ثبت است بر جریده عالم دوام ما

من دون کیشوتی مضحکم که بجای سرنیزه و کلاه خود مدادی در دست و قابلمه ای بر سر دارد! عکسی به یادگار از من بگیرید من انسان قرن بیست و یکم هستم!

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

من دون کیشوتی مضحکم که بجای سرنیزه و کلاه خود مدادی در دست و قابلمه ای بر سر دارد! عکسی به یادگار از من بگیرید من انسان قرن بیست و یکم هستم!

در دل من قصر داری

دوستت دارم پریشان‌، شانه می‌خواهی چه کار؟  
 
 
دام بگذاری اسیرم‌، دانه می‌خواهی چه کار؟   
  

تا ابد دور تو می‌گردم‌، بسوزان. عشق کن‌ 
 
ای که شاعر سوختی‌، پروانه می‌خواهی چه کار؟ 
    
مُردم از بس شهر را گشتم یکی عاقل نبود  

راستی تو این همه دیوانه می‌خواهی چه کار؟   
   
 
مثل من آواره شو از چاردیواری درآ!      
 
در دل من قصر داری‌، خانه می‌خواهی چه کار؟ 
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد