سعی کردیم کاری به هم نداشته باشیم
من بار تنهایی خودم را بکشم
انها چاله های زندگیشان را پر کنند
در این خانه هر روز دوستانی جمع می شوند
در تنهاییم
از خودشان پذیرایی می کنند
من و این مورچه ها
سالهاست که با خرده های نان
دوستی مان را اغاز کرده ایم.
دوست عزیزم سلام.چقدر زیبا بیان کردی حالت خود و دوستی خودت را با مورچه ها که البته تنهایی خودت را با این جمله فریاد زده ای همه ما انسانها شاید روزهایی در زندگی داشته باشیم که با مورچه ها هم قدم شده ایم.خوشحال می شم به وبلاگ من هم سری بزنی
من و این مورچه ها
سالهاست که با خرده های نان
دوستی مان را اغاز کرده ایم...
عالی بود.
راستی! خوشحال میشم به وبلاگ منم سر بزنین و نظرتونو درمورد شعر ها و دلنوشته هام بگین