب تو*

یک عمر نشستیم سر درس نگاهت

امروز چنانیم  که مشروط لب تو

* * * 

 

*:"عقیق در دهن تشنه کار آب کند"

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد