اسلاوی ژیژک توی یکی از مقالاتش در مورد دیدگاه اسلام به "امرِ جنسی" میپردازه و کلام رو با یک حدیث به گمانم نبوی شروع میکنه که مضمون حدیث گویا این است:
"وقتی دو نامحرم در یک اتاق بسته با هم خلوت کنند، نفر سوم شیطان است" یعنی بودن در یک محیط بسته برای دو مسلمان ناهمجنس مستلزم به وجود آمدنِ یک "اتفاقِ جنسی " است. وقتی بیشتر واکاوی میکنه، میگه به جای توصیه بر تقوا و رعایت حق و حقوق در آن لحظه و یا امر به پاکدامنی حتی در آن شرایط، دارد به فرد مسلمان این را القا می کند که بودن شما با نا محرم یعنی لغزش و ارتکاب زنا. یعنی یک فرد مسلمان در آن لحظه اولین و بدیهی ترین چیزی که به ذهنش خطور می کند یک "اتفاق جنسی" است و بس.
ظروف زمانی و مکانی را می شناسم ولی سعی می کنم که مقهورشان نشوم. این را گفتم که بگم فرهنگ ها برآمده از یک سری قراردادهای نوشته و نانوشته هستند که در زمان و مکان خاص، می توانند معنایی متفاوت از قبل داشته باشند و یا دستخوش تغییر و دگرگونی شوند و این به نظرِ من یعنی تحرک اجتماعی، یعنی سیال بودن اندیشه و درجا نزدن. یکی از این فرهنگ های حاکم رابطه ی بین دوجنس مکمل و نه مخالف است که همیشه انتظار می رود پسر پیشدستی کند برای ابراز علاقه و بنیان نهادن یک ارتباط. این فقط و فقط مختصِ جامعه ی ما نیست و میشه گفت در اکثر قریب به اتفاق جوامع دیگه همینجوریه. اما من به شخصه اعتقادم این است که اگر می خواهیم نابرابری ها را کم کنیم باید از همچین چیزای هم براحتی نگذریم و درصدد اصلاحش ( این نظر کاملا شخصیه و امکان داره که یکی از شما این را به هیچ وجه اصلاح نداند) بر بیایم.
شاید شما بگید که اگه دختری بره و پیشنهاد بده در آینده کم ارزشتر جلوه می کنه پیش پسر. من باید بهتون بگم که این کاملا درسته اما در یک بازه ی فکری، اونم اینکه هم پسر و هم دختر خودشونو به این اعتقاد کاملا پایبند کرده باشند که حتما اینجوریه، وگرنه اگه ما بیاییم و این طرز تفکرو تغییر بدیم دیگه تصوراتمون به این سمت و سو نمیره. من خیلی وقت پیش از خودم شروع کردم و سعی در نهادینه کردن این فکردر نهادم کردم واز پیش دستی کردن یک دختر در ابراز علاقه به پسرِ موردِ پسندش به قضاوت که نمیشینم هیچ، بلکه دید مثبتی به این قضیه دارم. گفتن این حرف از طرفِ منِ مذکرشاید راحت به نظر بیاد ولی اگه شما شاهد بحث ها و گاه جدل های من با همجنسانم در این باره می بودید چنین قضاوت نمی کردید! چون حرفی است خلاف ِ جریانِ تثبیت شده.
وقتی تخم مرغ به وسیله یک نیرو از خارج می شکند ، یک زندگی به پایان می رسد.
وقتی تخم مرغ به وسیله نیروئی از داخل می شکند ، یک زندگی آغاز می شود.
تغییرات بزرگ همیشه از داخل انسان آغاز می شود.
فرانسه:پسر: بن ژور مادام! حقیقتش رو بخواید من از شما خوشم آمده و میخواهم اگر افتخار بدید با هم آشنا شیم!
دختر: با کمال میل موسیو!...
ایتالیا:
پسر: خانوم من واقعا شمارو از صمیم قلب دوست دارم و بسیار مایلم که بیشتر با شما آشنا شم!
دختر: من هم از شما خوشم اومده و پیشنهاد شمارو با کمال میل میپذیرم!
انگلیس:پسر: با عرض سلام خدمت شما خانوم محترم!
خانوم من چند وقت هست که از شما خوشم اومده می میخوام اگه مایل باشید باهم باشیم!
دختر: چرا که نه؟ میتونیم در کنار هم باشیم!
ایران:
پسر: پیــــــــــــــــــس ... پیس پیس ...
پـــــــــــــــــــــــیــــــــــــــــس ... پیییییییییییییس...
ســــــــوووووووو ... ســــــــــوووو....
ســــــــــــس ... ســـــــــــــــــــــــــــــــــــس...
پــــــــِـخخخخخخخخخ ... چِــخـــــــــــــــه...
هووووووی با تواما! بیا شماره مو بگیر بزنگ!
دختر: خفه شو! کصافطِ عوضی! مگه خودت خوار و مادر نداریراه افتادی دنبالِ ناموس مردم،بی ناموس!
شماره تو میگیرم فقط واسه اینکه شرتو زود کم کنی!ساعت 10 زنگ میزنم
یک زن در مراسم ختم مادر خود، مردی را می بیند که قبلا او رانمی شناخت.
او با خود اندیشید که این مرد بسیار جذاب است.
او با خود گفت او همان مرد رویایی من است.
و در همان جا عاشق او می شود.
اما هیچگاه از او تقاضای شماره نمی کند و دیگر آن مرد را نمی بیند.
چند روز بعد او خواهر خود را می کشد.
به نظر شما انگیزه ی او از قتل خواهر خود چه بوده است ؟
حدس بزن
این تست در سال 2005 پس از 2 سال تحقیق در امریکا انجام شده است.
اداره کل فدرال امنیت امریکا از تمامی نفراتی که در این تست شرکت کرده بودند (نفرات به صورت رندوم از میان افراد جامعه برای این تست انتخاب شده اند) درخواست کرده است تا با نفراتی که جواب سوال را به صورت صحیح داده اند مراوده نداشته و تمامی نفراتی که جواب صحیح داده اند موظفند هفته ای یک بار در محل های از پیش تعیین شده که از سوی پلیس معرفی شده است خود را به ماموران معرفی نمایند.همچنین با تعبیه تجهیزات الکترونیکی پیشرفته کلیه حرکات این افراد در محدوده ای از پیش تعیین شده این افراد که از سوی پلیس معین شده است (شعاع 50کیلومتری از محل سکونت) کاملا تحت کنترل می باشد.
چرا؟
اداره امنیت آمریکا این تست را برای جانیان و قاتلان سریالی این کشور نیز انجام داد نتیجه این که 100 درصد افراد جانی و قاتلان سریالی به این تست پاسخ صحیح داده اند بنابراین در علم روانشناسی مبحثی به نام psychopath در خصوص این افراد به بحث گذاشته شد نتیجه اینکه تمام نفراتی که پاسخ صحیح داده اند به طور بالقوه امکان تبدیل شدن به جانی و آدم کش سریالی را دارا هستند. بنابراین فصل مشترک این افراد با قاتلان سریالی همان انگیزه قتل و لذت بردن از خونریزی و ادم کشی می باشد.
پاسخ سوال
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.آن زن امید داشت که در مراسم ختم خواهرش شاید آن مرد را دوباره ببنید!!!!!
انسان موجود عجیبی استـــــ
اگر به او بگـویید در آسمـان، یـکصد میـلیارد و نهصد و نود و نه ستاره وجود دارد...
بی چون و چرا می پـذیرد، اما اگر در پارکی بـبیند روی نیـمکـتی نوشته اند رنگی نشـوید...
بی درنگــــ انگشتــــ خود را روی نیمکتــــ می کـشد تا مـطمئـن شـود
فرانسیس فوکویاما، تئوریسین آمریکاییِ ژاپنی الاصل در نظریه معروفش، "پایان تاریخ"، لیبرالیسم را پایانِ تاریخ می داند و معتقد است که لیبرالیسم، برترین (اگر یگانه نخوانیمش) سیستمی است که انسانه را به آمالش می رساند و چراغِ راهِ موفقیت انسان ها در آینده همین لیبرالیسم است و به نوعی با لبیرالیسم است که تاریخ پایان می یابد.
وقتی به گذشته نگاه می کنیم می بینیم پر بیراه هم نیست این نظریه و البته نمیشه گفت بی عیب و نقص است این لیبرالیسم، اما کم عیب و نقص نشان می دهد به نسبت سایرین.
پ.ن: این پست مکالمه ی کوتاهی بود که من با دامادمون بعد از گزارش یک خبرنگار bbc در مورد شیوه های غیر انسانی و ظالمانه ی پرورش قهرمانانِ ورزشی در چین به مناسبتِ المپیک لندن بود داشتم. چین در رقابتِ شدید کسبِ مدال طلا با ایالات متحده آمریکا است، اما به چه قیمتی واقعا؟!
در تورات آمده است که "انسان طبعا ً دروغگو است"*. نمیدانم این را به حسابِ جایزالخطا دانستن انسان بگذارم یا خیر؟! اگر نگوییم در همه ی فرهنگ ها، می توان گفت به طور قطع در بیشتر فرهنگ ها دروغ گفتن امرِ نکوهیده ای است. ولی چیزی که برایم مشهود است عصاگونه بودنِ دروغ هایی است که در مواقعِ حساس می گوییم. به نوعی به دادِ انسان می رسد انگار. غیر اخلاقی بودنش بماند به کنار، دوای دردی است که می توان ریشه ی آن را در اخلاقِ دیگرانی که ما هم جزو آنان هستیم جستجو کرد. همه به هم دروغ می گوییم تا باشد که رستگار شویم!
اما از دروغ های بزرگ که بگذریم این دروغ های کوچکند که چون زیاد اهمیتی ندارند راحت به زبان آورده می شوند، اینها دیگر خُره ی روان هستند به نظرم، چون در خفا دارند از داخل نابودمان می کنند ولی با علم ِ به این باز دروغپردازی هایمان حد و حصر ندارند...
* عبارت لاتینی این جمله که مشهور است در عنوان به کار برده شده.
...با دوستام با کلی ذوق شوق پاشدیم رفتیم نمایشگاه! ( چه می دونستم امسال قراره انقدر سطح نمایشگاه پایین باشه! وگرنه ذوقم فرو کش میکرد!) آخه منو و پارسا که خودمون یه ستون نمایشگاهیم! هر سال می ریم کلی عناوین جدید می بینیم و می خریم و حالشو می بریم............دیگه والا چه می دونستیم امسال از عناوین جدید که خبری نخواهد بود که هیچ همون عناوینی که پارسالم بود دیگه نیست!!!!!!! چی؟ متوجه نشدین چی می گم؟ باشه الان براتون کامل توضیح میدم : اول که رفتیم نشر ویدا...............نشر ویدا پارسال اومد مجموعه کتاب های خاطرات خون آشام رو برای اولین بار توی ایران چاپ کرد! ( بله بله همون The Vampire Diaries که سریالشم خیلی پرطرفداره!) منم خب چون سریالشو ندیده بودم هنوز سه جلد اولشو خریدم گفتم اگه خوشم اومد که خب سال دیگه (یعنی امسال!) میام بقیه ی جلدهاشو هم می خرم! که خب شکر خدا ما خوندیم و خیلی هم خوشمون اومد و گفتیم امسال دیگه بریم بقیه جلدهاشو هم بخریم از نمایشگاه.................رفتیم غرفه ی نشر ویدا هر چی نگاه کردم دیدم خاطرات خون آشامی وجود نداره که!!!! میگم خانم مجموعه ی خاطرات خون آشام کجاس پس؟ میگه جلد هفتمش هنوز از ارشاد مجوز نگرفته! میگم خانم جلد هفتمشو نمی خوام! همون 6 جلدی که پارسال منتشر کرده بودین کجاس؟ میگه نداریم اونا رو!!!!! میگم کتابهایی که خودتون منتشر کردین رو ندارین؟؟؟؟؟؟ میگه داشتن که داریم ولی به دلیل مشکلات فنی!!!!!!! نمی تونیم بفروشیم!!!!!.................تو رو خدا جلمه رو ببین! به دلیل مشکلات فنی!!!!!!!!!! لااقل مرد باش بگو بابا ارشاد نمیزاره همون 6 جلد اولشم بفروشیم!.................البته از اونجایی که وقتی من یه تصمیمی بگیرم هر چی بیشتر جلوم سنگ بندازن تو انجام اون تصمیم مصمم تر می شم بعد از نمایشگاه با فری جون رفتم شهر کتاب نیاوران اون سه جلد باقی مونده رو هم خریدم تا مشت محکمی باشه توی دهان آمریکای جهان خوار!!!!!!! (البته جلد هفتم که هنوز مجوز چاپ نگرفته و جلدهای هشتم تا دهم هم که قراره تا پایان سال 2012 تو آمریکا منتشر بشه!)................(نشر ویدا فقط چند تا جلد جدید از مجموعه کتاب های "Fear Street" چاپ کرده بود که خریدیم)...................پس این شد اولین ضد حال!..........البته یه ضد حال دیگه هم از نشر ویدا خوردیم که اون در واقع تقصیر خودمون بود! حالا در انتهای پست میگم چی شد!.......................از اونرم کلی گشتیم دنبال نشر پلیکان تا غرفشو پیدا کردیم دیدیم به به ماشالله! این یکی دیگه زد رو دست نشر ویدا! محض رضای خدا یه دونه عنوان جدید هم منتشر نکرده بودن..............همش همون پارسالی ها بود................خسته نباشن واقعا"!...................اینم دومین ضد حال!...................گفتم خب اشکالی نداره هر چی اینجا کمتر خرج کنم بیشتر پول برای خریدن مجموعه کتاب های Twilight خواهم داشت! (یه مجموعه ی چهار جلدیه که تقریبا" حدود 50 هزار تومن قیمتشه!) بله همون Twilight که فیلماش هم خیلی پرفروشه!............از اونجا تلک تلک تلک کوبیدیم رفتیم سالن ناشران عمومی که نشر "در دانش بهمن" رو پیدا کنیم که کتاب های Twilight رو بخریم ازش! رفتیم اونجا رسیدیم به غرفشون می بینم غرفه انگار از جنگ جهانی دوم برگشته! یه جلد Twilight این ور افتاده............یه جلد اون ور افتاده! میگم خانم مگه Twilight چهار جلد نیست؟ پس بقیه ی جلد ها کو؟ میگه والا جلد دومش رو که دیگه ارشاد بهمون اجازه ی پخششو نداد (باز خوبه انقدر مرد بود که راستشو بگه! مثل اون یکی نگفت به دلیل مشکل فنی نمی فروشیم!!!!!!!!) جلد چهارمشم که تموم کردیم! شما جلد اول و سومش رو بخر! میگم اخه جلد دومش وقتی نیست من جلد سومشو بخرم که چی بشه؟؟؟؟؟؟؟..............هیچی دیگه بالاخره همون جلد اولشو خریدم فقط! تا ببینم اصلا" خوشم میاد ازش؟ اگه خوشم اومد بعدا" عزای تهیه ی بقیه جلدهاشم می گیرم!!!!!...............خب اینم که از سومین ضد حال!...................فقط میشه گفت نشر کیمیا بود که مثل سالهای اخیر امسالم با انتشار عناوین جدیدی از "آگاتاکریستی" ما رو بسی خشنود کرد!............امسال که خداییش ترکونده بود انقدر کتاب جدید از "آگاتاکریستی" چاپ کرده بود...........اتفاقا" امسالم توی غرفه ی نشر کیمیا اتفاقی مشابه همون اتفاقی که سال گذشته رخ داده بوده برام افتاد! ( توی آرشیوم بگردین پست ویژه ی نمایشگاه پارسال رو پیدا کنین بخونین خودتون می فهمین پارسال چه اتفاقی افتاد!)............... امسال هم عین پارسال شد! یعنی این فروشندگان غرفه وقتی دیدن من چه جوری براشون کلیه ی کتابهای "آگاتاکریستی" که توی غرفشون هست رو دارم تشریح می کنم گفتن شما با مدیر غرفمون همون اقایی که پیراهن آبی تنشه صحبت کنین که انشالله سال آینده توی غرفمون از حضور شما بتونیم استفاده کنیم..................منم گفتم والا من دانشجو تشریف دارم نمی تونم ده روز زندگیمو تعطیل کنم بیام وایسم اینجا!...........کلی متاثر شد بنده ی خدا! من خودم فهمیدم!.................... چهارده جلد کتاب از نشر "کیمیا" خریدم! اتفاقا" پارسا هم دقیقا" همونایی که من خریدم رو خرید! قیافه ی فروشندگان غرفه دیدنی بود! اینجوری شده بودن : گفتن ما چهار تا بازدید کننده مثل شما در طول نمایشگاه داشته باشیم برامون کافیه!..............کلی هم ازم تشکر کردن بابت توضیحات خوب و جامع و شامل و کاملی که راجع به کتب منتشر شده توسط انتشاراتشون بهشون دادم!.................خداییش خوب شد از این یه انتشارات ضد حال نخوردیم! اجرشون با حضرت معصومه!!!!!................بعدشم رفتیم نشر پیدایش...............یه کتابی توجه منو به خودش جلب کرد! در واقع عنوان کتاب و طراحی جلدش جذاب بود! ولی تا حالا اسم نویسندشو نشنیده بودم و در واقع اصلا" تا حالا از نشر پیدایش کتابی نخریده بودم.............خب خیلی کم چنین اتفاقاتی برای کسی مثل من یا امثال من که به کتاب عشق می ورزن می افته! یعنی افرادی مثل من ( کمتر از 10% از بازدید کنندگان عزیز نمایشگاه کتاب رو عرض می کنم!) از قبل خودشون می دونن دارن دنبال چی می رن! اسم کتابو می دونن اسم نویسنده رو می دونن آثار دیگه ای از اون نویسنده رو قبلا" خوندن اسم ناشر رو می دونن..............برای همین میگم که امسال از نمایشگاه اصلا" راضی نبودم! چون همه ی این معادلات از پیش تعیین شده ی منو بهم زد!..............اگه شما بری از اون طیف اکثریتی که یه کتابم (کتاب غیر درسی!) تو عمرشون مطالعه نکردن و به صرف هایدا و هایلا و آیلا و رانی و دلستر و چیپیس و پفک و لواشک و لاس و لیس و ..............هر سال تشریف میارن نمایشگاه سطح کیفی نمایشگاه امسال رو بپرسی خب اونا قطعا" بهتون میگن سطح خیلی خوبی داشت..............خب راستم میگن! چون بساط لاس و لیس و خورد خوراک اونا که مثل همیشه پابرجا بود!.................ولی خب اگه از افرادی مثل من که فقط به صرف "کتاب" میرن نمایشگاه بپرسی قطعا" بهتون میگن سطح نمایشگاه امسال خیلی پایین بود!.................اوه اصلا" رشته ی کلاممو گم کردم! چی داشتم می گفتم؟ آها داشتم می گفتم که رفتیم نشر پیدایش و ظاهر یه کتابی ما رو جذب کرد.........ولی خب چون اطلاع خاصی هم ازش نداشتم مردد بودم در خریدش!...............خب حالا در این جور موارد یه نفر که اهل کتاب باشه چی کار می کنه؟؟؟..............ظرف سی ثانیه می تونه بفهمه که کتاب چه جوریاس! آخه کتاب با شما حرف میزنه! به شرطی که زبونشو بلد باشین!...........فقط کافیه پشت کتاب رو بیارین...........اکثر کتاب ها پشت جلدشون یه خلاصه ای از کتاب یا نویسنده ی کتاب می نویسن که خیلی بهتون کمک می کنه! بعدشم کافیه برین صفحات اول کتاب و پیشگفتار و یا مقدمه ی کتاب رو نگاه کنین اونجا هم قطعا" توضیحات خوبی بهتون میده............البته تیراژ کتاب و تعداد دفعاتی که یه کتاب تجدید چاپ شده هم به شما به میزان محبوبیت کتاب رو نشون میده..............یعنی شما در کمتر از سی ثانیه می فهمین که کتاب مورد نظر چند مرده حلاجه!!!!!..................البته اگه یه مقدار بخوایین از سی ثانیه تعلل پاتونو فراتر بزارین می تونین یه صفحه ی کتاب رو به صورت دلخواه باز کنین و چند خطشو بخونین تا سبک نگارش نویسنده هم دستتون بیاد!.................و خب با بررسی هایی که انجام دادم تصمیم گرفتم که کتاب رو بخرم! ( پارسا هم خریدش! کلا" من هر چی می خرم اونم همونو می خره! در زمینه ی کتاب عرض می کنم البته!).......................خب دیگه سرتونو درد اوردم! خیلی نوشتم! اینم یه جمله تقدیم به ملت چیپس و پفک خور و همیشه در صحنه ی نمایشگاه که محض رضای خدا یه جلد کتاب هم از نمایشگاه نمی خرن! حاضرن صد جور آشغال تو شکم کارد خوردشون بریزن ولی یه کتاب نخرن با پولشون! بدبخت آخه اونی که میریزی تو شکمتو که دو دقیقه بعدش میری دستشویی تخلیش می کنی..............یعنی ارزش کتاب قد شکمت هم نیست؟؟؟؟؟؟ کتاب تنها چیزیه که ارزشش از اسکناس هم بیشتره! چون تورم باعث میشه که 5 سال دیگه همین اسکناسی که امروز ارزش 10 هزار تومن رو داره ارزش ده تا تک تومنی رو داشته باشه!( مثال میزنم ها!) ولی کتاب هرگز از ارزشش کم نمیشه................نه تنها کم نمیشه............بلکه یه وقتایی به لطف وزارت ارشاد از تجدید چاپش هم جلوگیری میشه و در نتیجه کلی هم کم یاب و با ارزش میشه!!!! پس هرگز شما نمی تونین جایگزینی برای کتاب پیدا کنین.........حتی امروز هم که شما می تونین به راحتی یه تبلت بخرین و فایل های PDF رو بریزین روش و کتاب هاتونو اونجوری مطالعه کنین بازم می بینین که کتاب همچنان جایگاه خودشو داره! یعنی من متعقدم که کتاب تنها چیزیه که بشریت هرگز جایگزینی براش پیدا نخواهد کرد! تنها چیزی که تاریخ انقضا نداره................تنها چیزی که تموم شدنی نیست.............اصلا" شما فرض کن که مثل من بری همش کتاب های رمان بخری! اصلا" نه علمی بخوای بخونی نه تاریخی نه فرهنگی نه............... شما بی ارزش ترین کتاب ها رو هم اگه نگاه کنین قطعا" یه ویراستار داره! خب این ویراستار کارش چیه؟ کارش اینکه درست جمله بندی کنه! کارش اینکه یه دونه غلط املایی توی متن نباشه! یعنی شما بی ارزش ترین کتاب ها رو هم اگه مطالعه کنین حداقلش اینه که دیگه هیچ وقت وقتی یه متن رو می نویسین توش صد تا غلط املایی نخواهین داشت! حداقلش اینه که یاد می گیرین درست جلمه بندی کنین! حتی کتاب به شما درست حرف زدن رو هم یاد میده!
اسدالله آقا جانی میگه :
هر ملتی که نخواند محکوم به فناست!
آری این است که ملت من محکوم به فناست..................
اینم تصویری از کل 22 جلد کتابی که دیروز خریدم : بالغ بر صد هزار تومن شد............حیف که بیشتر نداشتم! وگرنه یه میلیون تومن می خریدم.......... آهان راستی گفتم که تو غرفه ی نشر ویدا یه ضد حال دیگه هم خوردیم؟ اونم این بود : فهمیدین چی شد؟
جفتشون یکی هستن در واقع! پارسال کتاب هوادار مرموز رو از نشر پلیکان خریدم............امسال رفتم همون کتاب رو با عنوان "تحسین گر مرموز" از نشر ویدا خریدم...........انقدر اعصابم سر نبودن مجموعه ی خاطرات خون آشام تو غرفه ی ویدا خورد شده بود که اصلا" حواسم به این اشتباه نبود............مهم نیست!
گویش دختران در سال ۸۱ :
عزیزم ، عشقم ، چرا ناراحتی ؟ قربونت برم !
گویش دختران در سال ۸۶ :
عزیزم ، عشقم ، چرا ناراحنی ؟ قلبونت برم !
گویش دختران در سال ۹۱:
عجیجم ، عجقم ، چلا نالاحتی ؟ قلبونت بلم !
گویش دختران در سال ۹۶ :
دیبیلم ، عولوپولو ، بیلی بولو ناتانوتو هلو ؟!
این دخترا نمودند به زبان و ادبیات فارسی با این حرف زدنشون!
به لباس خانم کاترین اشتون (مسئول سیاست خارجه ی اتحادیه اروپا) در اولین دور مذاکرات استانبول دقت کنین :
فردای اون روز روزنامه های ایران اومدن لباس خانم اشتون رو با فتوشاپ بردن بالا!!!!!!! سخنگوی اشتون در واکنش به این اقدام روزنامه های ایرانی که بازتاب جهانی هم داشت گفت: ما فکر نمی کردیم لباس خانم اشتون مشکلی داشته باشد.(همون قضیه تفاوت فرهنگی!!!!!)
در دور دوم مذاکرات استانبول خانم اشتون یه شال انداخت گردنش که فتوشاپ کارای عزیز ایرانی رو از نون خوردن بندازه!!!!
و اما دیروز کاترین اشتون در بغداد دیگه حسن نیت خودشو به حد اعلا رسوند!!!!! و اینجوری لباس پوشید :
من واقعا" نمی دونم! خانم اشتون تصور کرده داره میره زیارت معابد بودایی؟؟؟؟؟ یا تصور کرده که اگه مانتو بپوشه مذاکرات با موفقیت به سرانجام می رسه؟؟؟؟؟؟ خب اگر همچین تصوری کرده که من باید خدمت ایشون عرض کنم که حجاب برتر چادره!!!!! و خب اگه ایشون فکر می کنه که با تغییر در شیوه ی پوشش خودش می تونه روند مذاکرات رو متحول کنه باید برای دور بعدی مذاکرات از این چادر عربی ها بپوشه............ایشالا دور بعدشم یه رو بنده بندازه رو صورتش که دیگه تکمیل شه کاملا"!!!!!!......................به هر حال این مذاکرات اگر از هر نظری هم به نتیجه نرسه فکر کنم بتونه مسئول سیاست خارجه ی اروپا رو به اسلام نزدیک و نزدیکتر کنه!!!! که این خودش فکر می کنم دستاورد بسیار بزرگی برای ملت شهید پرور ما باشه!!!!!!
کوله پشتیاش را برداشت و راه افتاد. رفت که دنبال خدا بگردد؛ و گفت: تا کولهام از خدا پر نشود برنخواهم گشت. نهالی رنجور و کوچک کنار راه ایستاده بود. مسافر با خندهای رو به درخت گفت: چه تلخ است کنار جاده بودن و نرفتن؛
و درخت زیر لب گفت: ولی تلخ تر آن است که بروی و بی رهاورد برگردی.
کاش میدانستی آنچه در جستوجوی آنی، همینجاست...
...
مسافر رفت و گفت: یک درخت از راه چه میداند، پاهایش در گِل است، او هیچگاه لذت جستوجو را نخواهد یافت.
و نشنید که درخت گفت: اما من جستوجو را از خود آغاز کردهام و سفرم را کسی نخواهد دید؛ جز آن که باید.
مسافر رفت و کولهاش سنگین بود.
هزار سال گذشت، هزار سالِ پر خم و پیچ، هزار سالِ بالا و پست. مسافر بازگشت. رنجور و ناامید. خدا را نیافته بود، اما غرورش را گم کرده بود. به ابتدای جاده رسید. جادهای که روزی از آن آغاز کرده بود.
درختی هزار ساله، بالا بلند و سبز کنار جاده بود. زیر سایهاش نشست تا لختی بیاساید. مسافر درخت را به یاد نیاورد. اما درخت او را میشناخت.
درخت گفت: سلام مسافر، در کولهات چه داری، مرا هم میهمان کن. مسافر گفت: بالا بلند تنومندم، شرمندهام، کولهام خالی است و هیچ چیز ندارم.
درخت گفت: چه خوب، وقتی هیچ چیز نداری، همه چیز داری. اما آن روز که میرفتی، در کولهات همه چیز داشتی، غرور کمترینش بود، جاده آن را از تو گرفت. .... و قدری از حقیقت را در کوله مسافر ریخت. دستهای مسافر از اشراق پر شد و چشمهایش از حیرت درخشید و گفت: هزار سال رفتم و پیدا نکردم و تو نرفتهای، این همه یافتی!
درخت گفت: زیرا تو در جاده رفتی و من در خودم. و پیمودن خود، دشوارتر از پیمودن جادههاست
گرگه با هزار زحمت آی دی شنگول و منگول رو پیدا
میکنه باهاشون قرار میزاره ، وقتی میره سر قرار
میبینه چوپان دروغگو با مردم ده منتظرن
وقتی این کاریکاتور رو دیدم فقط یه لبخند زدم..............یه لبخند تلخ!
*********************************************
امروز یکی از بچه ها تو توییتر دو تا توییت پشت سر هم کرد که خیلی دردناک بود توییتهاش :
هزینه ماهانه خوراک یک خانوار 4 نفره در صورتی که فقط نان و تخم مرغ مصرف کند به 224 هزارتومان رسیده است.
تصور کنید هر فرد این خانوار بابت وعده صبحانه یک تخم مرغ و یک نان لواش و برای وعده ناهار و شام هم دو عدد تخم مرغ را با دو عدد نان لواش میل کند. در این صورت هر فرد روزانه 5 عدد تخم مرغ 200 تومانی و 5 عدد نان لواش 160 تومانی مصرف می کند.
به عبارت دیگر هزینه ماهانه(31 روز) نان این خانوار به حدود 100 هزارتومان و هزینه تخم مرغ آنها به 124 هزارتومان می رسد. بنابراین در مجموع ماهانه حداقل 224 هزارتومان باید صرف خوراک این خانوار شود. قید حداقل از این بابت است که اگر تخم مرغ ها آب پز مصرف نشود و نیمرو شود، هزینه روغن هم اضافه می شود.
البته هزینه شستشوی ظرف ها و گاز شهری نیز فاکتور گرفته شده است.
اما این خانوار نمونه ماهانه 182 هزارتومان یارانه نقدی دریافت می کند. یعنی 42 هزارتومان کمتر از هزینه خوارک که نزدیک به رقمی است که از قدرت خرید یارانه نقدی به دلیل بروز تورم 22 درصدی کاسته شده است.
از سوی دیگر اگر پدر خانواده شاغل باشد و دستمزد 390 هزارتومانی مصوب شورای عالی کار به عنوان پایه دریافت کند، مجموع حقوقش با سایر مزایا 450 هزارتومان در ماه است.
از قدرت خرید همین حقوق هم به دلیل رخداد تورم 22 درصدی 100 هزارتومان کاسته شده است.
تا اینجای کار این خانواده برای حفظ شرایط زندگی خود در سطح سال گذشته حدود 140 هزارتومان کمبود بودجه پیدا کرده است.
مازاد بودجه این خانوار هم با کسر هزینه خوراک، 408 هزارتومان است. 408 هزارتومانی که قدرت خرید آن معادل 318 هزارتومان سال گذشته است.
همین 408 هزارتومان هم حداقل اجاره بهای یک آپارتمان 50 متری در ارزانترین منطقه تهران است. پس تکلیف هزینه آب، برق، گاز، تلفن، بهداشت و درمان، آموزش و حمل و نقل این خانوار چه می شود؟ آیا خط فقر همچنان 600 هزارتومان است یا که بدیهی است از 1 میلیون تومان در ماه عبور کرده است؟
کارشناسان بالاخره پس از یه سکوت طولانی علل گرانی بیش از اندازه مرغ را فاش کردند :
1 : بی بند وباری مرغان و خیانت به خروس هایشان!
2: افزایش بیداری اسلامی در مرغداری های منطقه!!!!!
3 : عدم پایبندی خروسها به موازین شرعی!!!
4 : بالا رفتن سن ازدواج در بین مرغ و خروس ها!
5 : فرار تخم مرغ های دو زرده به خارج از کشور!!!!
6 : کمبود امکانات آموزشی بهداشتی و تفریحی برای جوجه ها!
7 : عدم اجرای مناسب و به موقع طرح تفکیک جنسیتی مرغ و خروسها در مرغداری ها!
8 : نسل کشی مرغ ها و مصرف بی رویه جوجه کباب توسط شهروندان!!!!
9 : فراگیر شدن شعار دو تا جوجه کافیه در بین مرغهای پایبند به اصول شرعی!!!!
10 : و البته از همه مهمتر هم که همون علت همیشگی در همه ی مشکلات یعنی دست از آستین بیرون زده ی استکبار جهانی!!!!!
البته خب همین امروز مسئولین اعلام کردن که مرغ 4700 تومنی تو راهه و بزک نمیر مرغ میاد جوجه کباب و ژامبون میاد!!!! یکی از مسئولین ارشد اتحادیه مرغدونی های کشور هم گفته که مردم می تونن به صورت لحظه ای قیمت مرغ دولتی و ارزون رو از وب سایت : www.shotor dar khab binad panbeh daneh.ir مشاهده کنند.