یادت باشد:
دلت که شکست سرت رابالا بگیری
تلافی نکن
حواست باشد!
دل شکسته، گوشههایش تیز است
صبور باش و ساکت
بغضت را پنهان کن، رنجت را پنهان تر
گاهی بازی زندگی اینگونه است
بازنده فقط کسی است که بازی نکند ...
هنوز آخرین جمله ی خدا، تو گوشم زنگ می زند :
از قلب کوچک تو تا من یک راه مستقیم است
اگر گم شدی از این راه بیا
بلند شو، از دلت شروع کن ...
راز عشق دراین است که به دیگری لذت ببخشی
ولی عشق را برای لذت نخواهی!
زیرا عشق حقیقی هوا وهوس نیست.
هر چه نفس قوی تر باشد تقاضا هایش بیشتر می شود
و هر چه تقاضا های نفس قوی تر باشد
خودپرستی را در تو بیشتر و بیشتر تقویت میکند.
عشق چهره واقعی خود را در ملایمت و مهربانی آشکار میکند، نه در لذت جویی
دنیا را بد ساخته اند!
کسی را که دوست داری ، تو را دوست نمی دارد
کسی که تورا دوست دارد ، تو دوستش نمی داری
اما کسی که تو دوستش داری و او هم تو را دوست دارد
به رسم و آئین هرگز به هم نمی رسند
و این رنج است ...
دلت را بتکان!
از لابه لای اشتباهایت یک تجربه را بیرون بکش...قاب کن و بزن به دیوار دلت.
دلت را محکم تر اگر بتکانی،تمام کینه هایت هم می ریزد.
تمام آن غم های بزرگ...همه حسرت ها و آرزوهایت...
حالا آرام تر بتکان تا خاطره هایت نیفتد.تلخ یا شیرین چه تفاوت می کند؟!
خاطره،خاطره ست باید باشد باید بماند...
نه هنوز دلت خاک دارد...یک تکان دیگر بس است.. !
دلت را ببین! چقدر تمیز شد. دلت سبک شد!
حالا این دل جای* او* ست ...دعوتش کن ، این دل مال* او* ست
وحالا تو ماندی و یک دل، یک دل و یک قاب تجربه،مشتی خاطره و یک* او*..
مراقب باش
دست روزگار هلت میده ...
ولی قرار نیست تو بیفتی ...!
اگر بی تاب نباشی و خودت را به آسمان گره زده باشی اوج میگیری ...
به همین سادگی ...!!!
گفتی غزل بگو!چه بگویم؟مجال کو؟
شیرین من برای غزل شور و حال کو؟
پر می زند دلم به هوای غزل ولی
گیرم هوای پرزدنم هست‘بال کو؟
گیرم به فال نیک بگیرم بهار را
چشم و دلی برای تماشا و فال کو؟
تقویم چهار فصل دلم را ورق زدم
آن برگ های سبز سر آغاز سال کو؟
رفتیم و پرسش دل ما بی جواب ماند
حال سوال و حوصله قیل و قال کو؟