ثبت است بر جریده عالم دوام ما

من دون کیشوتی مضحکم که بجای سرنیزه و کلاه خود مدادی در دست و قابلمه ای بر سر دارد! عکسی به یادگار از من بگیرید من انسان قرن بیست و یکم هستم!

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

من دون کیشوتی مضحکم که بجای سرنیزه و کلاه خود مدادی در دست و قابلمه ای بر سر دارد! عکسی به یادگار از من بگیرید من انسان قرن بیست و یکم هستم!

قلب من

شیشه ای میشکند...

یک نفر میپرسد که چرا شیشه شکست ؟

یک نفر میگوید شایداین رفع بلاست ،

دیگری میگوید شیشه راباد شکست ،

دل من سخت شکست

هیچ کس هیچ نگفت

غصه ام را نشنید،

از خودم میپرسم


ارزش قلب من از شیشه پنجره هم کمتر بود ؟!

نظرات 2 + ارسال نظر
صمیمی یکشنبه 7 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 00:49

سلام آقای کمالی
متن بالایی تون هم قشنگ بود
آره واقعا گاهی وقت ها هیچ کس صدای شکستن قلب آدم رو نمیشنوه
بلبلم لیک چو گل عهد ببندد با زاغ
من دگر با چه دلی لب به سخن باز کنم(سایه)

چهاردولی شنبه 13 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 18:03 http://neylabakk.blogfa.com

با عرض سلام وارادت از شعرتون لذت بردم عالی بود

سلام دوست خوب و شاعرم
ممنون که به وبلاگم سر زدید
موفق و پاینده باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد