ثبت است بر جریده عالم دوام ما

من دون کیشوتی مضحکم که بجای سرنیزه و کلاه خود مدادی در دست و قابلمه ای بر سر دارد! عکسی به یادگار از من بگیرید من انسان قرن بیست و یکم هستم!

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

من دون کیشوتی مضحکم که بجای سرنیزه و کلاه خود مدادی در دست و قابلمه ای بر سر دارد! عکسی به یادگار از من بگیرید من انسان قرن بیست و یکم هستم!

نوروز خجسته باد

 


چه شعر خوشی
چه فرصتِ بی‌خوابِ روشنی
دفتر و مدادِ همیشه‌ام با من نیست
اما پسینِ دره‌ی انار
پُر از عطرِ دختر و عروسِ نسیم و
نیْ‌خوانی باد است.
گَشتی‌های خسته می‌خندند
دارم دور می‌شوم
آن جا، پایین‌تر از خاطره‌ی دو پاییز پیش
من کلماتِ مخفیِ بسیاری
لابه‌لایِ سکوت و دلهره جا نهاده‌ام.
...  
چقدر روشن است این‌جا
چقدر من زنده‌ام امروز
و چه پسینی ...
چه پسینی دارد این دره‌ی انار
بید هم هست
اقاقیا کمتر
ماه آمده بالا
گشتی‌ها رفته‌اند!
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد