تاکی که سر به شانه ی دیوار می کِشد
مستیِ استفاده ی آن کار می کشد
بر شانه های من اثرِ هجرِ سال هاست
عاشق همیشه نازِ تو را بار می کشد
بعد از سی و سه سال مگر این که جذبه ای
ثابت کند که عشق به انکار می کشد
وصفِ شباهتِ تو و یوسف... خمار را
تا پُر کند پیاله به بازار می کشد
عزمِ جهادِ اکبرِ با خویش تن مرا
دیوانه وَش به عرصه ی پیکار می کشد
آخر همین که جذبه ی چشمت اثر کند
با پای خود مرا به سرِ دار می کشد