ثبت است بر جریده عالم دوام ما

من دون کیشوتی مضحکم که بجای سرنیزه و کلاه خود مدادی در دست و قابلمه ای بر سر دارد! عکسی به یادگار از من بگیرید من انسان قرن بیست و یکم هستم!

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

من دون کیشوتی مضحکم که بجای سرنیزه و کلاه خود مدادی در دست و قابلمه ای بر سر دارد! عکسی به یادگار از من بگیرید من انسان قرن بیست و یکم هستم!

هرچه کردم به خودم کردم و وجدان ِخودم


هرچه کردم به خودم کردم و وجدان ِخودم

پسر نوحم و قربانی طوفان خودم

 

تک و تنهاتر از آنم که به دادم برسند

آنچنانم که شدم دست به دامان خودم

 

موی تو ریخته بر شانه ی تو ٬ امّــا من

شانه ام ریخته بر موی پریشان ِ خودم!

 

از بهشتی که تو گفتی خبری نیست که نیست

می روم سر بگذارم به بیابان خودم

 

آسمان سرد و هوا سرد و زمین سردتر است

اخـــوانــم که رسیدم به زمستان خودم

 

تو گرفتار خودت هستی و آزادی هات

من گرفتار خودم هستم و زندان خودم

  

شب میلاد من ِ بی کس و کار است ولی

باید امشب بروم شام غریبان خودم...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد