گر گرفته تن من از هرم سوزان تنت
عاشق این لحظه ها ام که میسوزم تو تبت
غرق در اغوشت و داغم ز گرمای وجود
هردو لبریزیم از احساس و گرفتار سکوت
دستام و محکم بگیر تا رویاهام ابی بشه
حضورت تنفسی برای این ماهی بشه
محدود شه نگاهم و خیره بشم به چشم تو
خالی از دلهره ام چه بی نظیره عشق تو
بند بند جمله هام از تو حکایت میکنه
فقط عاشق باشم خودش کفایت میکنه
لبریز از تو بشم دقایقم مال تو شه
همه ی وجود من تسلیم رویای تو شه
هرشب از تو بنویسم یه ترانه و غزل
ممنون از این عشق پاک ممنون از این حس نفسم