ای با تو شبم روشن در ظلمت تنهایی
بودن همه با تو سخت سکرآور و رویایی
ای با تو زمستانها آذین شده با اطلس
وی باد خزان حتی سر سبز و تماشایی
تعبیر نگاه توست گلریسه ابریشم
معنا ز تو می گیرد گلواژه زیبایی
در دست تو فروردین مشغول گل افشانی
در چشم توآیینه سرگرم خود آرایی
باران زتو می پرسد هنگامه باریدن
گلها ز تو می گیرند فرمان شکوفایی
ازخانه برون آ باز تا ماه بپوشانی
عطری بفشان در شب زان چتر چلیپا یی
وقتی تو نباشی آه روزان همه تکراری
وقتی تو نباشی وای شبها همه یلدایی
سهمم زنبود نت چیست ای دلهره د یرین
جز لحظه شماری ها جز زجر شکیبایی
فالی زده ام امشب بی تابی " حافظ" را