از آنجا که بیماری کبد چرب از جمله بیماریهای خاموش و بینشانه است، پیشگیری از ابتلا به آن از جمله اولویتها قرار میگیرد، زیرا این بیماری معمولاً زمانی خود را نمایان میکند که ذرات چربی بخش زیادی از سلولهای کبدی را به خود درگیر کردهاند.
کبد چرب پس از درگیر کردن کبد با علائمی مانند ضعف، خستگی و احساس سنگینی و فشار در ناحیه فوقانی و راست شکم بروز میکند. خوشبختانه در میان شیوههای طبیعی درمان در سراسر جهان، راهکارها و تکنیکهایی وجود دارد که میتوان از آنها برای پیشگیری از ابتلا به کبد چرب اقدام کرد. در اینجا برخی از کاربردیترین و سادهترین این شیوهها را با هم مرور میکنیم.
1- پیشگیری از تجمع چربیها در کبد با چای سبز
نوشیدن چای سبز یا استفاده از عصاره این گیاه دارویی تأثیر زیادی در پیشگیری از تجمع و رسوب چربیها در اطراف کبد دارد، ضمن آنکه میتواند به تسریع روند درمانی کبد چرب نیز کمک کند. افرادی که احتمال و استعداد ابتلا به این بیماری در آنها زیاد است مانند افراد چاق و کمتحرک میتوانند با گنجاندن چای سبز در رژیم غذایی روزانه خود از ابتلا به این بیماری پیشگیری کنند، به شرط آنکه در کنار نوشیدن چای سبز، رژیم غذایی سرشار از سبزیجات و میوهها را در برنامه غذایی خود بگنجانند. علاوه بر این، درمانگران چینی بر این باورند که نوشیدن این چای گیاهی به صورت مستمر میتواند از ابتلا به سرطان کبد نیز پیشگیری کند.
2- کاهش جذب چربی با خار مریم
گیاه خار مریم یکی دیگر از گیاهان دارویی است که از آن برای درمان و پیشگیری از بیماریهای کبدی استفاده میکنند. این گیاه از آنجا که ترکیبی به نام سیلیمارین دارد، میتواند در کاهش میزان جذب چربی به ویژه چربی بد (LDL)، تری گلیسیرید و کاهش جذب کلسترول موثر باشد. به همین دلیل بسیاری از درمانگران، این گیاه را از جمله موثرترین گیاهان دارویی برای درمان کبد چرب میشناسند و مصرف دمنوش یا خشک این گیاه همراه غذا را در این زمینه موثر میدانند. مصرف این گیاه با مشورت متخصص طب سنتی میتواند به بهبود عملکرد کبد کمک کرده و سرعت تولید دوباره سلولهای کبدی را افزایش دهد.
3- با زنجبیل متابولیسم بدن را افزایش دهید
یکی دیگر از شیوههای کاهش جذب چربی در جریان گردش خون و اندامهای داخلی گنجاندن زنجبیل در برنامه غذایی هفتگی است. افرادی که در طول هفته 2 تا 3 بار زنجبیل استفاده میکنند، میتوانند از خواص درمانی آن در افزایش میزان متابولیسم و سوخت و ساز بدن و کاهش جذب چربیها بهرهمند شوند. برای این منظور میتوانید یک تکه زنجبیل را درون یک کاسه ماست رنده کرده و آن را بعد از صرف وعدههای غذایی میل کنید. به اعتقاد برخی از درمانگران شیوههای طبیعی درمان، نوشیدن دمنوش زنجبیل نیز در کنترل بیماریهای کبد به ویژه کبد چرب موثر است. نوشیدن این دمنوش میتواند به کاهش جذب چربی در اطراف کبد کمک کرده و مانع از ابتلای افراد مستعد به این بیماری شود. مصرف دمنوش زنجبیل یا ماست کمچرب حاوی زنجبیل به ویژه در وعدههایی که غذای چرب خوردهاید بسیار اهمیت دارد.
4- سویا را با گوشت قرمز عوض کنید
یکی از مهمترین عواملی که میتواند از رسوب چربیها در بافت کبد جلوگیری کند، اصلاح رژیم غذایی است. به گفته محققان جایگزین کردن سویا و پروتئین گیاهی به جای پروتئین حیوانی به ویژه گوشت قرمز میتواند تأثیر زیادی در کاهش جذب چربی و تری گلیسیرید در بافت کبد داشته باشد. از این رو، درمانگران به افراد مستعد ابتلا به کبد چرب و التهاب کبد توصیه میکنند در طول هفته برای تهیه غذاهای خود از گوشت قرمز و سویا کنار هم استفاده کنند و مصرف گوشت قرمز را به حداقل برسانند.
5- آب لیمو را فراموش نکنید
نوشیدن یک لیوان آب که در آن عصاره یک لیموترش تازه وجود دارد در آغاز روز میتواند بهترین دارو برای پیشگیری از ابتلا به کبد چرب باشد. از آنجا که لیمو سرشار از ویتامین C است و به عنوان یک آنتیاکسیدان میتواند نقش موثری در هضم و جذب مواد مفید در بدن داشته باشد، قابلیت زیادی در پیشگیری و درمان کبد چرب دارد.
6- از زردچوبه غافل نشوید
به تازگی محققان دانشگاه «سنت لوئیس» از تأثیر زردچوبه بر کنترل بیماری کبد چرب در افراد چاقی که به این بیماری مبتلا هستند خبر دادهاند. بر اساس این تحقیقات مشخصشده، افرادی که از زردچوبه به عنوان یک چاشنی در برنامه روزانه خود استفاده میکنند کبد مقاومتری در برابر ابتلا به بیماری کبد چرب دارند و احتمال ذخیره شدن ذرات چربی در کبد آنها کمتر است. از این رو این محققان به مردم توصیه میکنند مصرف زردچوبه را به عنوان یک ادویه موثر و درمانگر در برنامه هفتگی و حتی روزانه خود بگنجانند.
7- عرقیات گیاهی بنوشید
عرق گیاهی شاه تره، خارشتر و کاسنی از جمله داروهای گیاهی موثر در کنترل و درمان کبد چرب به شمار میآیند. این نوشیدنیهای گیاهی از آنجا که طبعی سرد و تر دارند موجب کاهش میزان کلسترول خون میشوند و درعینحال به پاکسازی کبد و بدن از سموم و مواد زائد هم کمک میکنند.
به اعتقاد درمانگران، نوشیدن یک تا 2 لیوان از عرقیات شاه تره، کاسنی و خارشتر یا ترکیبی از آنها میتواند تأثیر زیادی در پیشگیری از ابتلا به بیماریهای کبد به ویژه کبد چرب و سیروز کبدی داشته باشد و احتمال ابتلا به این بیماریها را به صفر برساند.
به اعتقاد برخی از درمانگران شیوههای طبیعی درمان، نوشیدن دمنوش زنجبیل نیز در کنترل بیماریهای کبد به ویژه کبد چرب موثر است
8- برای درمان کبد چرب قهوه بخورید
امروزه اثبات شده مصرف روزانه یک فنجان قهوه برای جلوگیری از خشکی کبد و همچنین کبد چرب بسیار مفید است. کسانی که به عارضه کبد چرب مبتلا هستند از قهوه میتوانند به عنوان کمککننده در بهبود آن استفاده کنند. البته نباید تصور شود که تنها قهوه در بهبود این بیماری موثر است بلکه شخص مبتلا به کبد چرب باید به کاهش وزن و انجام ورزش نیز بپردازد. در ضمن امروزه اثبات شده کسانی که روزانه یک فنجان قهوه مصرف میکنند در مقایسه با کسانی که قهوه مصرف نمیکنند کمتر به عارضه سرطان کبد مبتلا میشوند.
در مطلب بعدی به توضیح دربارهی غذاهای مضر برای کبد چرب میپردازیم.........
4 خوراکی مضر برای کبد چرب
در قسمت اول این مطلب به 8 خوراکی مفید برای کبد چرب اشاره کردیم. در این متن میخواهیم غذاهای مضر برای این بیماری را معرفی کنیم، با ما همراه باشید...
در این بیماری ذرات درشت و بزرگ چربی در سلولهای کبد رسوب میکنند و به این ترتیب موجب بروز اختلالهایی در عملکرد کبد و ابتلا به بیماریهای مزمن کبد میشود که از میان آنها میتوان به استعداد ابتلا به عفونتها، خونریزیهای دستگاه گوارش و اختلال در سطح هوشیاری اشاره کرد.
به گفته درمانگران، افراد چاق و دچار اضافهوزن که کمترین میزان تحرک را دارند اصلیترین گروهها برای ابتلا به بیماری کبد چرب هستند؛ اما در کنار این گروه، گروههای دیگری هم وجود دارند که بیشترین آمادگی را برای ابتلا به این بیماری دارند. اینها کسانی هستند که مصرف موارد زیر در آنها بالاست:
1- غذاهای چرب و فستفودها
مصرف
بیاندازهی غذاهای چرب و گنجاندن انواع فستفودها و غذاهای
آماده در برنامه و رژیم اعضای خانواده این روزها به عنوان یکی از
شایعترین دلایل ابتلا به بیماری کبد چرب گزارش شده که ابتلا به
آن در میان افراد کم تحرک و چاق در مقایسه با دیگر مردم بیشتر
است.
2- مصرف زیاد ویتامینA
مصرف بیرویه و بیقاعده ویتامین A نیز میتواند یک عامل محرک برای ابتلا به بیماری کبد چرب باشد که در نهایت فرد را با خطر رسوب چربی در بافتهای کبد و اختلال در عملکرد این عضو رو به رو کند.
3- مصرف زیاد کربوهیدراتها
متخصصان تغذیه در آمریکا تاکید کردند که کاهش کربوهیدرات موجود در رژیم غذایی روشی سریعتر برای کاهش چربی کبدی است. دکتر جفری برونینگ استادیار طب داخلی در دانشگاه تگزاس گفت: کاهش میزان کربوهیدرات موجود در رژیم غذایی روزانه برای پایین آوردن مقدار چربی کبدی خیلی موثرتر از کاهش مصرف کالری است. در یک تحقیق که بر روی 18 شرکتکننده صورت گرفته است همگی به بیماری کبد چرب غیر الکلی مبتلا بودند. از این شرکتکنندگان در گروههای مختلف خواسته شد که مدت 14 روز مقدار کربوهیدرات یا مقدار کالری را در رژیم غذایی روزانه خود کاهش دهند. پس از دو هفته متخصصان با استفاده از تکنیکهای پیشرفته تصویربرداری متوجه شدند که مقدار چربی کبدی در گروهی که کمتر کربوهیدرات مصرف کرده بودند به میزان خیلی بیشتری کاهش پیدا کرد.
4- سردیجات طب سنتی
کبد بزرگترین پالایشگاه بدن و به طور طبیعی دارای مزاج گرم و تر است، سرد شدن کبد در اثر عوامل مختلف میتواند توانایی کبد برای تحلیل و متابولیزه کردن چربیها را کم کند و یا موجب انباشتگی چربی در بافت کبد و پیدایش کبد چرب شود. مصرف ترشیها و خوراکیهای سرد موجب سرد شدن کبد میشود و کسانی که به طور مادرزادی دارای مزاج سرد هستند باید در مصرف این خوراکیها احتیاط بیشتری داشته باشند. مصرف سرکه، آبغوره، سایر ترشیهای خانگی و خوراکیهای سرد نظیر ماست، دوغ ترش، خیار، کدو و غیره همچنین نوشیدن مایعات سرد نیز به تدریج موجب سرد شدن کبد میشود.
اگر به اضافهوزن مبتلایید، اگر کم تحرک هستید و احتمال ابتلا به کبد چرب را دور نمیبینید به شما پیشنهاد میکنیم از مصرف غذاهایی مانند غذاهای فریز شده و یخ زده، ترشیجات، ماست پرچرب، سس، نمک زیاد، غذاهای فستفود، انواع شیرینیها، پیتزا، انواع سرخ کردنیها مانند سیرداغ، پیاز داغ، چیپس، پفک، غذاهای چرب و نوشابههای گازدار پرهیز کنید
در واقع با سرد شدن کبد مقدار تولید صفرا کم و غلیظ تر میشود که به دنبال آن مقدار ترشح صفرا نیز کاهش پیدا میکند. این صفرای غلیظ به کندی در مجاری صفراوی حرکت میکند و به دنبال آن، انسداد نسبی در این مجاری رخ میدهد که در این مرحله در سونوگرافی کیسه صفرا ممکن است «لجن صفراوی» گزارش شود که خود مقدمه ایجاد سنگهای صفراوی است. انسداد در مسیر ریزش صفرا به روده از عواملی است که موجب هضم ناقص چربیها میشود و در این مرحله هضم ناقص چربیها سرانجام به کبد چرب منجر میشود. یبوست ناشی از این کاهش تولید و ترشح صفرا نیز در زمرهی عاملی است که در پیدایش کبد چرب دخیل است.
در نهایت این که:
اگر به اضافهوزن مبتلایید، اگر کم تحرک هستید و احتمال ابتلا به کبد چرب را دور نمیبینید به شما پیشنهاد میکنیم از مصرف غذاهایی مانند غذاهای فریز شده و یخ زده، ترشیجات، ماست پرچرب، سس، نمک زیاد، غذاهای فستفود، انواع شیرینیها، پیتزا، انواع سرخ کردنیها مانند سیرداغ، پیاز داغ، چیپس، پفک، غذاهای چرب و نوشابههای گازدار پرهیز کنید و تا میتوانید به جای آنها از میوههای تازه، سبزیجات مختلف و غذاهای سالم و طبیعی استفاده کنید. رعایت این رژیم در تمامی دورههای سنی به پیشگیری از ابتلا به کبد چرب و دیگر بیماریهای کبد کمک میکند.
آرتیشو:
دوست کبد و قلب
اگر
شما هم هنگام بالا و پایین رفتن از پلهها به نفسنفس میافتید،
باید آرتیشو را امتحان کنید. این جواهر آشپزخانه دوست کبد و قلب
شماست. با ما باشید تا گوشهای از خواص آن را بررسی
کنیم.
از آنجایی که این گیاه مفید طعم تلخی دارد از
آن برای درمان مشکلات گوارشی و همچنین حفاظت از کبد استفاده
میکنند.
برگها و ساقهی این گیاه حاوی
ترکیبات مفیدی است که قدرت زیادی در حفاظت از سلولهای کبدی
دارند. آرتیشو همچنین به هضم غذا کمک کرده و با مشکلاتی مانند
بیاشتهایی، احساس سنگینی، نفخ، خستگی، خوابآلودگی، آروغ و
سردرد مقابله میکند.
نتایج بررسیهای اخیر
نشان میدهند که عصارهی برگهای آرتیشو باعث کاهش علائم
سوءهاضمه میشود.
نتایج پژوهشهای آمریکایی
که روی 200 بیمار مبتلا به سندرم رودهی تحریکپذیر و مشکلات
گوارشی انجام شده است نشان میدهد که مصرف عصارهی برگهای
آرتیشو باعث کاهش علائم این بیماریها مانند دل درد، کرامپ، نفخ،
احساس سنگینی و یبوست میشود.
نتایج بررسیهای اخیر نشان
میدهند که عصارهی برگهای آرتیشو باعث کاهش علائم سوءهاضمه
میشود
به عقیدهی متخصصان حوزهی تغذیه مصرف آرتیشو همچنین
باعث کاهش میزان کلسترول خون میشود. در واقع ترکیبات این سبزی
باعث دفع کلسترول از طریق مدفوع شده و میزان آن را در خون کاهش
میدهد. به همین دلیل هم میتوان آرتیشو را دوست و رفیق قلب
دانست.
آرتیشو سرشار از منیزیم است که ماده
معدنی حیاتی برای بیش از 300 واکنش زیست شیمیایی در بدن از جمله
تولید انرژی محسوب میشود. اگر منیزیم کافی دریافت نکنید، عضلات
شما باید بیشتر کار کنند تا واکنش نشان دهند و زودتر شما را خسته
میکنند. حدود 68 درصد از ما مقدار کافی از این ماده معدنی مصرف
نمیکنیم. خانمها باید 320 میلیگرم در روز منیزیم مصرف
کنند.
توجه
افرادی که
دچار سنگ کیسهی صفرا هستند نباید آرتیشو مصرف کنند به خاطر
اینکه این ماده غذایی باعث مسدود شدن مجاری صفرایی میشود. اگر
رودهی حساسی دارید نیز نباید در مصرف آرتیشو زیادهروی کنید به
خاطر اینکه باعث نفخ و گاز معده
میشود.
توجه داشته باشید که میتوانید از
کپسولهای مخصوص و یا از دمنوش آرتیشو استفاده کرد. بهتر است با
داروساز یا عطار مشورت کنید.
همه ما میدانیم که تمام میوهها و سبزیجات غنی از ویتامینها و مواد معدنی هستند و آنها را باید جزء ضروری و ثابت سفره خود قرار دهیم، اما جالب است بدانید که یکسری میوهها برای خانمها فواید بیشتری دارند تا آقایان و برعکس.
میوههای ویژه آقایان:
انجیر: برای سلامت قلب مفید است و تریگلیسیرید خون را کاهش میدهد. پتاسیم موجود در آن فشارخون را کنترل کرده و از بدن در برابر بیماریهای قلبی و فشارخون محافظت میکند.
آووکادو: فیتونیتریتهای متعدد آن نه تنها مانع از بروز سرطان پروستات میشود، بلکه سلولهای آسیبدیده قلبی را نیز ترمیم میکند.
نارگیل: این میوه علائم مربوط به بزرگ شدن پروستات را کاهش میدهد. از بروز بیماری تصلب شرائین و بیماری قلبی را در مردان نیز پیشگیری میکند.
مرکبات: به دلیل اینکه بیماریهای قلبی در آقایان بیشتر است، خوردن میوههای دارای رنگ روشن بهنفع آنها است. محققان ترکیبات آنتیاکســـیدانی را در پرتقال و در سایر میوههای زرد رنگ یافتهاند که در مبارزه با بیماریهایی مانند بیماریهای قلبی و آرتریت سودمندهستند.
انار: به واسطه داشتن مواد آنتیاکسیدانی و نیز الاژیک اسید از بروز سرطان جلوگیری کرده و رشد تومورهای سرطانی مانند سرطان پوست و پروستات را کند میکند.
هندوانه: لیکوپین دارد که یک ماده قوی ضدسرطان برای مردان است و برای سلامت چشم و پروستات مفید است. مصرف منظم هندوانه و زردآلو مانع از بروز سرطان پروستات میشود.
میوههای ویژه بانوان:
سیب: برای شادابی پوست به خانمها توصیه میشود که روزی یک سیب بخورند. سیب منبع غنی از ویتامین C، فیبر و آنتیاکسیدانهاست.
زغال اخته: در افزایش کلسترول مفید خون و همچنین آنتیاکسیدانها موثر است و به شادابی پوست خانمها کمک میکند.
پرتقال: بهترین منبع ویتامین C و اسیدفولیک است و مصرف آن به خانمهای باردار برای تقویت سیستم ایمنی بدن و رفع کمخونی توصیه میشود. پرتقال حاوی ۷۰میلیگرم ویتامین C است که این مقدار ۹۰درصد از نیاز روزانه خانمها به این ویتامین را تامین میکند.
آلبالو: دارای ملاتونین که یک نوع آنتیاکسیدان است. این ماده به حفظ الگوی طبیعی خواب انسان کمک کرده، از ضعف حافظه جلوگیری میکند، کاهشدهنده التهابات است و از سرطانهای زنانه و دیابت جلوگیری میکند.
آووکادو: برای خانمهای باردار مفید است. یک فنجان آووکادو، یکچهارم نیاز روزانه بدن به فولات یا همان اسید فولیک را تامین میکند. این ویتامین خطر ابتلا به ناهنجاریهای مادرزادی جنین را کاهش میدهد. اگر باردار هستید یا قصد بچهدار شدن دارید از این میوه میل کنید تا فرزندی سالم به دنیا بیاورید.
خیار: ۹۵درصد خیار از آب تشکیل شده است و خوردن یک فنجان خیار ورقه شده با نوشیدن یک لیوان آب برابری میکند.پوست سبز خیار نیز مقادیر قابل توجهی فیبر، پتاسیم و منیزیم دارد و خوردن خیار همراه با پوست، البته در صورتی که به خوبی شسته شده باشد، برای زیبایی و جوان ماندن پوست بانوان توصیه میشود. همچنین خیار به درمان حساسیتهای پوستی و آفتابسوختگی کمک میکند.
توتفرنگی: دارای ویتامین C و منگنز است. منگنز رادیکالهای آزاد را کاهش میدهد، به استحکام استخوانها بهخصوص خانمهای در معرض پوکی استخوان کمک میکند و به عملکرد بهتر غده تیروئید هم کمک میکند. زنانی که هر هفته دو بار میوههایی مانند شاتوت یا توتفرنگی را در برنامه غذایی روزانه خود قرار میدهند دیرتر با مشکل فراموشی و کاهش تواناییهای ذهنی مواجه میشوند.
انار: میوهای خونساز و تصفیهکننده خون است زیرا منبع خوبی از اسید فولیک، پتاسیم و آهن است، بنابراین مصرف آن را برای بیماران مبتلا به کمخونی به خصوص خانمها توصیه میکنیم.
اگر خداوند برای لحظه ای فراموش میکرد که من عروسکی کهنه ام و تکه کوچکی از زندگی به من ارزانی میداشت احتمالا همه آنچه را که به فکرم میرسید نمیگفتم بلکه به همه ی چیزهایی که میگفتم فکر میکردم.
کمتر میخوابیدم و بیشتر رویا میدیدم.چون میدانستم هر دقیقه ای که چشممان را بر هم میگذاریم شصت ثانیه ی نو را از دست میدهیم.هنگامی که دیگران می ایستند راه میرفتم و هنگامی که دیگران میخوابیدند بیدار میماندم.هنگامی که دیگران صحبت میکردند گوش میدادم و از خوردن یک بستنی شکلاتی چه لذتی که نمیبردم.کینه ها و نفرت هایم را روی تکه ای یخ مینوشتم و زیر نور آفتاب دراز میکشیدم.
اگر خداوند تکه ای زندگی به من ارزانی میداشت قبایی ساده میپوشیدم و طلوع آفتاب را انتظار میکشیدم.... با اشکهایم گلهای سرخ را آبیاری میکردم تا درد خارشان و بوسه ی گلبرگهایشان در جانم بخلد و هر روز غروب خورشید را عاشقانه مینگریستم.
خدایا اگر تکه ای زندگی میداشتم نمیگذاشتم حتی یک روز بگذرد بی آنکه به مردمی که دوستشان دارم نگویم که دوستشان دارم.بله تا جایی که میتوانستم به آنها میگفتم که دوستشان دارم.هر لحظه. به همه ی مردان و زنان میقبولاندم که محبوب منند و در کمند عشق زندگی میکردم.
به انسان ها نشان میدادم که چه در اشتباه اند که گمان میبرند وقتی پیر شدند دیگر نمیتوانند عاشق باشند.به آدمها میگفتم که عاشق باشند و عاشق باشند و عاشق .به هر کودکی دو بال میدادم اما رهایش میکردم تا خود پرواز را بیاموزد و به سالخوردگان یاد میدادم که مرگ نه با سالخوردگی که با فراموشی سر میرسد.به انسانها یاد آوری میکردم که در قبال احساسی که به یکدیگر میدهند مسئولند.
آه !! انسانها ، از شما چه بسیار چیزها آموخته ام . من دریافته ام که همگان میخواهند در قله کوه زندگی کنند بی آنکه بدانند خوشبختی واقعی جاییست که سراشیبی به سمت قله را میپیماییم.دریافته ام که وقتی طفل نوزاد برای اولین بار با مشت کوچکش انگشت پدر را می فشارد او را برای همیشه به دام می اندازد.دریافته ام که یک انسان فقط هنگامی حق دارد به انسان دیگر از بالا به پایین بنگرد که ناگزیر باشد او را یاری دهد تا روی پای خود بایستد.
من از شما بسی چیزها آموخته ام اما در حقیقت فایده چندانی ندارد چون هنگامی که آنها را در این چمدان میگذارم بدبختانه در بستر مرگ خواهم بود.اما شما این را بخاطر بسپارید.چون هنوز زنده اید.
گیاه درمانی برای زنان
گیاه درمانی نگرانیهای خانمها را نسبت به فقدان میل جنسی، یائسگی، ناباروری و بسیاری از مشکلات زنانه دیگر درمان می کند...
گیاه
درمانی برای زنان در گذشتهها، زنان آموخته بودند که چگونه با استفاده از
گیاهان دارویی و مکملهای گیاهی مشکلات مربوط به سلامت و بهداشت زنانه را
درمان کنند. در سالهای اخیر، بسیاری از تحقیقات علمی این درمانها را
تایید کردهاند. بسیاری از گیاهان میتوانند همچون دارو عمل کرده و مشکلات
بهداشتی و نگرانیهای خانمها نسبت به فقدان میل جنسی، یائسگی، ناباروری و
بسیاری از مشکلات زنانه دیگر را درمان کنند.
خارخاسک
خارخاسک،
یکی از گیاهانی است که نه تنها برای افزایش میل جنسی در خانمها، بلکه
برای آقایان نیز تجویز میشود. این گیاه تولید هورمون(LH) را افزایش داده و
مقدار تستوسترون را بیشتر میکند. معمولا زنانی که میل جنسی آنها کم است،
مقدار کمی هورمون تستوسترون در بدن دارند که با افزایش این هورمون، میل
جنسی آنها افزایش مییابد. مزایای استفاده از این گیاه در حفظ و تنظیم ترشح
هورمون تستوسترون(TH) در بدن است که همین امر و تعادل این هورمون در بدن،
از ویژگیهای ثانویه مردانه جلوگیری میکند. از آنجایی که یکی از علل گُر
گرفتگی در زنان یائسه، ترشح هورمون LH است و عدم تنظیم این هورمون،
گرگرفتگی را در دوران یائسگی افزایش میدهد.
مارچوبه Racemosus یا همان Shatavari
این
گیاه در جنگلهای انبوه هند رشد کرده و همچون یک تقویت کننده عمل میکند.
مارچوبه استرس را نیز از بین میبرد. پژوهشگران بر این باورند که یکی از
دلایل کاهش میل جنسی، استرس است. به علاوه، این گیاه در تولید شیر در طی
شیردهی و درمان ناباروری نیز موثر واقع میشود.
سندرم پیش از قاعدگی و گیاهان دارویی
استفاده
از گیاهان دارویی میتواند تا حدودی نشانههای سندرم قبل از قاعدگی (PMS)
را تسکین دهد و نوسانات هورمونی در سیکل ماهانه زنان را تنظیم کند. اصطلاح
PMS به معنی انواع نشانههایی است که از دو هفته قبل از عادت ماهانه زنان
آغاز میشود. گیاهان دارویی موثر در PMS، قبل از عادت ماهانه هورمونها را
تسکین میدهند و به رفع احساس غم و اندوه فرد در دوره قبل از قاعدگی کمک
میکنند.
کوهوش سیاه
با نام علمی Cimicifuga racemosa
در
سالهای اخیر، این گیاه به عنوان درمان گیاهی برای PMS و متعادل کننده
هورمونهای بدن مورد استفاده قرار گرفته و بسیار محبوبیت پیدا کرده است.
خاصیت ضد اسپاسمودیک این گیاه موجب تسکین گرفتگیهای عادت ماهانه میشود.
دلیل اصلی گر گرفتگی، ترشح هورمون (LH) است که کوهوش سیاه ترشح این هورمون
را در بدن کاهش میدهد و در نتیجه گُر گرفتگی کاهش مییابد. در آلمان از
این گیاه به وفور برای درمان سردرد، خستگی و درد مفاصل در دوران یائسگی
استفاده میشود.
گل گاوزبان
با نام علمی Borago officinalis
اگر
چه روغن گل گاوزبان به اندازه روغن گل پامچال شناخته شده نیست، اما در
مقایسه با آن غلظت بالاتری از اسید گامالینولئیک (GLA) دارد.
افزایش باروری در زنان
قبل
از توسعه روشهای مدرن باروری، درمانهای گیاهی، قرنها در میان بیشتر ملل
کارایی داشتهاند. اگر هر یک از این گیاهان را در دوز مناسب استفاده کنید،
هیچ ضرری نخواهند داشت، اگر چه توصیه ما به تمام خوانندگان این است که قبل
از مصرف هر نوع داروی گیاهی با پزشک مشورت کنند؛ به خصوص اگر همزمان
داروی شیمیایی مصرف میکنند. تاثیر برخی از داروهای گیاهی زمانی که با هم
مصرف شوند، بیشتر خواهد شد؛ اما برخی از آنها نیز روی داروهای شیمیایی
تاثیر منفی دارند و خواص آنها را از بین میبرند. داروهای گیاهی موثر در
باروری، شرایط مناسبی را در بدن برای تخمکگذاری و بارداری ایجاد کرده و با
حفظ تعادل سیستمیک میان دستگاه تناسلی زنانه، سلامت رحم، تخمدانها و
لولههای فالوپ را تضمین میکنند.
پنج انگشت
با نام علمی Vitex agnus castus
درخت
زیبایی با ارتفاع ۵/۱ متر است و به دلیل اینکه برگهای آن پنجهای و ۵
عددی است، آنرا پنج انگشت مینامند. این گیاه که گلهای آن اغلب آبی رنگ
هستند، یکی از مشهورترین گیاهان درمانی در باروری طبیعی زنان است و غده
هیپوفیز را تحریک میکند و ترشح استروژن و پروژسترون و تستوسترون را افزایش
میدهد و فرایند تخمکگذاری را سرعت میبخشد.
به ویژه زمانی که دلیل ناباروری، مقدار کم تولید پروژسترون باشد، این گیاه به عنوان یک تونیک عمل کرده و سیستم تولید مثل را فعال میکند. به طور خاص این گیاه بر روی زنانی که تخمکگذاری نامنظم دارند، موثر است و زنانی که مبتلا به فاز لوتئال کوتاه هستند و مدت زمان میان تخمکگذاری و پایان چرخه قاعدگی آنها کوتاه است، میتوانند از این گیاه دارویی با مشورت پزشک استفاده کنند.
بعد از قطع مصرف قرصهای ضد بارداری، با
استفاده از داروی گیاهی میتوانید تخمکگذاری طبیعی داشته باشید. همچنین
این گیاه، یکی از مهمترین گیاهان در درمان PMS است و از زمان بقراط و ۲۵۰۰
سال پیش برای درمان بسیاری از ناراحتیهای زنانه تجویز میشده و به طور
خاص در درمان درد سینه قبل از قاعدگی، ادم، افسردگی، اسهال و یبوست و سردرد
PMS مفید است. مطالعات انجام شده در سالهای اخیر نشان میدهند که استفاده
از این گیاه بیضرر و در درمان نشانههای PMS موثر است. مطالعهای که بر
روی ۱۶۰۰ زن با تجربه PMS در آلمان صورت گرفت، نشان داد که بیش از ۹۳ درصد
زنان با مصرف این گیاه قطع و یا کاهش علائم داشتهاند. این گیاه با تحریک
غده هیپوفیز، هورمونهای تخمدان را تنظیم میکند.
گل پامچال
با نام علمی Oenothera bierinis
این
گیاه از گیاهان امریکای شمالی و سرشار از اسیدهای چرب ضروری و حاوی اسید
لینولئیک گاما (GLA) است که از عملکرد غدد هورمونی حمایت میکند، علائم قبل
از قاعدگی را تسکین میدهد و موجب قوام و شفافیت و چسبناکی ترشحات زنانه و
تخمک میشود که همین امر باعث میشود تخمکها برای مدت طولانیتری در
دهانه رحم زنده بمانند و تا ده روز بتوانند به راحتی با اسپرم ترکیب شوند.
زنانی که مقدار این اسید چرب (GLA) در بدن آنها کم است، حساسیت بیشتری نسبت
به هورمون پرولاکتین دارند و همین حساسیت بیشتر منجر به درد و حساسیت
سینهها نیز میشود. با مصرف این گیاه معمولا طی دو الی سه چرخه علائم به
تدریج کاهش مییابد.
شبدر قرمز
با نام علمی Trifolium pretense
مدتها
است که از این گیاه به عنوان یکی از موثرترین گیاهان باروری به خصوص در
درمان زخمهای لولههای فالوپ یا سلولهای غیر طبیعی اندام تناسلی استفاده
میشود. شبدر قرمز سرشار از ایزوفلاون است و در بدن همچون استروژن عمل
میکند. همچنین رحم را تغذیه کرده و با پروتئین و ویتامینها و کلسیم و
منیزیم، مواد معدنی مورد نیاز غدد هورمونی، سیستم عصبی را تقویت میکند.
زندگینامه باباطاهر همدانی
باباطاهر همدانی، معروف به «باباطاهر عریان»؛ عارف، شاعر و دوبیتیسرای اواخر سده چهارم و اواسط سده پنجم هجری.
درباره
خاندان، سال تولد و وفات، نحوه معاش و طریق کسب دانش و معرفت و
مسلک عارفانه او، از منابع قدیم، اطلاعات دقیق و روشنى وجود ندارد.
آنچه از گذشتگان به ما رسیده است یادکردی از زیست عارفانه و خوی درویشی
اوست و این از نام او هویداست. بابا لقبی بوده که در گذشته به پیران وارسته
میدادهاند و عریان به دلیل بریدن وی از تعلقات دنیوی بوده است.
باباطاهر
در شهر قدیمی همدان زندگی خود را به گمنامی سپری میکرد. به تدریج در اثر
پاکی درون، خودسازی و بیعلاقگی به دنیا دارای کراماتی شد که نام او را بر
زبانها انداخت.
گویند که در هنگام ورود طغرلشاه سلجوقی به
همدان، باباطاهر در قید حیات بوده و ملاقاتی میان وی و امیر سلجوقی روی
داده است. این دیدار تأثیر شگرفی بر طغرل برجای میگذارد که شرح آن چنین
آمده است: «شنیدم که چون سلطان طغرلبیگ به همدان آمد، از اولیا سه پیر
بودند: باباطاهر، باباجعفر و شیخ همشا که در کوهکی بر همدان که آن را خضر
خوانند، ایستاده بودند.
نظر سلطان بر ایشان آمد. کوکبه لشکر بداشت و پیاده شد و با وزیر ابونصرالکندری پیش ایشان آمد. باباطاهر پارهای شیفته گونه بود. او را گفت: با خلق خدا چه خواهی کرد؟ سلطان گفت: آنچه تو فرمایی، بابا گفت: آن کن که خدا می فرماید: ان الله یأمر بالعدل والاحسان. سلطان بگریست و گفت: چنین کنم. بابا دستش بگرفت و گفت: پذیرفتی؟ سلطان گفت آری.»
در روزگار ما باباطاهر عریان بیشتر با دوبیتیهای شیرین و دلربایش شناخته میشود. دوبیتیهای باباطار بیشتر به لهجه لری سروده شده و از نوع فهلویات (پهلویات) و ترانههای معمول در نقاط مختلف ایران است. بیشتر این دوبیتیها به زبان محلی و شبیه به لغتهای لری میباشد.
«بامشاد» موسیقیدان و خنیاگری در دربار خسرو پرویز (628-591 م.) بوده است که نامش هماره با نام «باربد» در شعری از شاعر بزرگ ایرانی، منوچهری دامغانی یاد گردیده است:
مرغْ دلانگیز گشت، بادْ سمنبیز گشت
بلبل شبخیز گشت، کبک گلو برگشاد
بلبل باغی به باغ، دوش نوایی بزد
خوبتر از باربد، خوبتر از «بامشاد»
وقت سحرگه چکاو، خوش بزند در تکاو
ساعتگی گنج گاو، ساعتکی گنج باد
واژهنامههای فارسی اظهار میدارند که بامشاد موسیقیدانی مشهور همچون باربد بوده است.
گفته شده است:
بامشاد نوازنده و موسیقیدان دوره خسروپرویز دوم ساسانی است که او را چون باربد کم مانند دانستهاند. بامشاد از آن گویند که بامداد چنان مینواخت و میخواند که همه کس را شاد میکرد.
مفعول بر دو قسم است : بی واسطه ، بواسطه . مفعول بی واسطه یا مستقیم ، آن است که معنی فعل رابی واسطه حرفی از حروف تمام کند: حسن کتاب را آورد.مفعول بی واسطه غالباً در جواب «که را» یا «چه را» واقع شود: آموزگار دانش آموز را پند داد. آموزگار که را پند داد؟ دانش آموز را، پس دانش آموز مفعول بی واسطه است . علامت مفعول بی واسطه غالباً «را» است . در جایی که چند مفعول بی واسطه به طریق عطف دنبال یکدیگر درآیند علامت مفعول بی واسطه به آخر مفعول آخر درآید و در سایر مفعولها حذف شود: ایشان پدر و مادر و خواهر و برادر خود را دوست دارند. اما در قدیم گاهی علامت مفعول را به آخر همه ٔ مفعولها درمی آوردند:
خرد را و جان را که کرد آشکار
که بنیاد دانش نهاداستوار.
فردوسی .
در نظم و نثر قدیم ، در اول مفعولی که در آخر آن «را» بوده ، برای تأکید کلمه ٔ «مر» می افزودند:
همی تا کند پیشه عادت همی کن
جهان مر جفا را تو مر صابری را.
ناصرخسرو.
بی هنران مر هنرمندان را نتوانند دید همچنانکه سگان بازاری مر سگ صید را. (گلستان ).
مفعول بواسطه یا غیرمستقیم ، آن است که معنی فعل را بواسطه ٔ حرفی از حروف اضافه تمام کند: از بدان بپرهیز و با نیکان درآمیز. مردمان رابه زبان زیان مرسان . با رفیقان پاکدامن و خوشخوی معاشرت کن :
هر آنکو ز دانش برد توشه ای
جهانی است بنشسته در گوشه ای .
ادیب پیشاوری .
که در این شواهد، بدان ، نیکان ،زبان ، رفیقان ، دانش و گوشه ای مفعول بواسطه اند. مفعول بواسطه در جواب : از که ، از چه ، به که ، به چه ، به کجا، از کجا، برای که ، برای چه ، با که ، با چه و ماننداینها واقع شود. و رجوع به دستور قریب و بهار... ج 1صص 36-39 شود.
(اصطلاح نحو عربی ) اسمی که پس از فعل و فاعل آید، برای تتمیم فائده و فعل بدان اسناد داده نشود، لیکن با فعل ، نوعی ارتباط داشته باشد. و آن را اقسامی است .
- مفعول به ؛ اسمی است منصوب که فعل بر او واقع شود و رتبه ٔ آن بعد از فاعل است ، مانند: ضرب زید عمرواً. (از فرهنگ علوم نقلی تألیف سجادی ).
- مفعول فیه ؛ آن را ظرف هم گویند و ظرف در اصطلاح نحویان وقت یا مکان باشد که اغلب متضمن «فی » است مانند: سافرت یوم الجمعة. مفعول فیه منصوب به عامل ظاهری ، مانند: «فرسخا» در جواب کسی که گوید: «کم سرت » و هر وقتی اعم از آنکه مختص باشد یا مبهم قابل است که منصوب شود، اما مکان ، شرط آن آن است که مبهم باشد چون «جهات ششگانه » (یمین ، یسار، فوق ، تحت ، امام ، خلف ) یا شبه آن مانند «جانب ، ناحیه » و همین طور مقادیر، مانند میل و فرسخ و همین طور آنچه از فعل درست می شود، مانند مجلس و مشرق ... بعضی از کلمات در اصل ظرفند لکن فاعل یا مفعول ... واقع می شوند، مانند «یوم ، شهر» که ظروف متصرفه اند. از جمله ٔ ظروف غیرمتصرفه «عوض ، قط و لدی است ». (از فرهنگ علوم نقلی تألیف سجادی ).
- مفعول لَاَجْلِه . رجوع به ترکیب مفعول له شود.
- مفعول له ؛ معفول لاجله ، عبارت از مفعولی است که فعل برای او انجام شود و معنی تعلیل را رساند، مانند: ضربته تأدیباً. مفعول له باید با فعل قبل از خود از لحاظوقت و فاعل متحد باشد و در غیر این صورت با لام یا یکی از ادات تعلیل آید، مانند: لدوا للموت و ابنوا للخراب . و در صورتی که مصدر هم نباشد با لام آید، مانند: سری زید للماء. (از فرهنگ علوم نقلی دکتر سجادی ).
- مفعول ما لم یسم فاعله ؛ هر مفعولی که فاعل آن حذف شده و مفعول جانشین فاعلی شده باشد. (از تعریفات جرجانی ).
- مفعول مطلق ؛ عبارت از مصدری است زیادی که مؤکد عامل خود باشد یا مبین نوع یا عدد آن باشد، مانند: و کلم اﷲ موسی ̍ تکلیماً. (قرآن 164/4).و الصافات صفاً. (قرآن 1/37). فاًن جهنم جزاؤکم جزاءً موفوراً. (قرآن 63/17). و بالجمله مفعول مطلق تأکیدی مانند: ضربت ضرباً، و نوعی ، مانند: جلست جلسةالامیر. و عددی ، مانند: ضربته ضربتین . گاه عامل مفعول مطلق حذف شود، مانند: شکراً به جای اشکراﷲ شکراً در مقام دعا، و سقیاً و رعیاً بجای سقاک اﷲ سقیا و رعاک اﷲ رعیا. (از فرهنگ علوم نقلی تألیف سجادی ). در فارسی به تقلید عربی این نوع مفعول را آورده اند بدین طریق که پس از فعل مصدر همان فعل را با «ی » نکره استعمال کند :
بلرزیدی زمین لرزیدنی سخت
که کوه اندرفتادی زو به گردن .
منوچهری .
دیدار کرد دیدار کردنی بسزا. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 163). منفعت وی آن است که شکم ببندد بستنی به اعتدال . (اختیارات بدیعی از فرهنگ فارسی معین ).
- مفعول معه ؛ اسمی است که بعد از «واو» به معنی «مع» واقع می شود، مانند: «جاءالبرد و الجلبات » و «ما انت و زیداً» و «کیف انت البرد» و اختلاف است که آیا نصب آن به واو است یا به فعل و شبه آن وباید دانست که در موردی که عطف امکان داشته باشد اولی است که واو را عاطفه بدانیم . بنابراین در جمله ٔ «مالک و زیدا» متعین است که مفعول معه باشد، چون عطف بر ضمیر متصل مجرور جایز نیست مگر با اعاده ٔ جار و درجمله ٔ «ضربت انا و زیداً» دو وجه جایز است و در «جاء زید و عمرواً» دو وجه . (فرهنگ علوم نقلی تألیف سجادی ).
ایماژ به معنی تصویر و خیال است و ایماژیسم عنوان نهضتی شعری است که بین سالهای ۱۹۱۷ – ۱۹۱۲ توسط عدهای از نویسندگان و شاعران انگلیسی و آمریکایی شکل گرفت. این شاعران در اشعار خود علیه شعر احساسی گرانه قرن نوزدهم به مخالفت برخاستند.
ایماژیسم توسط «ازرا پاوند» و «امی لاول» پا گرفت. اینان از افکار شاعرانه «تی. ای. هالم» الهام گرفتهاند «امی لاول» در مقدمه ای بر گلچینی از چند شاعر ایماژیست دیدگاه های این نهضت شاعرانه را به طور خلاصه چنین بیان کرد: این شاعران شعری می سرایند که ضمن احتراز از منظومه سرایی و کاربرد مطالب قرار دادی شاعرانه با آزادی هر مضمونی رابر می گزینند و برای یافتن آهنگ خاص خود بی هیچ قید و بندی عمل می کنند زبان این شعر نو زبان روزمره است و تصویری که ارائه میدهد محکم، صریح و فشرده است و این تصاویر حاصل واکنش نویسنده یا شاعر نسبت به شیء یا منظره ای است که می بیند و برای چنین منظوری از استعاره یا از توصیف دو شیء کاملاً متفاوت و مغایر در کنار یکدیگر استفاده میکند.
شعر ایماژیست معمولاً در قالب آزاد سروده میشود. شعرای ایماژیست اغلب از نوعی شعر غنایی و کوتاه ژاپنی به نام «هایکو» تأثیر گرفتهاند که کوتاهترین و موجزترین شعر غنایی در ادبیات ژاپن است. این نوع شعر در اصل از هفده هجا تشکیل میشود و بر خورد آنی شاعر را با شیئی یا صحنهای طبیعی و حتی پیش پا افتاده، منعکس میکند شاعر با دیدن آن شیء یا صحنه به تجربهای شهودی دست می یابد و به ادراکی عمیق از هستی یا جان ان شیء یا صحنه می رسد که فارغ از معیارهای عقل منطق عادی عمل می کند.
زیر ماه مه آلوده //
آسمان و آب را کدر کرده است /// آن غوک «بوسون»
در اینجا شاعر به شالیزار می نگرد و عکس ابرها را در آن می بیند، غوکی به ناگاه در آب می جنبد و آب و آسمان ابری «گل آلوده» و تیره می شوند. شعر تصویر همین لحظه است. نوع تصاویر هر شاعر صاحب اسلوب و صاحب شخصیتی بیش و کم اختصاصی اوست و آن ها که شخصیت مستقل شعری ندارند، اغلب از رهگذر اخذ و سرقت در خیالهای شعری دیگران آثاری به وجود میآورند به طوری که هر ادیبی دارای خصایص طبیعت خویش است و استعارات و تشبیهات و مجازهایی ویژه خویش دارد و میتوان گفت آن تصاویر و خیالها (ایماژها) در جوهر وجود در جانش نقش بسته است.
عواطف و اندیشهها اموری هستند که از یک سو با خرد و منطق ما هستند که از یک سو با خرد و منطق ما سر و کار دارند و از سوی دیگر زمینه بومی از انواع شعر هستند اگر بتوان چنین تمثیلی را پذیرفت، باید این گونه معانی را به سکه هایی تشبیه کرد یک روی آن ها تجربه های منطقی و غیر عاطفی زندگی است و یک روی دیگر آن ها لحظه های عاطفی است که به کمک نیروی خیال جنبه شاعرانه به خود می گیرد.
هر حادثه ای هنگامی موضوع شعر است که از شهود حسی و خیال شعری انسان شاعر، رنگ پذیرفته باشد البته لازم نیست که انگیزه شاعر یک امر عظیم باشد، بلکه می تواند یک موضوع کوچک زمینه تجربه ای قرار گیرد. در گذشته، تصاویر شعری گویندگان، اغلب حاصل مطالعه ای بود که در آثار شعرای قبل از خود داشته و بسیاری تشبیهات و مجازها در شعر گویندگان دیده می شود که خود آن ها نمی دانستند از کجا آن را به دست آوردند. اما در شعر نیمایی کوشش بر آن است که صور خیال هر شاعر از تجربه شخصی او سرچشمه گیرد. به همین دلیل می توان «صبغه اقلیمی» و یا «رنگ محلی» را در شعر شاعران نیمایی احساس کرد مثلاً رنگ محلی شاعرانی که در شمال زندگی می کنند با شاعران جنوب تفاوت دارد و هر کدام از صور خیال مخصوص به منطقه خود استفاده کرده مثلاً در مقایسه ی شعر نیما و شعر منوچهر آتشی به این پدیده بهتر پی می بریم .
بربساطی که بساطی نیست/ در درون کومه تاریک من که ذره ای با آن نشاطی نیست/ و جدار دنده های نی به دیوار اتاقم دارد از خشکیش می ترکد.
در این شعر نیما از فضای زندگی خود الهام گرفته و اغلب ایماژهای او،کومه و دنده های نی و داروگ همه و همه از فضای زندگی اوست.
اما در شعر منوچهر آتشی
دشت با حوصله ی وسعت بسیارش// زخم سم ها را تن می دهد و می ماند // می شناسد که افق دور است چشمه و چاهی نیست// آب وآبادی و باغ که در بلور خود می رویاند// گرد باد است که به تازنده سواری می ماند// «سراب» و «گردباد» و «چاه» بیشتر عناصر زندگی سوزان جنوب است. البته «صبغه اقلیمی» تنها به مسائل جغرافیایی محدود نمی شود و اندک و اندک مسائل زندگی طبقاتی و نوع فرهنگ های شاعران را نیز در خود خواهد گرفت. قدرت تخیل، یعنی شور و هیجانی کامل که به کار می افتد تا احساس ها اشیا و تجربیات مختلف و منطبق به زمان ها و مکان های مختلف در یک لحظه خاصی در کنار هم جمع کند و روی هم منطبق نماید و تخیل پلی است بین اندیشه ی مطلق و روح از یک سو و احساس از سوی دیگر. پس دوران آدمی از طریق اندیشه مطلق و تخیل و احساس بطور خودآگاه و ناخودآگاه از تجربه توشه می گیرد. به همین دلیل است شاعر سوئدی درباره شترهای عربی حرف نمی زند و در خواب هم شتر نمی بیند.
هست شب، یک شب دم کرده و خاک رنگ رخ باخته است
باد، نوباوه ابر از بر کوه
سوی من تاخته است
هست شب،
همچو ورم کرده تنی گرم در استاده هوا
هم از این روست نمی بیند اگر
گمشده ای راهش را
احساس شب برای نیما تجربه ای فردی است و در محلی که خودش زندگی می کرده احساس کرده و احساس خود را کلیت بخشیده است. من و تو و هر کس دیگر که در«شب نیمایی» زندگی کرده ایم و می کنیم آن را عملاً می بینیم و تجربه او به ما منتقل می شود و بعداً تجربه او به منتقل می شود و بعداً تجربه خود را به سوی حقیقتی جهانی می برد «هم از این روست نمی بیند اگر گمشده ای راهش را » یعنی این گونه شبی وجود دارد و همه راه ها را گم می کنند .
همه هستی من آیه تاریکی است // که تو را درخود تکرار کنان / به سحرگاه شکفتن ها و رستن های ابدی خواهد برد / من در این آیه تو راه آه می کشیدم، آه/ من در این آیه تورا/ به درخت و آب آتش پیوند زدم/ زندگی شاید/ یک خیابان درازست که هر روز زنی با زنبیلی از آن می گذرد/ زندگی شاید ریسمانی است که مردی با آن خود را از شاخه می آویزد/ زندگی شاید طفلی است که از مدرسه بر می گردد یا عبور گیج رهگذری باشد/ که کلاه از سر بر می دارد.
شعر «تولدی دیگر» حضور آگاهانه شاعر در زندگی، توام با نقد و ارزیابی از خود گذشته خود است شاعری که با درک زمان و واقعیت هایی چون عشق و عقل و مرگ و زندگی، اینک به هستی و انسان با نگاهی متفاوت از گذشته خود می نگرد. این شعر آکنده از رمز صورت های نمادین که شاعر در اوج آگاهی خود هنوز از پاسخ دادن به بسیاری از سوالاتش عاجز و ناتوان است و هنوز نمی تواند از باورهایش با اطمینان و یقین حرف بزند به همین سبب که می بینیم به واژه (شاید) تمسّک می جوید برای شاعر زندگی دیدن واقعیت های ساده ای است. در نگاه او یک واقع گرایی می بینیم سادگی روایت و نیز صمیمت زبانی حاکم بر شعر فروغ، خواسته یا ناخواسته ما را با فضای داستانهای مسخ و بوف کور گره می زند در شعر فروغ شک، بهت های بچگانه و احساسات مبهم ناگهان به زندگی در می آمیزند و آن را پر از سوال و ابهام می کند.
عشق در شعر و ادبیات حاضر تجسمی عینی و ملموس دارد مثلاً در شعر فروغ گاهی تجسم عشق در تک گویی ها و تغزل های عاشقانه من و تو است و گاهی در تجربه هایی مشترک زخم آهنین بشری، گاهی نمای عشق برش های اده ای است از کوچه، خیابان و درخت و گاهی نظیر شعر (وصال یا دیدار در شب) صرفاً تجربیات ذهنی اوست.
اولین کسی که به این زبانها (زبانهایی که اقوام قدیم سامی 1: بابلیان، کلدانیان، کنعانیان، آرامیان، آشوریان، نبطیان، عبرانیان، حبشیان و عربان به آنها تکلم می کردند) نام "زبانهای سامی" اطلاق کرد، خاورشناس آلمانی "شلوتزر Schlotzer" بود که در سال 1781 میلادی، زبانهای عبرانیان، عربان، آشوریان و اقوامی را که در تورات به عنوان اینکه از نسل "سام بن نوح" بوده اند، <<زبانهای سامی>> نامید.اگرچه این نام گذاری ظاهراً زیبا و جالب است اما مطابق با مسمای خود نیست. و در مقام تعریف علمی و منطقی جامع و مانع نمی باشد.
از این جهت غیرجامع است که در تورات عیلامی هاو لیدی ها نیز در زمره اقوام سامی شمرده شده اند. ولی مطابق تحقیقات تاریخی هیچ یک از آن اقوام سامی نبوده اند و زبان آنان با طبان سامی قرابت و ارتباطی نداششته است. و مانع نبودن آن از این جهت است که بعضی از آن اقوام مثل حبشیان <حامی> نژاد بوده اند اما به زبان سامی تکلم می کرده اند.
قرابت میان زبان های سامی از نظر کمیت و کیفیت کلمات و جملات بسیار واضح است. و این ارتباط بسیار بیشتر از ارتباط میان زبان های هند و اروپایی است. نخستین کسانی که به این قرابت پی بردند بعضی دانشمندان یهود قرون وسطی در اندلس(اسپانیا) بودند بخصوص شخصی به نام "یهوذبن قریش" در اوایل قرن دهم میلادی.پس از آنها خاور شناسان با کوشش بیشتری به شناخت زبان های سامی پرداختند و در آن رشته، علم زبان شناسی و فقه اللغة را به وجود آوردند.
اقسام زبان های سامی
مجموع زبانهای سامی به طور کلی و عمومی به سه دسته تقسیم می شوند:
۱- زبان های سامی شرقی؛ یا بابلی و آشوری.
۲- زبان های سامی غربی و کنعانی - فینیقی.
۳- زبان های جنوبی یا عربی.
هرکدام از دسته بندی های بالا دارای اقسام فرعی نیز می باشد. بعضی دانشمندان زبان های سامی را تنها به دو دسته شمالی و جنوبی تقسیم کرده اند.
تقسیم بندی سه گانه بالا که با مقتضیات جغرافیای طبیعی و زیستی و تکوین اجتماعی و وضع سیاسی و تطور طبیعی و اجتماعی مطابقت داردو مورد قبول اغلب خاورشناسان می باشد، دارای شاخه های فرعی زیر است:
الف) گروه زبانهای سامی شرقی:
بابلی
آشوری
کلدانی آرامی
ب) گروه زبانهای سامی غربی:
کنعانی-فینیقی
اخلامی
فینیقی-پونیک (کارتاجی)
آرامی
عبری
سریانی
تدمری یا پالمیری
نبطی
موآبی
آموری
ج) گروه زبانهای سامی جنوبی:
۱- عربی:
عربی باستان
عربی قحطانی
حمیری
سبائی
معینی
عدنانی مضری یا قرشی فصیح
۲- حبشی-اتیوپی:
حبشی یا اتیوپی
جعزی
تیگری
تیگرینائی
امهاری
هاراری
(از آنجا که از این به بعد مبحث "زبان های سامی" بسیار تخصصی و زبان شناسانه خواهد شد سعی خواهم کرد در حد توانم مختصر و با زبان ساده و با امانتداری آن ها را بازگو کنم.)
۱- بر طبق روایات مندرج و منقول در تورات(سفر پیدایش، بابا دهم)، بعد از طوفان نوح اقوام روی زمین از فرزندان و نسل سه پسر نوح: سام، حام و یافث پدید آمدند. یعنی اقوام سفیدپوست از نسل و نژاد سام، سیاه پوستان آفریقا از نسل حام و ملل و اقوام زردپوست از نسل یافثی شمرده شده اند.
خواندن شعرهای فروغ فرخزاد کار بسیار دشواری است. شعرهای فروغ فرخزاد در فضای افسانهپرداز انسانهای ایرانی نادیده گرفته میشوند. افسانهپردازی به شکل گریزناپذیری به زندگی نویسنده پیوند میخورد. افرادی که در آذربایجان زندگی میکنند، با افسانههای ساخته شده برای شهریار بخوبی آشنا هستند. برای شهریار افسانههای عاشق شدن، اعتیاد، پزشکی خواندن و خواب ساختگیِ پیرامون شعر «علی ای همای رحمت» بیشتر از نقد شعر در سخنها میچرخد. افسانههای پیرامون نام فروغ فرخزاد سرشتی دگرگونه دارند. در افسانههایِ ساختهشده برای فروغ، پلشتیِ ذهنِ دنیای مردسالار آشکار میشود. بیتوجهی به تمام افسانههایِ رایج سبب میشود خواننده شاعری بزرگ با هنری اصیل و جویندهیِ فرمهای نوین را در پسِ اشعار فروغ فرخزاد درک بکند. خواندن فرمالیستیِ شعر «تولدی دیگر» از فروغ فرخزاد هنر شاعرانگی فروغ را بیشتر آشکار میکند.
شعر با بیانِ راوی از هستی خویش آغاز میشود. حضورِ شخصیتِ «تو» در شعر «تقابلِ دوگانه» و تاریخیِ زن و مرد را در شعر طرح میسازد. راوی شعر زن است که خود را با واژهیِ «من» میشناساند. «تو» آن مرد تاریخی است که در افسانههای دینی بخاطر اشتباه زن از بهشت رانده شده است. نشانههای بهشت در آغاز شعر واژههای «درخت» و «آب» است. واژهیِ «آتش» تفسیرِ انسان از شیطان است. بر پایهیِ افسانهیِ کهن، شیطان به زن نزدیکی شگرفی دارد. پس «زن» مرد را به سه مفهومِ «درخت، آب، آتش» پیوند زده است. از سوی دیگر این سه واژه در روی زمین نیز عناصر اصلی زندگیِ خاکی هستند. «زن» پیوند دهندهیِ «مرد» با زندگی نیز است. «تقابل دوگانه» آب و آتش به عنوان نشانههای «رویندگی» و «ویرانگری» شناخته شده هستند و در سراسر شعر در نقشِ یکپارچگیِ ساختاری و وحدت موضوعی عمل میکنند. زنِ راوی در شعر آگاه است که گمان تاریخیِ مرد ایرانی از زن تصویر خوشایندی نیست. رضا براهنی این گمان را در کتاب «تاریخ مذکر» به خوبی شرحداده است. زنِ راوی به درستی ادعا میکند که او توانایی هدایت مرد به شکوفایی و جاودانگی را دارد، زیرا زایایی و ادامهیِ زندگی در روی زمین به سرشتِ زایایی زن بستگی دارد.
تعریفهای استعاری از زندگی در شکلِ «زنی با زنبیل»، «مردی آویخته از شاخهیِ درخت» و «طفل مدرسهای» واقعیتِ زندگی را در تقابل با گمان اسطورهایِ بخش نخستِ شعر قرار میدهد. حضور شخصیتهای «زن، مرد و طفل» عناصر لازم برای ساخت خانواده را فراهم میکند. تصویر «زنی زنبیل بدست» تصورِ نقشِ زن در زندگی خانوادگی است. طفلِ مدرسهای نیز تصور رایجِ فرزند خانواده است. تصویر مرد خندیگرانه (ironic) طرح شده است. در شکلِ سنتیِ سهگوشهیِ خانواده مرد به عنوان نانآور پنداشته میشد. در دنیای مصرفیِ مدرن که تولید در زندگی شهری فراموش شده است، در گمانِ زن مرد شایستهیِ بدارآویختهشدن بدست خودش است. تصویر مرد و شاخه در تقابل با پندارِ اسطورهای دینی است. مرد (آدم) از شاخهیِ درخت سیب پایین آمد و به زمین هبوط کرد. در این تصویر، زن در پی انتقام از پنداری است که مرد در تمام تاریخ از زن ساخته است.
استعارهیِ زندگی در شکلِ ایماژِ خانواده به سرعت به ایماژِ پیوند جنسی مرد و زن تبدیل میشود. این چرخش خردمندانه است. خانواده را احساسِ مشترکِ نیاز جنسی شکل میدهد. کشیدن سیگار در فاصله رخوتناک دو همآغوشی درونمایهیِ «تکرار» در شعر را گسترش میدهد. مفهومِ «تکرار» در شعر به دو صورت «تکرار کاری برای ادامهیِ زندگی و جاودانگی»، و همچنین «تکرار کاری برای بیمعنا شدگیِ آن کار» پدیدار شده است. ذهنِ راوی شعر بین این دو تصور از «تکرار» نوسان دارد. تصور نخست، یعنی ادامهیِ زندگی» در دنیای رمانتیک ذهنی زن روی میدهد، و تصور بیهودگی در کاری عملی میشود که مرد در آن نقشی داشته باشد. تصور دوم به پندار سیزیف و تکرار غلتاندن بیسرانجام سنگ به بالایِ کوه شباهت بیشتری دارد. رهگذری که کلاه از سر بر میدارد تا به رهگذری دیگر سلامی بیمعنی بدهد، در فضایِ معنایی شعر باید یک مرد باشد. ایماژ به سرعت به همان پندار رمانتیک زن از کار خود بر میگردد. پندار زن از عشق، محوشدگی در نگاهِ چشمان مردی است که عشق را در مییابد. استعارهیِ «ادراک ماه» و «دریافتِ ظلمت» تفسیری از پندار زن از عشق است. راویِ شعر عشق را با نورافشانیِ ماه در سیاهی شب یکی میداند. این گمانِ رمانتیک با واقعیتِ تنگِ زندگی زن در تقابل است. زن در داخل اتاقِ کوچک احساس تنهایی میکند و دلش به اندازهیِ عشق ناشناخته و گسترده است. فاصلهیِ زیاد واقعیت و خیال را بهانههای سادهیِ خوشبختی پُر میکنند. در این بهانههای سادهیِ خوشبختی عناصر طبیعی یعنی زوالِ گلها در گلدان، نهالِ کاشته شده در باغچه و آواز قناریها حضور دارند و از مرد تنها نشانهای باقی است: نهالی که در باغچه کاشته است. نهال بار دیگر ایماژ درختِ بهشت را به ذهن میآورد. رابطهیِ زن با عناصر زیبایی طبیعی از راه یک دریچه برقرار است. حتا دنیایِ بزرگ طبیعی نیز از زن گرفته شده است. زن ناگزیر است در همان «اتاقِ تنگ» زندانیِ نقشِ تحمیل شده بر او، یعنی خانهداری» باشد.
تکرار جملهیِ «سهم من این است» تاکیدی بر نارضایتی زن از موقعیت خویش است. زن با آسمان نیز رابطهیِ مستقیمی ندارد و پردهای آسمان را از او جدا میکند. سهم زن «پرده» و «پایین رفتن از پلههای خانه به سوی زیرزمینِ خانه یا انباری» متروکی است که بوی پوسیدگی از آن شنیده میشود. زن در زیرزمین خود را غریب حس میکند. او با آسمانی احساس یگانگی دارد که پردهای در برابرش کشیده شده است. تقابل آسمان و زیر زمین در واقع تکرار تقابل واقعیت و خیال در دنیای زن است. برای برونرفت از این تقابل که پس از چندین تکرار به تضاد تبدیل شده، زن ناگزیر به باغِ خاطرات یعنی به رویدادهای گذشته سفر میکند.
یادآوری خوشیهای گذشته و احساسِ لذتِ نوستالژیک همیشه حزنآلود است. زن در خیال خویش از صدایی مست میشود که به او میگوید «دستهایت را دوست دارم». این صدا، دستکم در فرهنگِ زبانی ایرانی، هرگز شنیده نشده است. دستها نشانهای از تواناییِ آفرینندگیِ انسان هستند. جملهیِ «دستهایت را دوست دارم» آن آرزویِ فروخوردهیِ زن ایرانی است. بیانِ این آرزو با صدای بلند در شعر، چنان مینماید که گویی کسی براستی آن را بر زبان آورده است. آن جمله راوی را به انجام آرزوهای خود امیدوار میکند و او ادامه میدهد: «دستهایم را در باغچه میکارم». راوی با استفاده از آرایهیِ «نمودنِ کل با جزء» (metonymy) در واژهیِ دستها با یقین نتیجهیِ کار و «رویش» را پیشگویی میکند. رشد، پرستوها، انگشتان جوهری، گیلاس و گلکوکب در آن دنیای آرمانی پدیدار خواهد شد که راوی همواره خود را سزاوار زندگی در چنان مکان رمانتیکی میداند. در آن دنیای آرمانی همه چیز «جوهری» است و هر واژهای همان مفهومی را میرساند که برای رساندن آن خلق شده است. در چنین دنیایی که در نتیجهیِ غرق شدن در حس نوستالژی پدید آمده است، راوی به پریان قصهها تبدیل شده است که گوشوارهیِ گیلاس بر گوش دارد و روی ناخنهایش گلهای کوکب نهاده است. راوی در دنیای خیال خود از کوچههای خاطرات به روزگار کودکی خود سفر کرده است و به آن دختر معصومی تبدیل شده است که شبی باد او را با خود برده است. سفر خیالی به دنیای کودکی به پایان میرسد و راوی پس از لذت بردن از تماشای کودکانِ عاشق و معصوم به دنیای واقعی بر میگردد. راوی این سفر رویایی و نوستالژیک را گردشِ حجم خیالِ خویش در خطِ زمان گذشته نامگذاری میکند و کودکی را آیینهای برای انعکاسِ پاکیِ خویش میپندارد.
نتیجهگیریِ «کسی میمیرد و کسی میماند» در پرتو تقابلهای دوگانهیِ شعر بسادگی قابل تفسیر است. آن که مُرده «مرد» است و آنکه مانده «زن» است. پس از این وارونهسازیِ پندار تاریخی مرد از زن، راوی به پندگویی مستقیم روی میآورد: مروارید را نمیتوان در جوی کوچک (اتاق کوچک زندگی سنتی زن) بدست آورد. راوی به شکل تمثیلی داستان پری غمگینی را بازگو میکند. «پری غمگین» پیشتر در شعر شناسانده شده است. پری غمگین شعر همان راوی شعر است. راوی «سخنانِ در دلماندهاش» را در نیلبک چوبین آرام آرام مینوازد. نیلبکچوبین در واقع کلیت ساختار شعر است که بیانی از سخنان شاعرانهیِ یک زن است. این پری کوچک غمگین آن زنی است که شبهنگام در تاریکی از بوسهیِ شهوتناک مردی میمیرد و وارد دنیای سیاه زندگی واقعی میشود. سپیده دم نیز با بوسهیِ خورشید و روشنایی بر نگرش او نسبت به زندگی و هستی خویش باری دیگر متولد میشود.
شعر «تولدی دیگر» بیان واقعیت زندگی زن ایرانی است. هستی زن را در تاریخ همواره سیاه پنداشتهاند. در نتیجهیِ گسترش آگاهیهای نوین و کسب هویت مستقل و انسانی، زنی به آزمایش این پندار تاریخی در پرتو آگاهی خود دست زده است. زن در مییابد که توانایی آفرینندگی او نادیده گرفته شده است. با این آگاهی به پندگویی روی میآورد. شعر زنان را به جستجویِ مروارید زندگی از دنیای نو و گسترده فرا میخواند. راوی شعر این آگاهی از موقعیت زن را «تولدی دیگر» پنداشته که در پیشانی شعر نیز نوشته شده است.
عبارتِ «حجمی از تصویری آگاه» عمدی بودن استدلالِ سخن شعری را آشکار میکند. عبارت نشان می دهد که این سفر به خاطرات و گردشِ شاداب در آن دنیای خیالی با کنترل سنجیدهای انجام شده است. خط خشک زمان و یا گذر زندگی با اندیشهیِ حاکم بر شعر پُربار شده است و اکنون از برابر آن معیار سنجش بر میگردد تا رو در رویِ خواننده قرار گیرد.
every night in my dreams I see you I feel you
هر شب در رویاهایم تو را می بینم و احساس ات می کنم
that is how I know you go on
و احساس می کنم تو هم همین احساس را داری
far across the distance and spaces between us
دوری، فاصله و فضا بین ماست
you have come to show you go on
و تو این را نشان دادی و ثابت کردی
Near , far , wherever you are
نزدیک، دور، هر جایی که هستی
I believe that the heart does go on
و من باور می کنم قلب می تواند برای این بتپد
once more you open the door
یک باره دیگر در را باز کن
and you are here in my heart
و دوباره در قلب من باش
and my heart will go on and on
و قلب من به هیجان خواهد آمد و خوشحال خواهد شد
love can touch us one time
ما می توانیم یک باره دیگر عاشق باشیم
and last for a lifetime
و این عشق می تواند برای همیشه باشد
and never let go till we are gone
و تا زمانی که نمردیم نمی گذاریم بمیرد
loved was when I loved you
عشق زمانی بود که من تو را دوست داشم
one true time I hold you
دوران صداقت، و من تو را داشتم
in my life we will always go on
در زندگی من، ما همیشه خواهیم تپید
near far wherever you are
نزدیک، دور، هرجایی که هستی
I believe that the heart does go on
من باور دارم که قلب هایمان خواهد تپید
once more you open the door
یک باره دیگر در را باز کن
and you are here in my heart
و تو در قلب من هستی
and my heart will go on and on
و من از ته قلب خوشحال خواهم شد
you are here there is nothing I fear
تو اینجا هستی، و من هیچ ترسی ندارم
And I know that my heart will go on
می دانم قلبم برای این خواهد تپید
we will stay forever this way
ما برای همیشه باهم خواهیم بود
you are safe in my heart
تو در قلب من در پناه خواهی بود
And my heart will go on and on
و قلب من برای تو خواهد تپید
فردوسی، به دلایل بسیار، قدرنادیده
ترین شاعر این مرز و بوم است، هر چند اگر هر سال، به بهانه
روز تولدش، روزنامه ها برایش ویژه نامه چاپ کنند و متولیان
فرهنگی در توس، برایش بزرگداشت بگیرند، باز هم او
مظلومترین شاعری خواهد بود که در برابر زجر و سختی بسیاری
که در راه آفرینش «شاهنامه» کشید، کمتر قدر دید.
قدر و قیمت چنین شاعری را هنوز نشناخته ایم و هنوز
هم تلاشی برای شناخت بیشترش نمی کنیم. این را من می گویم
که از این چنین شاعری که زبان فارسی وامدار سخن اوست،
اندکی بیش نمی دانم. هر چه هم کهدر باره اش می دانم، چیزی
بیشتر از آنی نیست که همگان می دانند و گناه کم دانستن من
و من ها، به گردن آنهایی است که اصلی ترین وظیفه شان،
شناساندن چنین مردانی است که در تاریخ فرهنگ و هنر و ادب
این مرز و بوم زیسته اند و نام و جان و مال خویش رانثار
راهی کرده اند که به آن معتقد بوده اند. فردوسی را کم می
شناسیم. نامش را بیشتر به خاطر یکی دو میدان شهر به یاد
داریم که در مشهد و تهران به نامش کرده اند و مجسمه ای که
سالهاست در میان این دو میدان بر پایه ای ایستاده اند.
احتمالاً بسیاری خواهند گفت در بزرگداشت این شاعر
که او را «بزرگترین شاعر پارسی گو» می نامند، کارهای
بسیاری انجام شده و برایش مجلسها گرفته اند و بزرگداشتها
برگزار کرده اند، اما به راستی ارج و ارزش چنین شاعری،
همان یکی دو همایش یک روزه در طول سال است و یکی دو برنامه
چند دقیقه ای و کلیشه ای صدا و سیما که در نمایش یکی دو
شاهنامه خوان قدیمی و شاهنامه خوانی آنها خلاصه می شود؟
آیا به راستی ارج و ارزش فردوسی و اثر سترگش، همین است؟آیا
به راستی ما همان ارزش و احترامی را به فردوسی می گذاریم
که انگلیسی ها به شکسپیر می گذارند و یونانی ها به «هومر»؟
به راستی آیا ما تلاشی همپای انگلیسی ها یا یونانی ها در
راستای بزرگداشت این شاعر جهانی مان انجام داده ایم یا می
دهیم؟
تلاش ما در راه بزرگداشت دستاوردهای چنین
شاعری تاکنون به چه نتیجه ای ختم شده است؟ فیلم خوبی بر
اساس این اثر حماسی ساخته ایم؟ تصویرگری اش کرده ایم؟ به
زبان ساده بازنویسی اش کرده ایم و اجازه داده ایم کودکان و
نوجوانانمان با آن بیشتر آشنا شوند؟ از آن انیمیشنی ساخته
ایم که به عنوان مثال فرزندانمان بدانند این همه شخصیتهایی
که از آنها به وفور در مکالمات و محاورات روزمره نام می
بریم، چه کسانی هستند؟ به راستی، جز معدود حرکتهایی خودجوش
و فردی، چه تلاشی برای شناساندن این چهره جهانی به مردم
سرزمین مادری اش انجام داده ایم؟ آیا برگزاری بزرگداشتهای
یکی دو روزه «شاهنامه و شاهنامه پژوهی» و صرف مبالغ قابل
توجهی بودجه و دعوت از میهمانان خارجی و... تنها وظیفه ما
در قبال این اسطوره سخن پارسی است؟ چرا باید کودکان سرزمین
ما، اسطوره ها و شخصیتهای داستانی ادبیات فانتزی غرب را
بیشتر و بهتر از شخصیتهای ادبیات خودی بشناسند؟ چرا آنها
باید بدانند که «اسپایدرمن» و «بتمن » و «هالک» و «تن تن»
و هزار شخصیت انسانی و حیوانی ادبیات فانتزی غرب چه شکل و
شمایلی دارند، اما حتی نتوانند تصور کنند که «رستم» می
تواند چگونه باشد؟!
آیا به راستی تنها وظیفه ما آن
است که به بهانه «پاسداری از زبان و ادبیات فارسی»، فرضاً
قیمت پیامکهای انگلیسی مخابرات را چندین و چند برابر کرده
و همه را ملزم کنیم تا پیامک فارسی بفرستند و در این میان
کسی نداند که سود حاصل از این ایده خلاقانه که سر به
میلیاردها تومان (بله درست خوانده اید، میلیاردها تومان)
می زند را چه کسی و از چه طریقی قرار است خرج «پاسداری از
زبان و ادبیات فارسی» کند؟!
آیا شرکت عریض و طویل
مخابرات که ایده هایی اینچنینی را در دست طرح و اجرا دارد،
اعلام خواهد کرد قرار است چگونه این مبلغ هنگفت را صرف
«پاسداری از زبان و ادبیات فارسی» کند. فکر نمی کنید که در
این میان، چیزهایی نادیده گرفته شده است؟!از بحث دور
نشویم، هر چند که به نظر، تمامی اینچنین مسائلی، جزیی از
مسائل مبتلابه زبان و ادب فارسی است که بر تارک آن، نام
اسطوره ای چون «حکیم ابوالقاسم فردوسی» و اثر سترگش یعنی
«شاهنامه» می درخشد.
تنها تلاشی که من طی این
سالها در باره به تصویر کشیدن اسطوره های ادبیات فارسی در
تلویزیون دیده ام، سریالی بود به نام «چهل سرباز». آش شله
قلمکاری از همه آن چیزهایی که کارگردان و فیلمنامه نویس
محترم توانسته بودند به مدد تلفیق تاریخ و ادبیات و تخیل
فراهم آورند. سریالی که تکنیکهای ابتدایی و جلوه های ویژه
سر دستی اش، از آن، یک اثر کمیک ساخته بود، آن هم درباره
بسیاری از اسطوره های ادب این سرزمین. سریالی که برای
مخاطبان بزرگسال آشنا به تاریخ و ادبیات هم، جاذبه ای
نداشت، چه برسد به کودکان یا نوجوانانی که قرار بود با
دیدن چنین سریالی، کمی با اسطوره های سرزمین پدری خود آشنا
شوند.
درباره ادبیات کودک این سرزمین هم چیزی نمی
گویم که چرا باید مثلاً جلد ششم «هری پاتر» در کمتر از یک
هفته از انتشار آن در آمریکا، ترجمه شده و در دسترس کودکان
و نوجوانان ایرانی باشد، اما هنوز هیچکس به فکر این
نیفتاده تا از انبوه داستانهای شاهنامه، یکی را برای کودکش
بازنویسی و ساده کند! در باره این نمی گویم که ... بگذریم
... حرفهای نگفته بسیار است! منبع : خلاصه شده ای از نوشته
علی جعفری
در روزگاری نسبتاً
دور، شماری از دهقانان در شهر «توس»، در بیست کیلومتری
مشهد امروزی، زندگی میکردند. در آن زمان دهقانان طبقهای
مورد احترام و دارای املاک و اموال بودند. آنها
میتوانستند از راه درآمد حاثل از زمینهای کشاورزی خود
زندگی خوب و راحتی داشته باشند.
در عین حال آنها از
نعمت خواندن و نوشتن هم بهرهای داشتند و به سنتها و
فرهنگ ایرانیان باستان عشق میورزیدند. این افراد،
روایتهای تاریخی و سرگذشت پیشینیان را سینه به سینه از
پدر به پسر به نسلهای بعد از خود انتقال میدادند و بیشتر
از هر ایرانی دیگری، از افسانههای کهن ایران اطلاع
داشتند.
در سال 329 یا 330 هـ. ق، در میان این
انسانهای شریف و وطنپرست، کودکی به دنیا آمد که بعدها
یکی از بزرگترین شعرای ایران زمین شد. فردوسی در چنین
محیطی پرورش یافت و عشق به نژاد ایرانی و آب و خاک وطن و
علاقه به نیاکان خود را در خانواده آموخت.
زمانی که
هنوز بهار جوانیاش نگذشته بود، آوازه و شهرت شاعری درباری
به نام «دقیقی»، در خراسان پیچید.
سالها دقیقی
قسمت کوچکی از افسانههای گذشته ایران را به نظم درآورده
بود و قصد داشت، این کار را ادامه دهد؛ ولی بعد از مدتی به
خاطر بداخلاقی و بدرفتاری با غلام خود، به دست او کشته
شد.
پس از مرگ دقیقی، فردوسی- که در آن زمان
چهل سال بیشتر نداشت- به تشویق یکی از دوستانش تصمیم گرفت
کار ناتمام دقیقی را تمام کند و از همان زمان شروع به
سرودن «شاهنامه» کرد.
شاعر شاهنامه، سی سال از عمر خود
را برای به نظم درآوردن داستان پهلوانان و شاهان گذشته
ایران صرف کرد. همانگونه که در ابتدا گفتیم، فردوسی از
دهقانان و ثروتمندان توس بود، ولی در پایان سرودن شاهنامه،
بر اثر گذشت زمان و خشکسالیهای پیاپی و همچنین در راه
سرودن شاهنامه اموال و دارایی خود را از دست داد.در آن
زمان، شهرت شاهکار او حتی قبل از اینکه به دست سلطان محمود
برسد، در همه ایران پیچیده بود و بسیاری از دانشمندان و
بزرگان نسخههایی از شاهنامه را در دست داشتند، ولی هیچکس
به کمک این شاعر فقیر نشتافت و او در زمان پیری، درمانده و
تهیدست شد.
فردوسی برای اینکه از فقر و تنگدستی
رها شود و به منظور اینکه در آخر عمر خویش، مالی برای
گذران زندگیاش به دست آورد، تصمیم گرفت، شاهنامه خود را
به نام سلطان محمود کند، اما به دلیل حسادت برخی از شاعران
درباری، کتاب با ارزش فردوسی با همهی زیبایی و شهرتش مورد
قبول سلطان محمود قرار نگرفت و پاداشی که سزاوار رنج و
تلاش سی سالهی فردوسی باشد، به او داده نشد.
به همین
دلیل، این شاعر بزرگ با دلی پر از یأس و ناامیدی و با
خاطری رنجیده و ناراحت و با دستانی خالی به توس- زادگاه
خویش- بازگشت.
او سالهای آخر عمر خود را بدبختی و
بیماری و فقر گذراند و سرانجام در سال 411 هـ. ق، در سن
هشتادسالگی، جان به جان آفرین تقدیم کرد.
آرامگاه او در
شهر توس واقع در بیست کیلومتری مشهد، زیارتگاه ادب دوستان
است.
آیین پایانی بزرگداشت روز ملی حکیم ابوالقاسم
فردوسی در سالن اصلی تئاتر مشهد و با حضور محمد جعفر
یاحقی، ژاله اموزگار،قطب الدین صادقی، مهدی محقق و وزیر
فرهنگ و ارشاد اسلامی ساعت 9:30 صبح روز جمعه 26 اردیبهشت
دبرگزار می شود. صدرا یوسفی کارگردان این مراسم به ایسنا
گفت: در این نشست دکتر محمد جعفر یاحقی، استاد برجسته
ادبیاتفارسی دانشگاه فردوسی مشهد و مدیر قطب علمی فردوسی
شناسی به عنوان سخنران در خصوص حکیم ابوالقاسم فردوسی
سخنرای خواهند کرد. وی ادامه داد: دکتر ژاله آموزگار استاد
زبان و فرهنگ ایران باستان، قطبالدین صادقی نویسنده
کارگردان تئاتر و بازیگر سینما، دکتر مهدی محقق و جمعی از
اساتید دانشگاه تهران و فردوسی مشهد نیز در این مراسم حضور
دارند.
همان طور که از اسم آن معلوم است متابولیسم یا سوخت و ساز بدن فرایندی است که طی آن مواد غذایی خوراکی بعد از تبدیل شدن به فرم کوچکتر و قابل جذبشان برای تبدیل شدن به ترکیبات ذخیرهای و یا مصرف شدن در راه تولید انرژی به کار گرفته میشوند. طبیعتا سوخت و ساز بدن نیز زمانی بالا میرود که این فرایند با سرعت بیشتر انجام شود. افزایش سوخت و ساز منجر به نیاز بیشتر بدن به انرژی و در نتیجه افزایش مصرف مواد انباشته شده در بدن مثل چربیها و قندها در راه تامین این انرژی خواهد شد. پس به طور کلی میتوان گفت سرعت متابولیسم یا سوخت و ساز به معنی سرعت سوختن کالری در بدن است. اما افزایش متابولیسم از زمانهای قدیم یکی از راههای ستارهدار برای کاهش و کنترل وزن در تمام دنیا بوده است.
میزان متابولیسم یا همان سرعت سوختن کالری به عوامل زیادی وابسته است:
ژنتیک: برخی افراد به طور ژنتیکی متابولیسم بالایی دارند.
جنسیت: جنسیت
یکی دیگر از عوامل است. مثلا مردها نسبت به زنها کالری بیشتری
میسوزانند. حتی زمانی که شدن فعالیت در هردو یکسان باشد. مثلا در خواب.
سن و سال: برای بیشتر افراد میزان سوخت و ساز بعد از 40 سالگی به طور پیوسته شروع به کاهش میکند.
اما
نگران نباشید. اگرچه ما قادر نیستیم سن و سال، جنسیت و ژنتیک خود را کنترل
کنیم اما راههای دیگری هم برای افزایش سرعت سوخت و ساز وجود دارد. حدستان
کاملا درست است مثل سایر موارد رژیم درمانی، برای رسیدن به هدف افزایش
سوخت و ساز هم به ورزش و رژیم غذایی توجه میکنیم. حتما شما هم شنیدهاید
بسیاری از روشها هستند که ادعا میکنند فقط با تغییر رژیم غذایی و خوردن
مواد غذایی بیشتر کالری بسوزانید. این روشها در واقع میخواهند فقط یک بخش
از سوخت و ساز را افزایش دهند. بخشی که گفتیم منجر به تجمع مواد غذایی
مصرف شده در بدن میشود. بله درست است. تجمع مواد غذایی در بدن هم نیازمند
مصرف انرژی است اما انرژی که در این مرحله مصرف میشود همیشه کمتر از میزان
کالری اضافی تجمع یافته در بدن در اثر پرخوری خواهد بود. پس توصیه میکنیم
به این روشها اعتماد نکنید.
توصیه هایی برای افزایش متابولیسم
1. عضله بسازید
بدن
ما همواره کالری میسوزاند. حتی زمانی که ما هیچ فعالیتی نمیکنیم. این
میزان سوخت و ساز که به آن سوخت و ساز استراحت هم میگویند همیشه در افرادی
که توده عضلانی و ماهیچه بیشتری در بدن دارند بالاتر است. مصرف انرژی یک
کیلوگرم توده عضلانی بدن 3 برابر یک کیلوگرم توده چربی بدن است. به علاوه،
بعد از یک جلسه ورزش سنگین و مقاومتی ماهیچههای کل بدن شما فعال خواهند شد
و قطعا افزایش سوخت و ساز در این زمان بسیار چشمگیر خواهد بود.
2. کمی هم راه بروید!
میدانید
ایروبیک یعنی چه؟ یعنی هوازی. ورزش ایروبیک یعنی ورزشی که در طی انجام آن
با سرعت بیشتری نفس میکشیم و هوای بیشتری وارد ریهها میشود. دقیقا همان
اتفاقی که در پیاده روی و دویدن میافتد. ورزشهای هوازی مثل ورزشهای
مقاومتی و بدنسازی عضلات بزرگ نمیسازند. اما منجر به افزایش سوخت و ساز در
ساعتهای بعد ورزش میشوند. اما مهمترین نکته این است که بدانید: پیاده
روی با سرعت کم برای زمان بیشتر بسیار تاثیرگذارتر از دویدن و یا پیاده روی
تند برای مدت کوتاه است. پس سعی کنید روزانه حداقل 40 دقیقه پیادهروی با
سرعت ثابت و بدون استراحت داشته باشید. اگر رفتن به باشگاه و یا ورزش با
تردمیل برای شما مقدور نیست پیادهروی در قسمتی از مسیر منزل تا محل کار که
هنوز ممکن است!
3. با آب خوردن چربی بسوزانید
بدن
ما برای سوخت و ساز و سوزاندن کالری به آب احتیاج دارد. اگر بدن حتی کم
آبی خفیف را تجربه کند، سرعت متابولیسم کاهش پیدا میکند. مطالعه ای نشان
داد که افرادی که در روز 8 لیوان یا بیشتر آب خالص مینوشند سرعت سوختن
کالری در آنها بسیار بیشتر از افرادی است که 4 لیوان آب مینوشند. برای
هیدراته بودن و تامین آب کافی برای بدن قبل از هر وعده غذایی یک لیوان آب
خالص بنوشید و بعد از هر وعده هم یک لیوان دیگر. به علاوه سعی کنید میوه و
سبزی تازه را وارد رژیم غذایی خود کنید. میدانستید این مواد غذایی سرشار
از آباند؟
4. نوشیدنیهای انرژیزا
برخی
ترکیبات در نوشیدنیهای انرژیزا نیز باعث افزایش سوخت و ساز میشوند. این
نوشیدنیها سرشار از کافئیناند که مصرف انرژی در بدن را افزایش میدهد.
اما مصرف این انرژیزاها خیلی وقتها هم باعث مشکلاتی مثل افزایش فشار خون،
استرس، اضطراب و اختلالات خواب برای برخی افراد میشود. به همین خاطر مصرف
این نوشیدنیها خیلی توصیه نمیشوند.
5. بیشتر بخورید اما کمتر بخورید
بله
درست است بیشتر خوردن موجب کاهش وزن میشود. اما منظورمان بیشتر کردن
دفعات غذا خوردن است. زمانی که شما وعدههای غذایی پرحجم را در فواصل زمانی
زیاد مصرف میکنید، سرعت سوخت و ساز مواد غذایی کمتر از زمانی است که
حجمهای غذایی کم ولی در ساعات مشخص و به طور مکرر مصرف کنید. پس سعی کنید
روزانه 3 وعده غذایی اصلی و 3 یا 4 میانوعده مصرف کنید. به طوری که هر 2
تا 3 ساعت یک بار یک مقدار غذا بخورید. مطالعات نشان دادهاند افرادی که
روزانه 3 تا 4 میانوعده مصرف میکنند اشتهای کمتری برای وعدههای اصلی
داشته و کمتر پرخوری میکنند.
6. از ادویه استفاده کنید
مواد
غذایی تند و ادویه ای حاوی ترکیباتی هستند که میتواند متابولیسم بدن را
افزایش دهد. اگر پزشک به دلیل داشتن زخم معده و مشکلات دستگاه گوارش و یا
به هر علت دیگری شما را از خوردن فلفل و مواد غذایی ادویهای منع نکرده،
بدانید که پختن غذا با یک قاشق چای خوری فلفل قرمز یا سبز میتواند سرعت
متابولیسم و سوخت و ساز بدنتان را افزایش دهد. قطعا این تاثیر فلفل و ادویه
اثری کوتاه مدت است اما وارد کردن این مواد به رژیم غذایی تاثیر آنها را
بیشتر میکند. اما باز هم تاکید میکنیم که مصرف ادویه و فلفل در افرادی که
به زخمهای گوارشی مبتلا هستند میتواند مشکلات آنها را جدا دوچندان کند.
7. پروتئین بخورید
هضم
و جذب پروتئینها در بدن انرژی بسیار بیشتری را نسبت به هضم و جذب قندها و
چربیها میطلبد. بنابراین سوخت و ساز تحریک شده و بالا میرود. بهتر است
که در رژیم غذاییتان مقداری از کربوهیدراتها را با گوشتهای بدون چربی و
یا پروتئینهای گیاهی مثل حبوبات و سویا جایگزین کنید. از منابع ناب و سالم
پروتئین میتواند به گوشت مرغ و ماهی، توفو، مغزها، حبوبات، سفیده تخم
مرغ، و نیز لبنیات کم چرب اشاره کرد.
8. چای سبز را فراموش نکنید
چای
سبز منبع غنی از کافئین و کاتچینها در رژیم غذایی است. ترکیباتی که خیلی
وقتها میزان سوخت و ساز را دو برابر افزایش میدهند. تحقیقات نشان داده که
نوشیدن 2 تا 4 فنجان چای سبز یا قهوه میتواند مصرف کالری را در طی ورزش
شدید و متوسط 17 درصد افزایش دهد.
9. و در نهایت: از رژیمهای غذایی خیلی کم کالری پرهیز کنید
رژیمهای
غذایی که میزان کالری آنها کمتر از 1200 کیلوکالری برای خانمها و کمتر
از 1800 کلوکالری برای آقایان باشد، برای آنهایی که هدفشان افزایش
متابولیسم است مناسب نیست. ممکن است این رژیم باعث کاهش وزن خوبی شود، اما
درصد قابل توجهی از این کاهش وزن به دلیل کاهش عضلات خواهد بود و طبیعتا
هرچه توده عضلانی ما کمتر شود، متابولیسم بدنمان نیز پایین میآید. نتیجه
آنکه هرچه بدن شما سوخت و ساز کمتری داشته باشد و کمتر انرژی بسوزاند،
راحتتر وزن میگیرد و سختتر لاغر میشود.
تعریف:
واریکوسل عبارتست از اختلال و اشکال در سیستم سیاهرگی رگهای بیضه بطوریکه برگشت خون از بیضه که باید توسط این سیاهرگ ها صورت پذیرد مختل میشود.در هر عضوی تغذیه و ورود خون به آن عضو توسط سرخرگها صورت پذیرفته و تخلیه و بازگشت خون از آن عضو توسط سیاهرگها انجام می پذیرد که بیضه ها هم از این قاعده کلی مستثنی نیستند.
مشابه واریکوسل در اندام های دیگر هم دیده میشود که شایع ترین آن در پاها میباشد که همگان آن را با نام واریس میشناسند.علت این اختلال در سیستم سیاهرگی مادرزادی بوده هرچند واریکوسل بصورت خیلی نادر بصورت اکتسابی و در سنین بالاتر بدون سابقه قبلی میتواند دیده شود.
بعلت تفاوت و وضعیت خاص سیاهرگی بیضه چپ نسبت به بیضه راست واریکوسل در بیش از 90% موارد در طرف چپ دیده میشود و در %5_10% نیز واریکوسل دو طرفه است.
همانطور که گفته شود واریکوسل در اکثریت قریب به اتفاق مادرزادی است ولی سن بروز و کشف آن سن بلوغ میباشد علت این موضوع این است که بیضه ها تا سن بلوغ رشد کمی دارند و در این سن است که بیضه رشد زیادی میکند که این امر ناچارا همراه رشد عروق تغذیه کننده آن میباشد و در نتیجه ظاهر شدن اختلال سیاهرگها و واریکوسل مشخص میشود،این امر به خصوص در واریکوسلهای شدیدتر بارزتر و نمایان تر میشود.
شیوع:
شیوع واریکوسل حدود 10%_15% مردان در سنین حدود 20 سالگی میباشد که این آثار با توجه به معاینه این افراد توسط پزشک بدست آمده است و اگر کسی در این سنین معاینه شده و واریکوسل نداشته ولی در سنین بالاتر و بخصوص بالاتر از 50 سالگی برای وی تشخیص واریکوسل داده شود حتما باید به پزشک متخصص مراجعه نماید،زیرا ممکن است بیماری مهمی در میان باشد.
در بیش از 90% موارد واریکوسل در طرف چپ بوده و در %5_10% نیز دو طرفه یا در طرف راست است.
تشخیص:
تشخیص واریکوسل با معااینه بالینی توسط پزشک متخصص داده میشود و بر اساس این معاینه واریکوسل به 3 درجه از لحاظ شدت تقسیم میشود:
گرید 1 یا شدت کم موقعی است که در معاینه سیاهرگهای بیضه در حالت ایستاده قابل لمس نیستند ولی با زور زدن بعد از مدتی قابل لمس میشوند.
گرید 2 یا شدت متوسط موقعی است که سیاهرگهای بیضه در حالت ایستاده و بدون زور زدن قابل لمس است.
گرید 3 یا واریکوسل شدید موقعی است که سیاهرگهای بیضه در حالت ایستاده بدون زور زدن قابل مشاهده است.
در واریکوسلهای متوسط تا شدید بیمار ممکن است سیاهرگها را بصورت توده کرمی شکل در کیسه یضه اظهار نماید.در حالت ایستاده بخصوص طولانی مدت ظاهر شده و با خوابیدن و دراز کشیدن برطرف میگردد.
درجه بندی شدت واریکوسل اصول و پایه و اساس تصمیم گیری درمان میباشد البته باید مد نظر داشت که امروزه با استفاده روزافزون از سونوگرافی با موارد زیادی از واریکوسل مواجه میشویم که در معاینه شواهدی دال بر واریکوسل وجود نداشته ولی در سونوگرافی واریکوسل گزارش شده است که این موارد به نام واریکوسل ساب کلینیکال طبقه بندی شده و اصول ارزشی از جهت درمان جراحی نداشته و مبنای نصمیم گیری پزشک معالج برای تشخیص و درمان نیست.
اثرات مضر واریکوسل:
واریکوسل دو اثر مضر بیماریزا در انسان دارد.یکی اثرات مضر آن بر روند ساختن اسپرم در بیضه و دیگری تخریب و کوچک کردن اندازه بیضه در طولانی مدت است.اینکه واریکوسل با چه مکانیسمی باعث اختلال در اسپرم سازی میشود نا مشخص است ولی مواردی مثل افزایش درجه حرارت ،کاهش جریان خون و افزایش متابولیسم مضر در این امر دخیل اند ولی اینکه نقش کدام صد در صد است نامشخص است.
باید دانست که هرچه شدت واریکوسل بیشتر باشد اثرات تخریبی آن بر روند اسپرم سازی بیشتر بوده و هرچه زمان بیشتری ادامه داشته باشد و درمان آن به تعویق بیفتد اثرات تخریبی بیشتر میشود.
بطور کلی حدود یک سوم افرادی که واریکوسل دارند آزمایش اسپرم آنها مختل است یعنی یا تعداد و حرکت اسپرم ها و یا اشکال سالم اسپرم در آزمایش پایین است که در اکثریت موارد همه موارد ذکر شده اختلال دارد.
در مورد اثر واریکوسل بر روی اندازه بیضه در واریکوسلهای با شدت بالا دیده میشود که در طولانی مدت باعث کوچک شدن اندازه آن میشود.
درمان:
بطور کلی باید دانست درمان واریکوسل جراحی است و درمان دارویی وجود ندارد.جراحی برای واریکوسل به 3 دلیل انجام میشود:
1)که از همه شایع تر میباشد برای رفع ناباروری و افزایش حرکت و تعداد اسپرم در آزمایش به عمل آمده در بیماری که بعلت ناباروری مراجعه کرده است.
2)که کمتر دلیل عمل کردن است و آن بیماری است که به علت درد بیضه چپ مراجعه میکند که اگر درد بیمار بصورت احساس داغی و سنگینی در این بیضه در حالت ایستاده بوده و در حالت دراز کشیده از بین برود و در معاینه و شرح حال هیچ بیماری دیگری در بیضه وجود نداشته باشد میتوان بیمار را جهت از بین بردن درد عمل کرد.
3)بیماران با واریکوسل در سنین نوجوانی و بلوغ است که بخصوص با واریکوسل شدید مراجعه میکنند و معمولا گرفتن آزمایش اسپرم برای تصمیم گیری برای عمل جراحی ممکن نیست از این رو در صورتیکه در طول زمان متوجه کاهش سایز و اندازه بیضه تا 20% در طول 2 معاینه شویم این بیمار را باید عمل نمود.
مورد اول که تصمیم گیری برای عمل برای افزایش باروری است نیاز به توضیحات بیشتری دارد:در این بیماران آزمایش اسپرم ضعیف و مختل است که یا تعداد کم است و یا سرعت حرکت اسپرم و یا اشکال غیرطبیعی اسپرم زیاد است و یا همه موارد با هم.واریکوسل این بیماران باید در معاینه مشخص شود و اگر در معاینه مشاهده نشد و فقط در سونوگرافی مشخص شد ارزشی از جهت درمان ندارد و نباید عمل شود.حال اگر بیماری در معاینه واریکوسل داشت و در آزمایش اسپرم مختل بود تحت عمل جراحی قرار میگیرد و در این بیماران پس از عمل حدود 70% آنها آزمایش اسپرمشان طبیعی میشود و هرچه شدت بیماری بیشتر باشد این 70% بیشتر میشود.پس از عمل آزمایش باید پس از 3 ماه انجام شود و زودتر نیازی نیست.نکته ای که بعضی از بیماران میپرسند که آیا بیماری که آزمایش اسپرمش مختل است شانس بیشتری برای اختلالات مادرزادی جنین و یا سقط جنین دارد که اینطور نبوده و این افراد مثل بقیه مردم هستند.
به ندرت واریکوسل باعث صفر شدن تعداد اسپرم در آزمایش میگردد که این افراد هم میتوانند پس از عمل بهبود یابند.
بطور طبیعی موقعیکه ادرار از مجاری حالب وارد مثانه می شود، به خاطر خاصیت دریچه در این محل دیگر ادرار از مثانه وارد حالب نمی شود، و در صورت برگشت غیر طبیعی از مثانه به حالب آن را ریفلاکس می نامند.
شیوع آن در کودکان مبتلا به عفونت ادراری تا 70% رسیده و اهمیت آن در این سنین بسیار زیاد می باشد زیرا که می تواند باعث تبدیل عفونت مثانه به عفونت کلیه ها شده و هربار عفونت کلیه در سنین پایین (زیر 10 سال) باعث تخریب قسمتی از نج کلیه می گردد.
با کنترل و درمان طبی مناسب 80% موارد ریفلاکس بدون عمل جراحی بهبود می یابد.
ویژگی ها و عملکرد جنسی، بخشی از تندرستی و سلامت کلی افراد را تشکیل می دهد. در ارزیابی عمومی سلامت افراد، عملکرد جنسی نیز باید در نظر گرفته شود.
با وجود اهمیت این موضوعات در سلامت کلی افراد، برای بسیاری از افراد گفتگو با پزشکان درباره دلواپسی های جنسی دشوار است. در بسیاری از موارد می توان از شیوه تغذیه افراد به اختلالات جنسی آنها پی برد و با دادن یک رژیم مناسب، این گونه اختلالات را بهبود بخشید. همچنین در بسیاری از موارد، افراد از مصرف دارو برای درمان مشکلات جنسی خودداری می کنند که می توان با توصیه های ساده تغذیه ای مانند تجویز برخی ویتامین ها به آنها کمک کرد.
روی: از موادی که روی اختلالات جنسی تاثیر می گذارد، روی است غذاهای حاوی روی عملکرد جنسی بانوان را بهبود می بخشد. همچنین مصرف روی با تاثیر بر روی غده آدرنال باعث کاهش استرس و افزایش عملکرد دستگاه ایمنی بدن می شود. غذاهای غنی از روی شامل جگر، غذاهای دریایی، صدف خوراکی، قارچ، دانه آفتابگردان و کنجد است.
اسیدهای چرب ضروری: موادی هستند که بدن از آنها هورمون تولید می کند. ویتامین E، D و K به
صورت محلول در آنها وجود دارند. این ویتامین ها قادرند پوست، مثانه، چشم و
مخاط واژن را نرم و مرطوب نگه دارند. مصرف این مواد به صورت روزانه بسیاری
از مسایل و مشکلات جنسی را برطرف می کند. برای افزایش اسیدهای چرب ضروری
در بدن می توان از گیاهان دریایی، بذر کنجد، اسفناج، بادام و طالبی استفاده
کرد.
ویتامین :B این ویتامین نقش موثری در بدن بانوان دارد. به طور مثال، ویتامین ۶B میان استروژن و پروژسترون تعادل ایجاد می کند و میزان پرولاکتین را کنترل می کند. مصرف ویتامین های گروه B باعث بهبود جریان خون پوست و مخاط می شود.
بیوفلاوین: موادی مشابه ویتامین هستند که در گیاهان تازه پیدا می شوند، به
ویژه گیاهان و علف های دریایی که دارای این مواد هستند، نقش مهمی در انعطاف
پذیری عروق و سلامت رحم دارند و گردش خون را در ارگان ها بهبود می دهند که
این فرآیند به بهبود اختلالات جنسی منجر می شود.
ویتامین :E این
ویتامین تاثیر آنتی اکسیدانی دارد و غدد جنسی و اندام های جنسی را از
رادیکال های آزاد محافظت می کند. مصرف این ویتامین باعث افزایش تعداد اسپرم
و نفوذ آن به داخل تخمک می شود. همچنین ویتامین E باعث کاهش ایجاد پلاک روی عروق می شود که این فرآیند موجب بهبود جریان خون می شود.
ویتامین :C مصرف این ویتامین ها موجب کاهش رادیکال های آزاد می شود. ویتامین C در اغلب میوه ها، به ویژه در پرتقال و توت فرنگی وجود دارد.
نسخه طب سنتی برای اختلالات جنسی:
ابتلا به بیماریها و اختلالات جنسی یکی از بزرگترین کابوسهایی است که
ممکن است سراغ هر مرد و زن جوانی بیاید؛ بیماریها و مشکلاتی که تاثیری
عمیق و گاهی جبرانناپذیر بر زندگی زناشویی افراد دارد و عدم درمان آنها در
زمان مناسب، صدمههای جبرانناپذیری را به کانون خانواده و ادامه روند
زندگی وارد میکند.
از این رو در زمانهای قدیم حکما و طبیبان مکاتب درمانی سنتی و مکمل،
شیوهها و روشهای طبیعی و متنوعی را برای بهبود و درمان بیماریها و
اختلالهای جنسی به کار میبستند و استفاده از این شیوهها را سالمترین و
بیعارضهترین روشها برای حفظ سلامت و درمان بیماریهای جنسی مردان و زنان
میدانند.
کدام بیماری با طب سنتی قابل درمان است؟
بر اساس آنچه در متون و کتابهای حکما و طبیبان طب سنتی ایران به رشته تحریر درآمده بیماریهای جنسی مختلفی را میتوان با شیوههای درمانی طب سنتی و گیاهدرمانی درمان کرد.
از میان این بیماریها میتوان به ناتوانیهای جنسی، کاهش میل جنسی، افزایش مفرط میل جنسی، خوابهای جنسی و برخی دیگر از بیماریها و اختلالهای جنسی اشاره کرد. البته باید به این نکته توجه داشت که یکی از ویژگیهای طب سنتی ایران این است که درمان را برای بیمار و نه بیماری ارائه میکند.
به این ترتیب در این شیوه درمانی برای بیماران مبتلا به یک بیماری نسخهها و روشهای درمانی متفاوتی ارائه میشود؛ روشهایی که متناسب با مزاج و طبع افراد توسط درمانگران و متخصصان طب سنتی انتخاب و برای درمان بیماریها به آنها توصیه میشود.
درمانگران سنتی چه می گویند:
درمانگران و متخصصان طب سنتی
برای درمان بیماریهای جنسی جنبههای فردی، روانی، شخصیتی، اجتماعی،
تغذیهای و رفتاری هر فرد را مد نظر قرار میدهند و پس از مطالعه این موارد
برای درمان بیماریها و اختلالهای جنسی اقدام میکنند.
روشهای درمان بیماریها و اختلالهای جنسی در طب سنتی و شیوههای طبیعی متنوع است. گاهی افراد مبتلا به این بیماریها خیلی ساده با اصلاح تغذیه، خواب، استحمام، گیاهدرمانی، تجویز داروهای معدنی، ماساژ، عطردرمانی، ورزش و موسیقیدرمانی برای درمان استفاده میکنند و این کاملا با مزاج فرد بیمار و مزاج بیماری او در ارتباط است.
عوامل مختلفی از جمله مسائل روحی- روانی، نوع تغذیه، تحرک، شرایط آب و
هوایی، سن، بسیاری از داروها و برخی از بیماریها میتوانند در بهبود
اختلالها و بیماریهای جنسی موثر باشند.
نقش رژیم غذایی:
بیماری ضعف قوای جنسی که در طب سنتی ایران
از آن با نام ضعف قوت باه یا کمبود باه نام برده میشود به دلیل ضعف در
یکی از اعضای رئیسه بدن یا تمامی آنها، همینطور ضعف عمومی بدن به وجود
میآید که به وجود آمدن هر یک از این موارد دلایل خاص خود را دارد.
با این وجود درمانگران طب سنتی برای درمان بیماری پیش از هر چیز برای شناسایی علت ایجاد ضعف در اندام و اعضای ضعیف اقدام میکنند. از این رو آنها برای بیمار روشهای درمانی سنتی و رژیم غذایی خاصی را توصیه میکنند. آنها مصرف غذاهایی که خلط زیادی در بدن ایجاد کند، غذاهایی که در بدن باد ایجاد کند و غذاهایی که میل به گرمی داشته باشد را بهترین غذاها برای درمان ضعف عمومی بدن میدانند و به بیماران خود توصیه میکنند مصرف داروها و غذاهای توصیه شده بعد از حمام کردن تاثیر درمانی بیشتری دارد.
آنها به بیماران خود توصیه میکنند اگر هر 3 خاصیت ذکر شده در غذای آنها موجود نبود دستکم غذایشان 2 خاصیت را داشته باشد و سومین خاصیت از مصرف غذای دیگر تامین شود.
جادوی زنجبیل
زنجبیل از جمله گیاهان دارویی با
طبع گرم است که مزهای تند و سوزاننده دارد. مصرف این گیاه به صورت تازه
یا خشک شده آن تاثیرات درمانی بینظیری به همراه دارد که یکی از بارزترین
آنها تقویت قوای جنسی است. این گیاه به دلیل طعم و عطری که به غذا میدهد یکی از پرمصرفترین گیاهان دارویی و غذایی در میان مردم کشورهای شرقی است.
مصرف روزانه زنجبیل همراه غذاها، چای یا سالادها میتواند علاوه بر افزایش قوای جنسی به عنوان یک داروی طبیعی برای کاهش میزان کلسترول خون، کاهش چسبندگی پلاکتها، افزایش قوت هضم و متابولیسم بدن مورد استفاده قرار گیرد.
علاوه بر زنجبیل، امروز فرآوردههای صنعتی از این گیاه دارویی تهیه میشود که در داروخانهها به فروش میرسد. اسانس زنجبیل یکی از این فرآوردههاست که میتوان روزانه 20 تا 30 قطره آن را به همراه غذا، سالاد و چای 2 تا 3 بار در طول روز مصرف کرد.
این گیاه را دست کم نگیرید:
فلفلسبز گیاهی
از ادویهها و چاشنیهای تند و پرمصرف دنیا به ویژه مردمان آسیای شرقی
است. این گیاه علاوه بر آنکه برای طعمبخشیدن به خوراکیها و غذاها مورد
استفاده قرار میگیرد، برای تهیه برخی داروهای طبیعی و حتی تهیه محصولات
ضددرد مانند مشمعهای طبی و برخی پمادهای ضددردهای اسکلتی از آنها استفاده
میشود.
مصرف فلفل سبز علاوه بر خاصیت ضد میکروبی و ضد اسپاسم، تاثیر زیادی در بهبود عملکرد دستگاه گوارش به ویژه معده در هضم و جذب مواد غذایی دارد و میتواند در کاهش میزان چربی و کلسترول خون نیز اثر بگذارد.علاوه بر این فلفل سبز گیاهی بهترین محرک و داروی طبیعی برای بهبود و افزایش ضعف قوای جنسی و درمان این بیماری است.
غذاهایی که توصیه میشوند:
در برخی از متون طب سنتی اشاره
شده که مصرف خوراکیها و موادغذایی خاص میتواند به درمان و از بین رفتن
ضعف قوای جنسی کمک کند. برای مثال در این متون به مصرف باقلا اشاره شده
است. زیرا خوردن باقلا خلط و باد و بخارات در بدن ایجاد میکند اما در گروه غذاهای گرم نیست و بهتر است که مصرف آن با گیاهان دارویی گرم مزاج مثل زنجبیل یا شقاقل باشد.
علاوه بر این، در این متون اشاره شده مصرف گوشت گوسفند با پیاز، افزودن زنجبیل به موادغذایی، خوردن انگورشیرین رسیده و همینطور مصرف نخود خام با توصیه درمانگر و متخصص طب سنتی بر اساس نسخهای که او ارائه میکند نیز میتواند به بهبود افرادی که دچار ضعف قوای جنسی هستند، کمک کند.
علاوه بر این، در شرایطی که کمی و ضعف قوای جنسی ناشی از ضعف بدن باشد مصرف شورباهای ساده، کباب، شلغم، روغن حیوانی، تخممرغ نیمبند، مغز بادام و گردو و شیر توصیه شده است.
میانسالان چه کنند؟
انزال زودرس شایعترین مشکل جنسی مردان به ویژه مردانی است که از مرز 40
سالگی عبور کردهاند و دوره میانسالی را پشت سر میگذارند. این اختلال که
در میان بسیاری از مردان جهان دیده میشود، تاثیر عمیقی بر زندگی زناشویی
این گروه از مردان دارد به ویژه آن گروه از مردانی که به دلیل مسائل روحی،
اجتماعی و عرفی توانایی رویارویی با این اختلال را ندارند و به سختی برای
درمان آن اقدام میکنند در حالی که درمان این اختلال میتواند تاثیر زیادی
در بهبود کیفیت زندگی زناشویی و گرمتر شدن کانون خانواده داشته باشد.
در بسیاری از متون طب سنتی برای ابتلا به این اختلال 4 عامل ذکر شده است. در این متون اشاره شده که انجام فصد زیر نظر متخصص طب سنتی و مصرف غذای کمتر، گنجاندن آبغوره، آب انار، سکنجبین در ساعات اولیه روز در برنامه غذایی به بهبود این اختلال و درمان آن کمک میکند.