از آن زمان که در دو جهان صبر بوده است
در سینه ملاطفت او غنوده است
نه... صبر، حرف اندکی از لحظه های اوست
صبر و شکیب، او را عمری ستوده است
صبر، آبروی اندک و ناچیز خویش را
در محضر تلمذ او آزموده است
بر خشم، صبر کرد و بر درد صبر کرد
دندان همیشه بر جگر زخم سوده است
باب الحوایجی که دو بازوی خسته را
بر روی دادخواهی هستی گشوده است...
ای مرد! صبر و طاقت بی انتهای تو
از ما قرار و صبر چه آسان ربوده است
عمری سروده ایم شکیب تو را، ولی
این قصه تا همیشه غمی ناسروده است