تنوع زبانی در ایران، شاید یکی دیگر از زیباییهای آن باشد. از ماکو تا سراوان؛ از ایلام تا زابل؛ از سرخس تا آبادان، و از کیش تا گرگان؛ طیف زیبای زبانی ایران را چنان ترسیم میکند که سالهای سال میتواند جزء پروژههای تحقیقی زبانشناسان قرار گیرد؛ پروژههایی که درباره شناخت زبان و ماهیت آن پیشینهیی بس قدیم دارد و از عصر طلایی یونان تا امروزه روز؛ محققان را به خود مشغول کرده است.
اما در ایران؛ رسانههای داخلی -
شاید به خاطر عدم آگاهی یا وجود نداشتن منبع درست و موثق - نتوانستهاند
این نمودار را برای جامعه زبانی داخل مشخص کنند. گاه به لهجهیی، زبان
گویند و گاه زبانی را لهجه مینامند؛ در حالی که زبان این نهاد اجتماعی
تنها وسیله ارتباطی شاخص در جامعه بشری امروز است و با سهل انگاری نمیشود
هویت آن را نادیده گرفت. و حال - از سر فایده تکرار و شاید هم از سر صدق -
این ابهام را در این یادداشت؛ در حد توان شفاف میکنم تا سخنگویان این
زبانها، که هموطنان من هستند، اعتبار اجتماعی و هویت زبانی خود را باز
شناسند.
لهجه (dialect) یا به اصطلاح جدید، گویش را به سه معنی در نظر میگیرند.
۱-
تلفظ واژههای یک زبان به شیوه گویش یا زبان معین (= مانند فارسی را با
لهجه انگلیسی حرف میزد) ۲- شیوه تلفظ، آهنگ سخن گفتن و ویژگی گفتاری یک
ناحیه معین (= مانند لهجه یزدی) ٣- شیوه سخن گفتن مربوط به یک گروه شغلی یا
اجتماعی، لحن (= مانند؛ لهجهاش مثل جاهلها بود).
در دایره المعارف
مصاحب نیز این توضیح آمده است؛ «لهجه (lahje) و به اصطلاح جدید گویش
(guyes)، گونهیی از یک زبان، در اصطلاح علمی قرن بیستم، لهجه عبارت است از
زبان یک شخص یا گروه که از لحاظ تفاوتی که با زبان اعضای دیگر همان جامعه
زبانی دارد، در نظر گرفته شود. جامعه زبانی گروهی را گویند که زبان بومی آن
برای دیگر اعضای گروه (و نه لزوماً برای همه اعضا) مفهوم باشد. مثلاً چون
یک سلسله اشخاص A و B و C و ... Z را در نظر بگیریم که در آن هر کس بتواند
با کسی که کنار او است به زبان خود تکلم کند، ولی A و Z نتوانند سخن یکدیگر
را بفهمند، میگویند که A ... Z به یک جامعه زبانی تعلق دارند و A و Z به
لهجههای مختلف سخن میگویند.
دلیل پیش آمدن چنین وضعی جدا ماندن اعضای
یک جامعه زبانی از یکدیگر است. نمونه آن جامعه زبانی هلندی - آلمانی است
که از فلاندر تا شلسویگ و ستیریا گسترده است و هر کس زبان همسایه خود را
میفهمد، ولی لهجههای فلاندری و ستیریایی برای یکدیگر نامفهوم است. در این
ناحیه دو زبان استانده (هلندی و آلمانی رسمی) وجود دارد که همه درس
خواندههای صاحب لهجه آن را به کار میبرند، اما این دو زبان برای یکدیگر
قابل فهم نیستند، زیرا از تکامل لهجههای نامفهوم برای یکدیگر پیدا شده
است.»
حال در ایران، زبان فارسی چندین لهجه مختلف دارد؛ که افراد هر
منطقهیی با لهجهیی خاص آن را مورد استفاده قرار میدهند. که در
زبانشناسی به آن لهجه فردی (idiolect) میگوییم، که خصوصیات گفتاری یک فرد
در نظام زبانی اوستف. در جغرافیای لهجه (dialect geography) ایران امروز،
مثلاً لهجههای اطراف دریای خزر - مازندرانی، گیلکی، طالشی و... - لهجههای
مرکزی ایران - نطنزی، فریزندی، یارندی، میمهیی، گلپایگانی و خوانساری،
اصفهانی، شیرازی، اردستانی، سیوندی، نائینی، یزدی، کرمانی، سمنانی و... -
یا لهجههای شرقی - مشهدی، سیستانی و... - یا لهجههای غربی - همدانی،
کرمانشاهی و... - که هر کدام در هر شهری مرسوم است و حتی گاهی در توابع و
مناطق نزدیک به هر شهری نیز، این لهجهها تغییر میکنند. مثلاً در سمنان،
لاسگردیها با سرخهییها متفاوت حرف میزنند.
یا مثلاً بعضی از
اقلیتهای مذهبی داخل ایران نیز با لهجههای متفاوت حرف میزنند، مانند
لهجه زردشتیان یزد و کرمان یا لهجه یهودیان همدان و کاشان و اصفهان یا
ارمنیها.
حال در زبانشناسی اصطلاحاً، به این علم یا بررسی شناختی
لهجهها، لهجهشناسی (dialectology) میگویند که در فرهنگ اندیشه نو چنین
آمده است؛ «شاخهیی از زبانشناسی که به بررسی گونههای محلی یک زبان
میپردازد. لهجهها معمولاً به گونههای مبتنی بر معیارهای جغرافیایی اطلاق
میشود (لهجههای محلی)، اما این مفهوم شامل گونههای اجتماعی - اقتصادی
(لهجههای طبقاتی) و سایر گوناگونیهای زبانی (از جمله لهجههای شغلی) نیز
میشود. البته لهجهشناسی با زبانشناسی اجتماعی تا حدی تداخل دارد.
معمولاً در لهجهشناسی بین مطالعات شهری و روستایی تمایز قائل میشوند.
لهجهشناسی سنتی و تهیه اطلسهای زبانی، که در آن بر هم گفتها تاکید
میشود، نیز با لهجهشناسی ساختاری یعنی مطالعات نظام داری که اخیراً با
استفاده از فنون زبانشناسی ساختاری روی تقابل لهجهیی صورت میگیرد متفاوت
است.»
اما هموطنان ما، اغلب فرقی بین «لهجه و زبان» قائل نمیشوند، بی
توجه به این مساله که لهجه متعلق به یک زبان است و تفاوتهای تلفظ و آهنگ
کلامی هر زبان است که لهجه را میسازد. «در داخل ایران چند زبان وجود
دارد؟» این پرسشی است که شاید گاهی به ذهن اکثر افراد خطور کند، اما در
ایران، ۶ زبان وجود دارد که در گوشه و کنار آن تکلم میشوند؛
۱- زبان ترکی
زبان
ترکی؛ زبانی است مستقل، دستهیی از زبان اورال - آلتایی که لهجههای
متفاوتی دارد، (مانند زبان ترکی غربی) که لهجههای زبان ترکی رایج در ایران
اصولاً با ترکی قفقاز پیوسته است و در بخش شمال غربی، غرب کشور و حتی بعضی
از نواحی شمال مرکزی ایران (تهران، ساوه، قم و...) و حتی قبایل مرکزی و
جنوبی ایران به این زبان تکلم میکنند. از زمان تاتارها و حکومتهای
خاندانهای ترک زبان (غزنویان، تیموریان، خوارزمشاهیان، گورکانیان، قاجارها
و...) این زبان در ایران رواج یافت.
۲- زبان فارسی
زبان فارسی
(کهن، اوستایی، باستان، سکایی، میانه، پهلوی، پارتی، تاجیکی، افغانی،
سغدی، لاری و معاصر) از زبانهای هند و اروپایی ایرانی است که قدمت آن به
طور تقریبی به ۱۰ قرن قبل از میلاد باز میگردد. اول فارسی باستانی یا
هخامنشی بود که منشاء زبان فارسی میانه و کنونی است و کتیبه بزرگ داریوش در
بیستون به آن نوشته شده که با زبان اوستایی و سانسکریت (زبان کلاسیک
هندوستان) شباهت زیادی دارد. این زبان که حدود ۱۱۰۰ سال قدمت دارد و پس از
رواج آیین اسلام، در ایران زبان رسمی و درباری (دری) بوده است و امروزه هم
ادامه دارد و زبان ادبیات و فرهنگ و هنر ایران شده است، تاریخ زبانهای
ایرانی را به ٣ دوره تقسیم میکنند.
۱- دوره زبان باستانی ایرانی (از آغاز هزاره ۲ ق.م تا قرن ۴و٣ ق.م)
۲- دوره زبان ایرانی میانه (از قرن ٣ و ۴ ق.م تا قرن ٨و۹ م)
٣- دوره زبان معاصر ایرانی (از ٨ و۹ م تا امروز)
٣- زبان کردی
کردی
زبان کردان است. از زبانهای ایرانی غربی، از ریشه هند و اروپایی که در
عراق و ایران و ترکیه و سوریه، ارمنستان، قفقاز و ترکمنستان شوروی بدان سخن
میگویند و لهجههای متعدد گورانی (کردهای غرب)، کرمانجی (اکثر کردان)،
مکری، سنندجی، سورانی و... است.
کردستان قلمرو اصلی زبان کردی است اما
در ناحیه دیلمان (شمال قزوین)، فارس، حوالی نیشابور، بجنورد، شیروان، قوچان
و مشهد هم به آن تکلم میشود. ادبیات غنی کردها نیز دارای آثار بسیاری به
زبان کردی - با خط عربی - است و یکی از قدیمیترین لهجههای آن، «اورامی»
است که به گورانی نزدیک است و قدیمیترین زبان ایرانی محسوب میشود که اکثر
کارشناسان، لری، کرمانشاهی و بختیاری را جزء لهجههای وابسته به کردی
میدانند. (هر چند که با لهجههای کردی تفاوت بارز دارند)
۴- بلوچی
از
زبانهای ایرانی غربی است و ریشه هند و اروپایی دارد که در سیستان و
بلوچستان رایج است. دو لهجه اساسی شرقی و غربی دارد، این زبان در بعضی از
نقاط ایران مانند کرمان و لارستان و جنوب غربی هامون و خراسان و سبزوار و
بیرجند تکلم میشود (و حتی در پاکستان غربی و افغانستان جنوبی) و نزدیک به ٣
میلیون نفر به آن تکلم دارند.
۵- ارمنی
از زبانهای هند و اروپایی است که بیشتر در ارمنستان رایج است.
۶- عربی
یکی از زبانهای سامی که پس از ورود اسلام به ایران، در مناطق جنوب و جنوب شرقی ایران رواج یافت.
اما
از نظر آماری ٣ زبان فارسی، ترکی و کردی، بیشترین قسمت طیف لهجهها و
زبانهای ایرانی را به خود اختصاص میدهند. شاید در جغرافیای امروز، معدود
کشورهایی وجود داشته باشد که دارای این طیف زیبای تنوع زبانی باشد. اما
افسوس در کنار زبان ملی ایران، به رشد و توسعه و روشمند کردن دیگر زبانها
و حتی پیکره زبانی یا (Corpus) ساختن برای زبان فارسی هم نپرداختهایم،
و
لهجهها را نیز به شیوهیی علمی ثبت و ضبط نکردهایم و شاید هر روز در
کنار هشدارهای حفظ محیط زیست، باید در صفحه اجتماعی رسانههای داخلی، حفظ
زبان و لهجه در ایران را نیز گوشزد کرد که نشانه هویت ایرانی است.
منابع؛
۱- فرهنگ فارسی معاصر، غلامحسین صدری افشار و دیگران، نشر معاصر، تهران، ص ۱۱۱۵.
۲- دایره المعارف مصاحب، غلامحسین مصاحب، تهران، ص ۲۵٣٨، ج ۲.
٣- فرهنگ اندیشه نو، ویرایش ع. پاشایی، تهران، نشر مازیار، چاپ دوم، ۷٨، ص ۶۷۰.
۴- مقدمه فقه اللغه ایرانی، ارانسکی، ترجمه کریم کشاورز، چاپ اول، ۵٨، پیام.
۵- نخستین درس های فرهنگ نگاری، عرفان قانعی فرد، تهران، نشر بهنود، چاپ اول، ٨۴.
سلام اقا مطلب تون خیییییییلی عالیبود
