...با دوستام با کلی ذوق شوق پاشدیم رفتیم نمایشگاه! ( چه می دونستم امسال قراره انقدر سطح نمایشگاه پایین باشه! وگرنه ذوقم فرو کش میکرد!) آخه منو و پارسا که خودمون یه ستون نمایشگاهیم! هر سال می ریم کلی عناوین جدید می بینیم و می خریم و حالشو می بریم............دیگه والا چه می دونستیم امسال از عناوین جدید که خبری نخواهد بود که هیچ همون عناوینی که پارسالم بود دیگه نیست!!!!!!! چی؟ متوجه نشدین چی می گم؟ باشه الان براتون کامل توضیح میدم : اول که رفتیم نشر ویدا...............نشر ویدا پارسال اومد مجموعه کتاب های خاطرات خون آشام رو برای اولین بار توی ایران چاپ کرد! ( بله بله همون The Vampire Diaries که سریالشم خیلی پرطرفداره!) منم خب چون سریالشو ندیده بودم هنوز سه جلد اولشو خریدم گفتم اگه خوشم اومد که خب سال دیگه (یعنی امسال!) میام بقیه ی جلدهاشو هم می خرم! که خب شکر خدا ما خوندیم و خیلی هم خوشمون اومد و گفتیم امسال دیگه بریم بقیه جلدهاشو هم بخریم از نمایشگاه.................رفتیم غرفه ی نشر ویدا هر چی نگاه کردم دیدم خاطرات خون آشامی وجود نداره که!!!! میگم خانم مجموعه ی خاطرات خون آشام کجاس پس؟ میگه جلد هفتمش هنوز از ارشاد مجوز نگرفته! میگم خانم جلد هفتمشو نمی خوام! همون 6 جلدی که پارسال منتشر کرده بودین کجاس؟ میگه نداریم اونا رو!!!!! میگم کتابهایی که خودتون منتشر کردین رو ندارین؟؟؟؟؟؟ میگه داشتن که داریم ولی به دلیل مشکلات فنی!!!!!!! نمی تونیم بفروشیم!!!!!.................تو رو خدا جلمه رو ببین! به دلیل مشکلات فنی!!!!!!!!!! لااقل مرد باش بگو بابا ارشاد نمیزاره همون 6 جلد اولشم بفروشیم!.................البته از اونجایی که وقتی من یه تصمیمی بگیرم هر چی بیشتر جلوم سنگ بندازن تو انجام اون تصمیم مصمم تر می شم بعد از نمایشگاه با فری جون رفتم شهر کتاب نیاوران اون سه جلد باقی مونده رو هم خریدم تا مشت محکمی باشه توی دهان آمریکای جهان خوار!!!!!!! (البته جلد هفتم که هنوز مجوز چاپ نگرفته و جلدهای هشتم تا دهم هم که قراره تا پایان سال 2012 تو آمریکا منتشر بشه!)................(نشر ویدا فقط چند تا جلد جدید از مجموعه کتاب های "Fear Street" چاپ کرده بود که خریدیم)...................پس این شد اولین ضد حال!..........البته یه ضد حال دیگه هم از نشر ویدا خوردیم که اون در واقع تقصیر خودمون بود! حالا در انتهای پست میگم چی شد!.......................از اونرم کلی گشتیم دنبال نشر پلیکان تا غرفشو پیدا کردیم دیدیم به به ماشالله! این یکی دیگه زد رو دست نشر ویدا! محض رضای خدا یه دونه عنوان جدید هم منتشر نکرده بودن..............همش همون پارسالی ها بود................خسته نباشن واقعا"!...................اینم دومین ضد حال!...................گفتم خب اشکالی نداره هر چی اینجا کمتر خرج کنم بیشتر پول برای خریدن مجموعه کتاب های Twilight خواهم داشت! (یه مجموعه ی چهار جلدیه که تقریبا" حدود 50 هزار تومن قیمتشه!) بله همون Twilight که فیلماش هم خیلی پرفروشه!............از اونجا تلک تلک تلک کوبیدیم رفتیم سالن ناشران عمومی که نشر "در دانش بهمن" رو پیدا کنیم که کتاب های Twilight رو بخریم ازش! رفتیم اونجا رسیدیم به غرفشون می بینم غرفه انگار از جنگ جهانی دوم برگشته! یه جلد Twilight این ور افتاده............یه جلد اون ور افتاده! میگم خانم مگه Twilight چهار جلد نیست؟ پس بقیه ی جلد ها کو؟ میگه والا جلد دومش رو که دیگه ارشاد بهمون اجازه ی پخششو نداد (باز خوبه انقدر مرد بود که راستشو بگه! مثل اون یکی نگفت به دلیل مشکل فنی نمی فروشیم!!!!!!!!) جلد چهارمشم که تموم کردیم! شما جلد اول و سومش رو بخر! میگم اخه جلد دومش وقتی نیست من جلد سومشو بخرم که چی بشه؟؟؟؟؟؟؟..............هیچی دیگه بالاخره همون جلد اولشو خریدم فقط! تا ببینم اصلا" خوشم میاد ازش؟ اگه خوشم اومد بعدا" عزای تهیه ی بقیه جلدهاشم می گیرم!!!!!...............خب اینم که از سومین ضد حال!...................فقط میشه گفت نشر کیمیا بود که مثل سالهای اخیر امسالم با انتشار عناوین جدیدی از "آگاتاکریستی" ما رو بسی خشنود کرد!............امسال که خداییش ترکونده بود انقدر کتاب جدید از "آگاتاکریستی" چاپ کرده بود...........اتفاقا" امسالم توی غرفه ی نشر کیمیا اتفاقی مشابه همون اتفاقی که سال گذشته رخ داده بوده برام افتاد! ( توی آرشیوم بگردین پست ویژه ی نمایشگاه پارسال رو پیدا کنین بخونین خودتون می فهمین پارسال چه اتفاقی افتاد!)............... امسال هم عین پارسال شد! یعنی این فروشندگان غرفه وقتی دیدن من چه جوری براشون کلیه ی کتابهای "آگاتاکریستی" که توی غرفشون هست رو دارم تشریح می کنم گفتن شما با مدیر غرفمون همون اقایی که پیراهن آبی تنشه صحبت کنین که انشالله سال آینده توی غرفمون از حضور شما بتونیم استفاده کنیم..................منم گفتم والا من دانشجو تشریف دارم نمی تونم ده روز زندگیمو تعطیل کنم بیام وایسم اینجا!...........کلی متاثر شد بنده ی خدا! من خودم فهمیدم!.................... چهارده جلد کتاب از نشر "کیمیا" خریدم! اتفاقا" پارسا هم دقیقا" همونایی که من خریدم رو خرید! قیافه ی فروشندگان غرفه دیدنی بود! اینجوری شده بودن : گفتن ما چهار تا بازدید کننده مثل شما در طول نمایشگاه داشته باشیم برامون کافیه!..............کلی هم ازم تشکر کردن بابت توضیحات خوب و جامع و شامل و کاملی که راجع به کتب منتشر شده توسط انتشاراتشون بهشون دادم!.................خداییش خوب شد از این یه انتشارات ضد حال نخوردیم! اجرشون با حضرت معصومه!!!!!................بعدشم رفتیم نشر پیدایش...............یه کتابی توجه منو به خودش جلب کرد! در واقع عنوان کتاب و طراحی جلدش جذاب بود! ولی تا حالا اسم نویسندشو نشنیده بودم و در واقع اصلا" تا حالا از نشر پیدایش کتابی نخریده بودم.............خب خیلی کم چنین اتفاقاتی برای کسی مثل من یا امثال من که به کتاب عشق می ورزن می افته! یعنی افرادی مثل من ( کمتر از 10% از بازدید کنندگان عزیز نمایشگاه کتاب رو عرض می کنم!) از قبل خودشون می دونن دارن دنبال چی می رن! اسم کتابو می دونن اسم نویسنده رو می دونن آثار دیگه ای از اون نویسنده رو قبلا" خوندن اسم ناشر رو می دونن..............برای همین میگم که امسال از نمایشگاه اصلا" راضی نبودم! چون همه ی این معادلات از پیش تعیین شده ی منو بهم زد!..............اگه شما بری از اون طیف اکثریتی که یه کتابم (کتاب غیر درسی!) تو عمرشون مطالعه نکردن و به صرف هایدا و هایلا و آیلا و رانی و دلستر و چیپیس و پفک و لواشک و لاس و لیس و ..............هر سال تشریف میارن نمایشگاه سطح کیفی نمایشگاه امسال رو بپرسی خب اونا قطعا" بهتون میگن سطح خیلی خوبی داشت..............خب راستم میگن! چون بساط لاس و لیس و خورد خوراک اونا که مثل همیشه پابرجا بود!.................ولی خب اگه از افرادی مثل من که فقط به صرف "کتاب" میرن نمایشگاه بپرسی قطعا" بهتون میگن سطح نمایشگاه امسال خیلی پایین بود!.................اوه اصلا" رشته ی کلاممو گم کردم! چی داشتم می گفتم؟ آها داشتم می گفتم که رفتیم نشر پیدایش و ظاهر یه کتابی ما رو جذب کرد.........ولی خب چون اطلاع خاصی هم ازش نداشتم مردد بودم در خریدش!...............خب حالا در این جور موارد یه نفر که اهل کتاب باشه چی کار می کنه؟؟؟..............ظرف سی ثانیه می تونه بفهمه که کتاب چه جوریاس! آخه کتاب با شما حرف میزنه! به شرطی که زبونشو بلد باشین!...........فقط کافیه پشت کتاب رو بیارین...........اکثر کتاب ها پشت جلدشون یه خلاصه ای از کتاب یا نویسنده ی کتاب می نویسن که خیلی بهتون کمک می کنه! بعدشم کافیه برین صفحات اول کتاب و پیشگفتار و یا مقدمه ی کتاب رو نگاه کنین اونجا هم قطعا" توضیحات خوبی بهتون میده............البته تیراژ کتاب و تعداد دفعاتی که یه کتاب تجدید چاپ شده هم به شما به میزان محبوبیت کتاب رو نشون میده..............یعنی شما در کمتر از سی ثانیه می فهمین که کتاب مورد نظر چند مرده حلاجه!!!!!..................البته اگه یه مقدار بخوایین از سی ثانیه تعلل پاتونو فراتر بزارین می تونین یه صفحه ی کتاب رو به صورت دلخواه باز کنین و چند خطشو بخونین تا سبک نگارش نویسنده هم دستتون بیاد!.................و خب با بررسی هایی که انجام دادم تصمیم گرفتم که کتاب رو بخرم! ( پارسا هم خریدش! کلا" من هر چی می خرم اونم همونو می خره! در زمینه ی کتاب عرض می کنم البته!).......................خب دیگه سرتونو درد اوردم! خیلی نوشتم! اینم یه جمله تقدیم به ملت چیپس و پفک خور و همیشه در صحنه ی نمایشگاه که محض رضای خدا یه جلد کتاب هم از نمایشگاه نمی خرن! حاضرن صد جور آشغال تو شکم کارد خوردشون بریزن ولی یه کتاب نخرن با پولشون! بدبخت آخه اونی که میریزی تو شکمتو که دو دقیقه بعدش میری دستشویی تخلیش می کنی..............یعنی ارزش کتاب قد شکمت هم نیست؟؟؟؟؟؟ کتاب تنها چیزیه که ارزشش از اسکناس هم بیشتره! چون تورم باعث میشه که 5 سال دیگه همین اسکناسی که امروز ارزش 10 هزار تومن رو داره ارزش ده تا تک تومنی رو داشته باشه!( مثال میزنم ها!) ولی کتاب هرگز از ارزشش کم نمیشه................نه تنها کم نمیشه............بلکه یه وقتایی به لطف وزارت ارشاد از تجدید چاپش هم جلوگیری میشه و در نتیجه کلی هم کم یاب و با ارزش میشه!!!! پس هرگز شما نمی تونین جایگزینی برای کتاب پیدا کنین.........حتی امروز هم که شما می تونین به راحتی یه تبلت بخرین و فایل های PDF رو بریزین روش و کتاب هاتونو اونجوری مطالعه کنین بازم می بینین که کتاب همچنان جایگاه خودشو داره! یعنی من متعقدم که کتاب تنها چیزیه که بشریت هرگز جایگزینی براش پیدا نخواهد کرد! تنها چیزی که تاریخ انقضا نداره................تنها چیزی که تموم شدنی نیست.............اصلا" شما فرض کن که مثل من بری همش کتاب های رمان بخری! اصلا" نه علمی بخوای بخونی نه تاریخی نه فرهنگی نه............... شما بی ارزش ترین کتاب ها رو هم اگه نگاه کنین قطعا" یه ویراستار داره! خب این ویراستار کارش چیه؟ کارش اینکه درست جمله بندی کنه! کارش اینکه یه دونه غلط املایی توی متن نباشه! یعنی شما بی ارزش ترین کتاب ها رو هم اگه مطالعه کنین حداقلش اینه که دیگه هیچ وقت وقتی یه متن رو می نویسین توش صد تا غلط املایی نخواهین داشت! حداقلش اینه که یاد می گیرین درست جلمه بندی کنین! حتی کتاب به شما درست حرف زدن رو هم یاد میده!
اسدالله آقا جانی میگه :
هر ملتی که نخواند محکوم به فناست!
آری این است که ملت من محکوم به فناست..................
اینم تصویری از کل 22 جلد کتابی که دیروز خریدم : بالغ بر صد هزار تومن شد............حیف که بیشتر نداشتم! وگرنه یه میلیون تومن می خریدم.......... آهان راستی گفتم که تو غرفه ی نشر ویدا یه ضد حال دیگه هم خوردیم؟ اونم این بود : فهمیدین چی شد؟
جفتشون یکی هستن در واقع! پارسال کتاب هوادار مرموز رو از نشر پلیکان خریدم............امسال رفتم همون کتاب رو با عنوان "تحسین گر مرموز" از نشر ویدا خریدم...........انقدر اعصابم سر نبودن مجموعه ی خاطرات خون آشام تو غرفه ی ویدا خورد شده بود که اصلا" حواسم به این اشتباه نبود............مهم نیست!
سلام
مطالب وبلاگتان را خواندم زیبا بود
من لینکتان کردم اگر دوست داشتید سری به کوچه پس کوچه های تنهایی من زدید شما هم مرا لینک کنید
vali be baDi tamooooOom shOd!!!! O_o
سلام
اما خب خودت بد تمامش کردی.میشد که اونجوری نشه
خودت میدونی که چقد عاشقت بودم
چقد برات بیتاب بودم
خب اگه جای من بودی چکار می کردی؟
با تمام وجود دوستت داشتم
حالا هم که دگ نیستم و رفتم اما هنوز بیادتم
عکساتو میبینم و بیاد خاطرات اووووووووووووت روزها....
تو نفففففففس من بودی
عاشششششقت بودم
این کلمه ها که یادت نرفته؟
چند بار از توو گووگل مپ اومدم تا جلوی خونت...!
همین که میای به وبلاگی که برای تو و به اسم تو ساختمش خوشحالم
دوسسسسستت دارم نففففففسم
بوووووس بوووووووووووس بووووووووووووووووووووووووس
اینم بوسه هایی که دوسداشتی