ثبت است بر جریده عالم دوام ما

من دون کیشوتی مضحکم که بجای سرنیزه و کلاه خود مدادی در دست و قابلمه ای بر سر دارد! عکسی به یادگار از من بگیرید من انسان قرن بیست و یکم هستم!

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

من دون کیشوتی مضحکم که بجای سرنیزه و کلاه خود مدادی در دست و قابلمه ای بر سر دارد! عکسی به یادگار از من بگیرید من انسان قرن بیست و یکم هستم!

بوی بهار به سرم زده!


اسفند رو از بچگی دوست داشتم. بوی عید میده، بوی بهار میده، بوی تازگی میده. و من هیچ خجالت نمی کشم که بگم هنوز همون اندازه بچگی هام عاشق عیدم و براش کلی ذوق دارم. دوست دارم همه چی نو باشه، همه چی تمیز باشه، حتی دلم. تازه از این خرافات هم خوشم میاد که موقع تحویل سال هرچی هرجوری باشه تو سال جدید همون جوری ادامه پیدا می کنه. اصلاً خوشم میاد از این عقیده، چون باعث میشه برا خوب شدن خیلی چیزا تلاش کنم که لحظه تحویل خوب و دلخواه باشه برام همه چی. تازه از اون دسته آدم ها هم هستم که علاقه شدیدی دارم موقع تحویل سال تو خونه خودم در کنار همسرم باشم. اصلاً هم خوشم نمیاد تعطیلات عید رو به کار فکر کنم و ذهنمو درگیر کنم. دوست دارم تو مدت عید همه چی خوب باشه خلاصه. این چیزا به نظر خیلی ها مسخره  میاد اما برای من جزو اصول ذهنیم هستند.

حالا امسال هم دم عیدی باید خیلی چیزا رو بتکونم، خیلی چیزارو دستکاری کنم که این شکلی وارد سال نو نشم. از حالا لیست گرفتم و هر روز هم به لیستم یه چیزایی اضافه میشه. خلاصه خیلی در تلاشم این روزا که توی روزای باقی مونده سال همه چی رو اون جور که دوست دارم تغییر بدم.

اصلاً من عاشق عیدی خریدنم، و صد البته عیدی گرفتن! سفره هفت سین رو می پرستم. با سبزه هاش سبز میشم. با سیبش بهشتی می شم و با ماهی هاش آزاد. با سمنوش شیرین می شم و با تخم مرغ هاش رنگی! خیلی حس خوبی دارم وقتی لباس نو می پوشم و با فرشید پای هفت سینمون منتظر لحظه تحویل میشیم، تا بدی هارو تحویل بدیم و یه عالمه خوبی تحویل بگیریم برای روزای باهم بودنمون.

شاید هنوز بچه ام، شاید هنوز بزرگ نشدم، شاید! ولی مطمئنم که من عاشق اسفندم، عاشق عیدم، عاشق بهارم! آره، من بهاری بهاریم!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد