ثبت است بر جریده عالم دوام ما

من دون کیشوتی مضحکم که بجای سرنیزه و کلاه خود مدادی در دست و قابلمه ای بر سر دارد! عکسی به یادگار از من بگیرید من انسان قرن بیست و یکم هستم!

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

من دون کیشوتی مضحکم که بجای سرنیزه و کلاه خود مدادی در دست و قابلمه ای بر سر دارد! عکسی به یادگار از من بگیرید من انسان قرن بیست و یکم هستم!

مهدی اخوان ثالث

فاصدک هان چه خبر آوردی؟ از کجا وز که خبر آوردی؟ 

خوش خبر باشی اما اما 

گرد بام و در من بی ثمر میگردی 

انتظار خبری نیست مرا 

نه ز یاری نه ز دیار و دیاری باری 

برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس 

برو آنجا که تو را منتظرند 

قاصدک در دل من همه کورند و کردن 

دست بردار از این در وطن خویش غریق 

قاصد تجربه های همه تلخ با دلم می گوید 

که دروغی تو دروغ، که فریبی تو فریب 

قاصدک هان ولی، راستی آیا رفتی با باد 

با توام آی! کجا رفتی آی! 

راستی آیا جای خبری  هست هنوز؟

مانده خاکستر گرمی جایی؟

در اجاقی؟ طمع شعله نمی بندم

اندک شرری هست هنوز

قاصدک، ابرهای همه عالم شب  و روز

در دلم می گریند

نظرات 1 + ارسال نظر
الیا دوشنبه 24 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 16:56

قشنگ بود ممنون
چرا ما از نظر روحی محتاج دیگرانیم؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد