دوباره در عروق تنگ ولاجورد
تورمی شبیه رنج لانه کرد
وعشق مثل دودکردن چپق
وپک زدن به بند بند روح مرد
شبیه هیمه های نیمه سوخته
میان گرگ ومیش یک غروب سرد
تواز فراز روزهای بی عبور
دوباره در مدار شعر من بگرد
تراس پشت پنجره به رنگ مرگ
واینور اتاق شعله های درد
چه تجات ناشیانه ای بود
آن همه نازی که من از تو خریدم...
Vaghean!!!