پشت نقاب آدمک ها آدمی نیست
با خود بگو درد دلت را محرمی نیست
ای نوشدارو خنجرت را تیز تر کن
جز زخم تازه زخم من را مرهمی نیست
باد هوا بودند هرچیزی که گفتی
دیوار حرفت تکیه گاه محکمی نیست
رد می شوی از من ، شتر دیدی ندیدی !
با هر که میخواهی برو ، باشد ، غمی نیست
یک روز بر میگردی از راهی که رفتی
وقتی که می بینی به جز من همدمی نیست
می ترسم از اینکه بیایی و نباشم
شاید پس از این بازدم دیگر دمی نیست