ثبت است بر جریده عالم دوام ما

من دون کیشوتی مضحکم که بجای سرنیزه و کلاه خود مدادی در دست و قابلمه ای بر سر دارد! عکسی به یادگار از من بگیرید من انسان قرن بیست و یکم هستم!

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

من دون کیشوتی مضحکم که بجای سرنیزه و کلاه خود مدادی در دست و قابلمه ای بر سر دارد! عکسی به یادگار از من بگیرید من انسان قرن بیست و یکم هستم!

خیال تو...


خیال تو که به سرم میزند،

نه دیواری می ماند،

نه سقفی...

ابرهای آسمان،

لحاف تن ِ خسته ام می شوند...





... و تقدیم تو باد


... بسپار

مرا به ذهنت

      نه.......به دلت بسپار...


          من از گم شدن در جاهای شلوغ میترسم!!!




... و تقدیم تو باد

خطا...

داور خطا گرفته
و من

با حسرت به گلی

که در دست های تو کاشته ام
                                 می نگرم



... و تقدیم تو باد

این روزها

این روزها خورشید

گرم نمی کند

لامپ کم مصرفی است

که فقط شب  را خراب می کند!


سنگ یا آب؟

دو قطره آب که به هم نزدیک شوند، تشکیل یک قطره بزرگتر میدهند...

اما دوتکه سنگ هیچگاه با هم یکی نمی شوند !

پس هر چه سخت تر و قالبی تر باشیم،

فهم دیگران برایمان مشکل تر، و در نتیجه

امکان بزرگتر شدنمان نیز کاهش می یابد...

آب در عین نرمی و لطافت در مقایسه با سنگ،

به مراتب سر سخت تر، و در رسیدن به هدف خود لجوجتر و مصمم تر است.

سنگ، پشت اولین مانع جدی می ایستد.

اما آب... راه خود را به سمت دریا می یابد.

 

در زندگی

 معنای واقعی سرسختی، استواری و مصمم بودن را،در دل نرمی و گذشت باید جستجو کرد.

گاهی لازم است کوتاه بیایی...

گاهی نمیتوان بخشید و گذشت...اما می توان چشمان را بستو عبور کرد.

گاهی مجبور می شوی نادیده بگیری...

گاهی نگاهت را به سمت دیگر بدوز که نبینی....

ولی با آگاهی و شناخت

آنگاه بخشیدن را خواهی آموخت...

فقر

فقر ، شب را “بی غذا”  سر کردن نیست …



فقر ، روز را “بی اندیشه” سر کردن است …

هر لحظه...!

هر لحظه حرفی در ما زاده می‏شود

هر لحظه دردی سر بر می‏دارد

و هر لحظه نیازی از اعماق مجهول روح پنهان و رنجور ما جوش می‏کند

این ها بر سینه می‏ریزند و راه فراری نمی‏یابند

مگر این قفس کوچک استخوانی گنجایش‏اش چه اندازه است؟

دلم برای کودکی و مدرسه و معلمم تنگ شده!

http://s3.picofile.com/file/7506283438/19834_516.jpg


دلم برای پاکی دفتر نقاشی و گم شدن در آن خورشید همیشه خندان، آسمان همیشه آبی، زمین همیشه سبز و کوه های همیشه قهوه ای  ...


دلم برای خط کشی کنار دفتر مشق با خودکار مشکی و قرمز، برای پاک‌کن های جوهری و تراش های فلزی، برای گونیا و نقاله و پرگار و جامدادی ...


دلم برای تخته پاک‌کن و گچ های رنگی کنار تخته ،برای اولین زنگ مدرسه، برای واکسن اول دبستان ، برای سر صف ایستادن ها ، برای قرآن های اول صبح و خواندن سرود ایران اول هفته ...


دلم برای مبصر شدن، برای خوبها و بدها ، دلم برای ضربدر و ستاره ...

دلم برای ترس از سوال معلم، کارت صد آفرین ، بیست داخل دفتر با خودکار قرمز و جا کتابی زیر میزها، جا نگذاشتن کتاب و دفتر...


دلم برای لیوان‌های آبی که فلوت داشت ...


دلم برای زنگ تفریح، برای عمو زنجیر باف بازی کردن ها، برای لی‌لی کردن ...
دلم برای دعا کردن برای نیامدن معلم، برای اردو رفتن ، برای تمرین های حل نکرده و اضطراب آن ...


دلم برای روزنامه دیواری درست کردن برای تزئین کلاس ، برای دوستی هایی که قد عرض حیاط مدرسه بود، برای خنده های معلم و عصبانیتش برای کارنامه ، نمره انضباط، برای مهر قبول خرداد ...


دلم برای خودم، دلم برای دغدغه و آرزو هایم، دلم برای صمیمیت سیال کودکی ام تنگ شده ...


نمی دانم کدام روز در پشت کدام حصار بلند، کودکی ام را جا گذاشتم کسی آن سوی حصار نیست کودکی ام را دوباره به طرفم پرتاب کند؟

بغض

خندیدن خوب است،  

قهقهه عالی است!  

گریه آدم را آرام می کند  

اما... 

 

لعنت به بغض...! 

 

احساس

هیچ چیز لذت بخش تر از این نیست که

یک نفر ((( احساست ))) رو بفهمه بدون اینکه بخوای

به زور بهش حالی کنی....
*
*
*
*

آسمان هم گاهی دلش میگیرد چه برسد به ما که آدمیم...
عاشق یکی می شیم که عاشقی نمی دونه...

به هم می ریزم

به هم می ریزم الفبای اسم تو را 


دوباره می شناسمت خطای دید است یا وفای دل؟! 


تب کرده افکارم چشم هایم هذیان می گویند 


من به تو مبتلا شده ام ! 


از دلم تا عشق فاصله تنها یک توستـــــ... 

انواع عشق در دنیای امروزی!!!

بعضی عشق ها مثله قصه نوحه
( طرف از ترس طوفان میاد سراغت).
بعضی عشق ها مثله قصه ی ابراهیمه
(باید همه چیزتو براش قربانی کنی).
بعضی عشق ها مثله قصه مسیحه
(آخرش به صلیب کشیده میشی).
اما بیشتر عشق ها مثله قضیه موسی است
(یه کم  که دور میشی یه گوساله جاتو میگیره)!!!  

هنر پیشه

دوست خواهم داشت ؛


آنهایی را که درزندگیم نقشــی داشته اند !


نه آنهایی که برایم نقــش بازی کرده اند ... !!!

هنر

فریاد را همه می شنوند، اگر سکوتم را فهمیدی هنر کردی ...

اشتباه!

ایـــن روزهــــا اگر زیـــــاد وفــــادار باشــــــــی

با "سگ" اشتباهـــــت میگیرنــــد ... !!! :|

خدا...

دانشجویی به استادش گفت:
استاد اگر شما خدا را به من نشان بدهید عبادتش می کنم و تا وقتی خدا را نبینم ان را عبادت نمی کنم.
استاد به انتهای کلاس رفت و به ان دانشجو گفت : ایا مرا می بینی؟ 

  دانشجو پاسخ داد : نه استاد ! وقتی پشت من به شما باشد مسلما شما را نمی بینم.استاد کنار او رفت و نگاهی به او کرد و گفت : تا وقتی به خدا پشت کرده باشی او را نخواهی دید ! 

در آغوش صبا..!

همیشه ی خدا دوست داشتم (و البته ناگفته نماند که هنوزم دوست دارم) که یه "صبا" نامی می بود و من براش چه چهِ می زدم و می خوندم که:

رشک برم کاش قبا بودمی/ چونکه درآغوشِ "صبا" بودمی

الو! صدا سیما؟! سلام!

- سلام علیکم . به سامانه پاسخگویی صداوسیما خوش آمدید. برای تشکر از برنامه‌های صدا و سیما عدد 1، برای تشکر از مدیریت صداوسیما عدد 2، برای دلگرمی دادن به مدیران عدد 3، برای تشکر از افزایش شبکه‌ها عدد 4، برای دعوت از مهندس ضرغامی برای کاندیداتوری در انتخابات عدد5، برای شرکت در نظرسنجی «صدا و سیما قدرتمند است یا حرفه ای ؟» عدد 6، برای تقدیر از سازندگان سریالهای تلویزیونی عدد 7، برای حمایت از طرح دریافت پول از هموطنان برای صدا و سیما به همراه قبض گاز عدد8 و برای تماس با اپراتور و خدای ناکرده، زبانم لال انتقاد عدد 9 را فشار دهید.
 
- بعد از اینکه عدد 9 فشار داده می‌شود : اپراتور در حال حاضر در حال صحبت با جاری محترمشان هستند، لطفا 40 دقیقه صبر کنید! در این مدت می‌توانید برای اینکه بیکار نباشید یکی از اعداد 1 تا 8 را بزنید!
 
- بعد از 40 دقیقه صبر کردن: اپراتور گوشی را برمی‌دارد : بفرمائید!
 
- سلام !
 
- بفرمائید!
 
-من می‌خواستم یک خبر مهم را به صدا و سیمای کشورم اعلام کنم.
 
- بیکاری؟ اینجا سه هزار تا خبرنگار داره،پای یه مورچه توی اروپا لگد بشه ما می‌فهمیم، شما می‌خواهی به ما خبر بدی؟! برو بنشین اخبار گوش بده بفهمی آمار بیکاری در اسپانیا بالا رفته!
 
- نه ؛ خبر من مربوط به داخل کشور است!
 
- پس بگو می‌خواهی سیاه نمایی کنی! می‌خواهی بگویی گرانی است ؟!به جای این کارها، بهتر نبود عدد 2 را می‌زدی هم از مدیریت صداو سیما تشکر می‌کردی، هم سیاه نمایی نمی‌کردی، هم دشمنان را نا امید می‌کردی، هم وقت شریف یک کارمند صداو سیما را نمی‌گرفتی؟!
 
- آخه خبرم خیلی مهم است !
 
- یعنی از تقدیر و تشکر از مدیران صداو سیما هم مهمتر است ؟!
 
- بله، واقعا مهمتر است !
 
- گمان کنم تو از اینهایی هستی که می‌خواهی آب به آسیاب دشمن بریزی!
 
- نخیر، من فقط می‌خواهم صداو سیما از خبرها عقب نماند!
 
- واقعا خیلی رو داری! خوب بگو ببینم چیه؟
 
- می‌خواستم بگویم چند روز پیش در شمال غرب کشور زلزله آمده است!
 
- ببخشید شما باید به هلال احمر زنگ بزنید نه به صداوسیما! حالا لابد توقع دارید ما برنامه خنده بازار را قطع کنیم، این خبر را به مردم بدهیم ؟!
 
- نخیر، فقط می‌خواستم شمارا هم مطلع کنم!
 
- مرسی!...و تلفن قطع می‌شود.

خداوندا

شب ها زود بخواب. صبح ها زودتر بیدار شو. .. نرمش کن. بدو. کم غذا بخور. زیر بارون راه برو. گلوله برفی درست کن. هر چند وقت یک بار نقاشی بکش. در حمام آواز بخوان و کمی آب بازی کن. سفید بپوش. آب نبات چوبی لیس بزن. بستنی قیفی بخور. به کوچکتر ها سلام کن. شعر بخون. نامه ی کوتاه بنویس. زیر جمله های خوبی که تو کتاب ها هست خط بکش. به دوست های قدیمیت تلفن بزن. شنا کن. هفت تا سنگ تو آب بنداز و هفت تا آرزو بکن. خواب ببین. چای بخور و برای دیگران چای دم کن. جوراب های رنگی بپوش. مادرت رو بغل کن. مادرت رو ببوس. به پدرت احترام بذار و حرفاش رو گوش کن. دنبال بازی کن. اگر نشد وسطی بازی کن. به برگ درخت ها دقت کن. به بال پروانه ها دقت کن. قاصدک ها رو بگیر و فوت کن. خواب ببین. از خواب های بد بپر و آب بخور. به باغ وحش برو. چرخ و فلک سوار شو. پشمک بخور. کوه برو. هرجا خسته شدی یک کم دیگه هم ادامه بده. خواب هات رو تعریف نکن. خواب هات رو بنویس بخند. چشم هات رو روی هم بگذار. شیرینی بخر. با بچه ها توپ بازی کن. برای خودت برنامه بریز. قبل از خواب موهات رو شانه کن. به سر خودت دستی بکش. خودت رو دوست داشته باش. برای خودت دعا کن! برای خودت دعا کن که آرام باشی. وقتی توفان می آید، تو همچنان آرام باشی. تا توفان از آرامش تو آرام بگیرد. برای خودت دعا کن تا صبور باشی؛ آنقدر صبور باشی تا بالاخره ابرهای سیاه آسمون کنار بروند و خورشید دوباره بتابد. برای خودت دعا کن تا خورشید را بهتر بشناسی. بتوانی هم صحبتش باشی و صبح ها برایش نان تازه بگیری. برای خودت دعا کن که سر سفره ی خورشید بنشینی و چای آسمانی بنوشی. برای خودت دعا کن تا همه ی شب هایت ماه داشته باشد؛ چون در تاریکی محض راه رفتن خیلی خطرناک است. ماه چراغ کوچکی است که روشن شده تا جلوی پایت را ببینی. برای خودت دعا کن تا همیشه جلوی پایت را ببینی؛ آخه راهی را که باید بروی خیلی طولانی است. خیلی چاله چوله دارد؛ دام های زیادی در آن پهن شده است و باریکه های خطرناکی دارد؛ پر از گردنه های حیران و سنگلاخ های برف گیر است. برای خودت دعا کن تا پاهایت خسته نشوند و بتوانی راه بیایی. چون هر جای راه بایستی مرده ای و مرگی که شکل نفس نکشیدن به سراغ آدم بیاید، خیلی دردناک است. هیچ وقت خودت را به مردن نزن! برای خودت دعا کن که زنده بمانی. زنده ماندن چند راه حل ساده دارد! برای اینکه زنده بمانی نباید بگذاری که هیچ وقت بیشتر از اندازه ای که نیاز داری بخوابی. باید همیشه با خدا در تماس باشی تا به تو بیداری بدهد. بیداری هایی آمیخته با روشنایی، صدا، نور، حرکت. تو باید از خداوند شادمانی طلب کنی. همیشه سهمت را بخواه و بیشتر از آن چه که به تو شادمانی ارزانی می شود در دنیا شادمانی بیافرین تا دیگران هم سهمشان را بگیرند. برای اینکه زنده بمانی باید درست نفس بکشی و نگذاری هیچ چیز ی سینه ات را آلوده کند. برای اینکه زنده بمانی باید حواست به قلبت باشد. هرچند وقت یکبار قلبت را به فرشته ها نشان بده و از آنها بخواه قلبت را معاینه کنند. دریچه هایش را، ورودی ها و خروجی هایش را و ببینند به اندازه ی کافی ذخیره شادمانی در قلبت داری یا نه!! اگر ذخیره ی شادمانی هایت دارد تمام می شود باید بروی پشت پنجره و به آسمان نگاه کنی. آنقدر منتظر بمان و به آسمان نگاه کن تا بالاخره خداوند از آنجا رد بشود؛ آن وقت صدایش کن؛ به نام صدایش کن؛ او حتماً برمی گردد و به تو نگاه می کند و از تو میپرسد که چه می خواهی؟؟! تو صریح و ساده و رک بگو. هر چیزی که می خواهی از خدا بخواه. خدا هیچ چیز خوبی را از تو دریغ نمی کند. شادمان باش. او به تو زندگی بخشیده است و کمکت می کند که زنده بمانی. از او کمک بگیر. از او بخواه به تو نفس، پشمک، چرخ و فلک، قدم زدن، کوه، سنگ، دریا، شعر، درخت... تاب، بستنی، سجاده، اشک، حوض، شنا، راه، توپ، دوچرخه، دست، آلبالو، لبخند، دویدن و ... عشق... بدهد. آن وقت قدر همه ی اینها را بدان و آن قدر زندگیت را ادامه بده که زندگی از این که تو زنده هستی به خودش ببالد

زنده بمون

شب ها زود بخواب. صبح ها زودتر بیدار شو. .. نرمش کن. بدو. کم غذا بخور. زیر بارون راه برو. گلوله برفی درست کن. هر چند وقت یک بار نقاشی بکش. در حمام آواز بخوان و کمی آب بازی کن. سفید بپوش. آب نبات چوبی لیس بزن. بستنی قیفی بخور. به کوچکتر ها سلام کن. شعر بخون. نامه ی کوتاه بنویس. زیر جمله های خوبی که تو کتاب ها هست خط بکش. به دوست های قدیمیت تلفن بزن. شنا کن. هفت تا سنگ تو آب بنداز و هفت تا آرزو بکن. خواب ببین. چای بخور و برای دیگران چای دم کن. جوراب های رنگی بپوش. مادرت رو بغل کن. مادرت رو ببوس. به پدرت احترام بذار و حرفاش رو گوش کن. دنبال بازی کن. اگر نشد وسطی بازی کن. به برگ درخت ها دقت کن. به بال پروانه ها دقت کن. قاصدک ها رو بگیر و فوت کن. خواب ببین. از خواب های بد بپر و آب بخور. به باغ وحش برو. چرخ و فلک سوار شو. پشمک بخور. کوه برو. هرجا خسته شدی یک کم دیگه هم ادامه بده. خواب هات رو تعریف نکن. خواب هات رو بنویس بخند. چشم هات رو روی هم بگذار. شیرینی بخر. با بچه ها توپ بازی کن. برای خودت برنامه بریز. قبل از خواب موهات رو شانه کن. به سر خودت دستی بکش. خودت رو دوست داشته باش. برای خودت دعا کن! برای خودت دعا کن که آرام باشی. وقتی توفان می آید، تو همچنان آرام باشی. تا توفان از آرامش تو آرام بگیرد. برای خودت دعا کن تا صبور باشی؛ آنقدر صبور باشی تا بالاخره ابرهای سیاه آسمون کنار بروند و خورشید دوباره بتابد. برای خودت دعا کن تا خورشید را بهتر بشناسی. بتوانی هم صحبتش باشی و صبح ها برایش نان تازه بگیری. برای خودت دعا کن که سر سفره ی خورشید بنشینی و چای آسمانی بنوشی. برای خودت دعا کن تا همه ی شب هایت ماه داشته باشد؛ چون در تاریکی محض راه رفتن خیلی خطرناک است. ماه چراغ کوچکی است که روشن شده تا جلوی پایت را ببینی. برای خودت دعا کن تا همیشه جلوی پایت را ببینی؛ آخه راهی را که باید بروی خیلی طولانی است. خیلی چاله چوله دارد؛ دام های زیادی در آن پهن شده است و باریکه های خطرناکی دارد؛ پر از گردنه های حیران و سنگلاخ های برف گیر است. برای خودت دعا کن تا پاهایت خسته نشوند و بتوانی راه بیایی. چون هر جای راه بایستی مرده ای و مرگی که شکل نفس نکشیدن به سراغ آدم بیاید، خیلی دردناک است. هیچ وقت خودت را به مردن نزن! برای خودت دعا کن که زنده بمانی. زنده ماندن چند راه حل ساده دارد! برای اینکه زنده بمانی نباید بگذاری که هیچ وقت بیشتر از اندازه ای که نیاز داری بخوابی. باید همیشه با خدا در تماس باشی تا به تو بیداری بدهد. بیداری هایی آمیخته با روشنایی، صدا، نور، حرکت. تو باید از خداوند شادمانی طلب کنی. همیشه سهمت را بخواه و بیشتر از آن چه که به تو شادمانی ارزانی می شود در دنیا شادمانی بیافرین تا دیگران هم سهمشان را بگیرند. برای اینکه زنده بمانی باید درست نفس بکشی و نگذاری هیچ چیز ی سینه ات را آلوده کند. برای اینکه زنده بمانی باید حواست به قلبت باشد. هرچند وقت یکبار قلبت را به فرشته ها نشان بده و از آنها بخواه قلبت را معاینه کنند. دریچه هایش را، ورودی ها و خروجی هایش را و ببینند به اندازه ی کافی ذخیره شادمانی در قلبت داری یا نه!! اگر ذخیره ی شادمانی هایت دارد تمام می شود باید بروی پشت پنجره و به آسمان نگاه کنی. آنقدر منتظر بمان و به آسمان نگاه کن تا بالاخره خداوند از آنجا رد بشود؛ آن وقت صدایش کن؛ به نام صدایش کن؛ او حتماً برمی گردد و به تو نگاه می کند و از تو میپرسد که چه می خواهی؟؟! تو صریح و ساده و رک بگو. هر چیزی که می خواهی از خدا بخواه. خدا هیچ چیز خوبی را از تو دریغ نمی کند. شادمان باش. او به تو زندگی بخشیده است و کمکت می کند که زنده بمانی. از او کمک بگیر. از او بخواه به تو نفس، پشمک، چرخ و فلک، قدم زدن، کوه، سنگ، دریا، شعر، درخت... تاب، بستنی، سجاده، اشک، حوض، شنا، راه، توپ، دوچرخه، دست، آلبالو، لبخند، دویدن و ... عشق... بدهد. آن وقت قدر همه ی اینها را بدان و آن قدر زندگیت را ادامه بده که زندگی از این که تو زنده هستی به خودش ببالد