ثبت است بر جریده عالم دوام ما

من دون کیشوتی مضحکم که بجای سرنیزه و کلاه خود مدادی در دست و قابلمه ای بر سر دارد! عکسی به یادگار از من بگیرید من انسان قرن بیست و یکم هستم!

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

من دون کیشوتی مضحکم که بجای سرنیزه و کلاه خود مدادی در دست و قابلمه ای بر سر دارد! عکسی به یادگار از من بگیرید من انسان قرن بیست و یکم هستم!

سالهاست...


سعی کردیم کاری به هم نداشته باشیم

من بار تنهایی خودم را بکشم

انها چاله های زندگیشان را پر کنند

در این خانه هر روز دوستانی جمع می شوند

در تنهاییم

از خودشان پذیرایی می کنند

 

من و این مورچه ها

سالهاست که با خرده های نان

دوستی مان را اغاز کرده ایم.


نظرات 2 + ارسال نظر
مهرداد سه‌شنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 20:36 http://www.createagain.blogsky.com

دوست عزیزم سلام.چقدر زیبا بیان کردی حالت خود و دوستی خودت را با مورچه ها که البته تنهایی خودت را با این جمله فریاد زده ای همه ما انسانها شاید روزهایی در زندگی داشته باشیم که با مورچه ها هم قدم شده ایم.خوشحال می شم به وبلاگ من هم سری بزنی

میرزا مجنون آذری جمعه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 18:36 http://www.del28.blofa.com

من و این مورچه ها

سالهاست که با خرده های نان

دوستی مان را اغاز کرده ایم...


عالی بود.

راستی! خوشحال میشم به وبلاگ منم سر بزنین و نظرتونو درمورد شعر ها و دلنوشته هام بگین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد