من دون کیشوتی مضحکم که بجای سرنیزه و کلاه خود مدادی در دست و قابلمه ای بر سر دارد! عکسی به یادگار از من بگیرید من انسان قرن بیست و یکم هستم!
من دون کیشوتی مضحکم که بجای سرنیزه و کلاه خود مدادی در دست و قابلمه ای بر سر دارد! عکسی به یادگار از من بگیرید من انسان قرن بیست و یکم هستم!
غیر شیدایی مرا داغی به پیشانی نبودمن که پیشانی نوشتم جز پریشانی نبودهمدمی ما بین آدمها اگر می یافتمآهِ من در سینه ام یک عمر زندانی نبوددوستانِ روبه رو و دشمنانِ پشت سرهرچه بود آیینِ این مردم مسلمانی نبودخارِ چشمِ این و آن گردیدن از گردن کشی است
دست رنجِ کاجها غیر از پشیمانی نبود
من که دربندم کجا؟ میدانِ آزادی کجا؟
کاش راهِ خانه ات این قدر طولانی نبود
مهراب
دوشنبه 6 آبانماه سال 1392 ساعت 19:28