ثبت است بر جریده عالم دوام ما

من دون کیشوتی مضحکم که بجای سرنیزه و کلاه خود مدادی در دست و قابلمه ای بر سر دارد! عکسی به یادگار از من بگیرید من انسان قرن بیست و یکم هستم!

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

من دون کیشوتی مضحکم که بجای سرنیزه و کلاه خود مدادی در دست و قابلمه ای بر سر دارد! عکسی به یادگار از من بگیرید من انسان قرن بیست و یکم هستم!

داستانک


زن- هم اتاقیت می گفت شبا نمی خوابی
مرد- درسته
زن -چرا؟
مرد - چی چرا؟
زن - چرا شبا نمی خوابی؟
مرد - اینکه به مشکل بی خوابی مبتلا شدم احمقانه ترین فکر ممکنه
زن - پس برای چی شبا نمی خوابی؟
مرد - فکر میکنم
زن - به چی؟
مرد - به اینکه آیا واقعاً دچار بی خوابی شدم؟
زن - چرا باید به احمقانه ترین فکر ممکن فکر کنی؟
مرد - تو از کجا میدونی که من به احمقانه ترین فکر ممکن فکر می کنم؟
زن - خودت اینو گفتی...
مرد - و تو هم به احمقانه ترین شکل باور کردی که من به احمقانه ترین فکر ممکن فکر می کنم...( با تمسخر)
زن - پس شبا چیکار می کنی؟
مرد - می شنوم
زن - چی رو؟
مرد - صداهارو
زن - مگه نمی تونی صداها رو توی روز بشنوی؟
مرد - نه هر صدایی رو...بعضی صداها فقط توی شب اونطور که باید شنیده میشن
زن - مثلاً؟
مرد - مثلاً دنبال کردن خط عبور یک ماشین از روی صدای اگزوز خرابش یا صدای پرش عقربه ثانیه شمارِ اون ساعته...روی دیوار!
زن - اینا چقدر اهمیت داره؟ مثلاً صدای اگزوز خراب یه ماشین عبوری توی نیمه شب؟
مرد - یا صدای وِز وِز چراغ نیمه سوخته اتاق
زن - اما همه این صداها توی روز هم شنیده میشن...
مرد - خوب خاصیتشون به اینه که توی شب شنیده بشن
زن - فکر می کنی فرقی میکنه؟
مرد - حتماً فرق میکنه!
زن - چه فرقی میکنه؟
مرد - صدای اگزوز اون ماشین توی روز شبیه همه ماشین های دیگه ست...
زن -فکر نمی کنی احمقانه ترین فکر ممکن همینه؟به نظر من هنوز هم فرقی نمی کنه!
مرد - اگه صدای اگزوز اون ماشین با بقیه ماشینها فرقی نداشته باشه،یعنی من هم با بقیه فرقی ندارم،شب تا صبح به جای خیره شدن به یه نقطه و تیز کردن گوشهام ،...می خوابم!
زن - خوب؟
مرد - خوب اونوقت احمقانه ترین فکر ممکن اینه که تو بازم حاضر بشی برای دیدنم به اینجا بیای....

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد